
احتمالاً فقط تلويزيون ما ميتواند براي مناسبتي كه ميتوان از يك سال قبل زمان دقيق آن را روي تقويم يافت، مجموعهاي بيربط روي آنتن بفرستد! اما خب، اوضاع اين مجموعهها از حيث مناسبتي نبودن، چندان هم بد نيست، چون دو تا از آنها پس از آنكه در اواسط توليد(!) زمزمه مناسبتي بودنشان اوج گرفت، در ميانه يا آخر راه به فكر تزريق نشانههاي ويژه اين ماه در بطن و حاشيه قصه افتادند.
امروز همزمان با نخستين روز ماه مبارك رمضان و در آستانه آغاز پخش سريالهاي مناسبتي تلويزيون، برآن شديم تا حاشيهها و اطلاعات مربوط به اين آثار را منتشر كنيم. امسال با وجود آنكه هنگام اذان مغرب و عشاء حوالي ساعت 21 خواهد بود، اما مديران تلويزيون طي يك زمان بندي فشرده سه سريال اصلي را در كنداكتور شبكهها جاي دادهاند. «دودكش»، «خروس» و «مادرانه» سه سريال باكس اصلي هستند كه با احتساب سريال اپيزوديك «شايد براي شما هم اتفاق بيفتد» شبكه تهران و «هشت بهشت» شبكه شما شمار آنها به پنج ميرسد. اين مسئله اگرچه براي مخاطبان پروپاقرص برنامههاي نمايشي خوشايند خواهد بود، اما ميتواند به اهرمي براي انتقاد از صدا و سيما بدل شود كه چرا زمان عبادت مردم روزهدار را يكسره به خود اختصاص داده است. در هر حال اگر سريالهاي امسال مورد اقبال واقع شوند، جدا از آنكه ميتوانند محملي براي تجديد اعتبار تلويزيون در جذب مجدد تماشاگران از دست رفته باشند، برنامههاي ماهواره را نيز دست كم براي مدت يك ماه ناك اوت خواهند كرد. همانطور كه ايام نوروز امسال، شبكه ماهوارهاي فارسي زبان جم در مواجهه با سريالهاي متوالي تلويزيون كم آورد و به جاي پخش قسمتهاي جديد «حريم سلطان» به عنوان پربينندهترين مجموعهاش، اقدام به بازپخش بخشهاي قبلي آن كرد! موفقيتي كه قطعي بودن بحث ناتواني رسانه ملي در شكست دادن ماهواره را مورد تشكيك قرار ميدهد و برنامهسازان و مديران سيما را اميدوار ميكند.
شبكه يك؛ «دودكش»
شبكه يك همچون ساير شبكههاي سيما براي سريال ماه رمضان خود چند طرح را در دستور كار قرار داد كه هيچكدام به سرانجام مشخصي نرسيد. يكي از اين آثار احتمالي «باغ سرهنگ»، سريال در حال ساخت فلورا سام است كه مديران شبكه ترجيح دادند با توجه به تجربه سال گذشته همين گروه و «راز پنهان»، آن را براي زمان ديگري در نظر بگيرند. به جز اين سريال كه با برنامهريزي دقيق سازندگان تاكنون بيشتر بخشهاي آن مقابل دوربين رفته، دست شبكه يك تقريباً خالي بود. بر همين اساس گزينه اصلي سريال «دودكش» محمدحسين لطيفي شد. مجموعهاي كه پيشبيني ميشد در صورتي كه «پايتخت 2» به موقع آماده نشود، نوروز روي آنتن رود و پخش آن پس از تعطيلات نيز ادامه يابد. با رسيدن سريال سيروس مقدم، گفته شد دودكش در ارديبهشت ماه به صورت هر شبي پخش خواهد شد، اما شبكه يك كه دست خود را در ماه رمضان خالي ميديد، تصميم گرفت با سريالهاي آبكي چون «بالهاي خيس» (عباس رنجبر)، «سيگنال وارونه» (كرامت پورشهسواري) و تكرار چند مجموعه خارجي نوروز را به ماه رمضان پيوند دهد! حالا هم كه سريال «دودكش» براي كنداكتور ماه رمضان قطعي شده است. تصويربرداري اين سريال زمستان سال گذشته آغاز شد و هفته گذشته نيز به پايان رسيد. دانشگاه پيام نور و چند خيابان در تهران آخرين لوكيشن سريال بودند.
شناسنامه دودكش
كارگردان: محمدحسين لطيفي، تهيهكننده: زينب تقوايي، نويسنده: برزو نيكنژاد، بازيگران: هومن برقنورد، بهنام تشكر، اميرحسين رستمي، سيما تيرانداز، نگار عابدي، جواد عزتي، الناز حبيبي، محمدرضا شيرخانلو، شهين تسليمي، سيد رضا حسيني و... .
خلاصه داستان: داستان اين سريال درباره دو خانواده است كه به صورت مشترك يك قاليشويي را اداره ميكنند و در همانجا نيز زندگي ميكنند.
زمان پخش: هر شب ساعت 22:30، تكرار روز بعد ساعت 15 و تكرار دوم شامل قسمتهاي پخش شده، جمعه همان هفته از ساعت 9 تا 13 در شبكه تماشا.
حواشي
يادم هست اواخر سال گذشته زماني كه نخستين خبر از اين سريال را در «باني فيلم» درج كرديم، سيد كمال طباطبايي تهيهكننده در تماسي به ما گفت كه لطيفي به شدت از اين خبر گلايهمند است و آن را رد ميكند. بعد از آن هم لطيفي در تماسي گفت كه اين سريال اصلاً قطعي نيست و او كه چند پيشنهاد پروژه الف ويژه را دارد، چطور ميتواند دودكش را بسازد! حال بماند كه در فاصله كوتاهي پس از اين تماسها، خبر سريال همانطور كه در «باني فيلم» چاپ شده بود، تأييد شد.
ـ گفته ميشد مدير شبكه يك در بازبيني چند قسمت نخست سريال چندان به پخش آن در ايام ماه رمضان و به دليل زير ذرهبين بودن آثار اطمينان و رضايت نداشته و به همين دليل دوباره به سيروس مقدم سفارش كار جديدي را داد. مقدم هم بلادرنگ با تهيهكنندگي كمال طباطبايي «بچههاي نسبتاً بد» را كليد زد و تاكنون بيش از 80 درصد آن را نيز تصويربرداري كرده است. كاري كه تنها از عهده مقدم برميآيد. حتي زمان عقد قرارداد به بازيگران اين سريال نيز گفته شد كه سريال آنان ويژه ماه رمضان خواهد بود و تا دو هفته پيش نيز اين احتمال گوشزد ميشد. همين شايعات سبب دلخوري لطيفي شد و شبكه يك هم ترجيح داد با وجود آنكه سريال «بچههاي نسبتاً بد» قصهاي در حال و هواي ماه رمضان دارد، آن را كنار بگذارد و لطيفي را كه پس از سالها به آغوش تلويزيون برگشته، از خود نرنجاند. حالا اينكه تكليف سريال جديد مقدم چه خواهد شد، مشخص نيست. گويا از سوي شبكه به سازندگان اين سريال گفته شده بود كه حتي امكان دارد تا شب پخش نيز با وجود روي آنتن رفتن آنونسهاي دودكش، بچههاي نسبتاً بد را جايگزين آن كند، اما در نهايت به آنان اعلام شد اين مسئله منتفي است تا اين روزنه اميد نيز بسته شود.
ـ سازندگان براي نقشي كه به سيما تيرانداز رسيد، ابتدا با مرجانه گلچين مذاكره كردند، اما او با سريال ويدئويي «شش گوش» داود ميرباقري قرارداد داشت و نميتوانست سر هر دو پروژه حاضر شود.
ـ بيماري و بستري شدن محمدحسين لطيفي در ميانههاي توليد كه پس از انجام عمل جراحي و چند روز بستري شدن دوباره سر صحنه آمد و نيز اتفاقي كه منجر به صدمه ديدن اميرحسين رستمي هنگام تصويربرداري شد، از جمله اتفاقات غيرمنتظره توليد بود. البته ابتدا اعلام شد پاي رستمي شكسته، اما تنها دچار كوفتگي شده بود و پس از چند روز استراحت بهتر شد.
ـ كساني كه بخشهايي از سريال را ديدهاند، معتقدند بهنام تشكر همچنان به تكرار نقش خود در «ساختمان پزشكان» و كاراكتر نيما افشار پرداخته، اما برقنورد يكي از درخشانترين بازيهاي خود را ارائه داده است. شايد همين عامل موجب شود تا فرضيه تكراري بودن اين زوج در «ساختمان پزشكان» و «دزد و پليس» تا حدودي كمرنگ شود.
ـ زينب تقوايي تهيهكننده سريال چهره جوان و ناشناختهاي است كه گفته ميشود با چراغ سبز تلويزيون تهيهكنندگي اين اثر را به عهده گرفت.
ـ سريال يك بازيگر نوزاد دارد كه در قصه فرزند نصرت (تشكر) معرفي ميشود. گويا كار كردن با حضور اين كودك به شدت براي گروه مشكل بوده و انرژي زيادي را گرفته است. به ويژه آنكه بدانيم غير از او، دو هنرمند خردسال ديگر نيز در گروه بازيگران اين سريال بودهاند و كار توليد را سختتر كردهاند.
ـ برزو نيكنژاد نويسنده اين سريال دو سال پيش فيلم كمدي «پيتزا مخلوط» را در مقام فيلمنامهنويس روي پرده داشت كه فارغ از كيفيت آن، جزو بامزهترين كمديهاي عامهپسند بود. با اين حال گويا او در دودكش يك درام اجتماعي با لحظههاي كمدي را در دستور كار خود قرار داد تا تلخي بطني روايت را تلطيف كند. دودكش با وجود سبقه بازيگرانش در ژانر كمدي، صرفاً يك اثر طنز نيست و منتظر آن نباشيد كه مثلاً پاي تلويزيون قهقهه بزنيد.
ـ لوكيشن اصلي سريال محلي در دارآباد بود كه توسط گروه طراحي صحنه، دكور يك قاليشويي و خانه كاراكترها در آن در 20 روز زده شد.
ـ اين سريال حدود 26 تا 27 قسمت دارد و شبهاي قدر پخش نخواهد شد.
- در اواسط توليد كه به گروه گفته شد سريالشان در باكس ماه رمضان پخش خواهد شد، تغييراتي در سناريو اعمال شد و از قسمتهاي مياني شاهد ارتباط مضموني قصه با اين ماه خواهيم بود.
شبكه دو؛ «خروس»
شبكه دو كه اصولاً نازلترين آثار را در مناسبتها پخش ميكند و اگر «كلاه قرمزي» را از آن فاكتور بگيريم، از حيث برنامههاي نمايشي حرفي براي گفتن ندارد، براي ماه رمضان هم هيچ برنامهاي نداشت. جالب آنكه هيچ گزينه مطرحي نيز در ميان نبود و به همين دليل، در مقطعي نام «دولت مخفي» به عنوان يكي از گزينههاي احتمالي ماه رمضان برده ميشد. سريالي كه با متوقف شدن توليدش، اين شانس را از دست داد. در نهايت شبكه دو «خروس» را براي اين ماه در نظر گرفت. سريالي كه ابتدا براي نوروز در نظر گرفته شده بود، اما شبكه دو با توجه به در اختيار نداشتن هيچ گزينه قابل توجه ديگري، سازندگان خروس را در ميانههاي توليد موظف كرد تا با اضافه كردن قسمتها آن را براي ماه رمضان آماده كنند و «آب پريا» (مرضيه برومند) را به آنتن نوروز رساند. فيلمنامه سريال نيز كه همزمان با تصويربرداري در حال نگارش بود، دچار تغييراتي شد تا به 24 قسمت افزايش يابد و آماده پخش در ماه رمضان شود.
شناسنامه «خروس»
كارگردان: سعيد آقاخاني، تهيهكننده: عليرضا ابراهيمي دليجاني، نويسنده: مصطفي كيايي، بازيگران: حميد لولايي، جواد رضويان، يوسف تيموري، كريم اكبري مباركه، مرضيه صدرايي، سپند اميرسليماني، عزتا... مهرآوران، مليكا شريفينيا، مهسا كريمزاده، دانيال معصومي، سيروس ميمنت، كريم قرباني، عاطفه باقري، اصغر حيدري و... .
خلاصه داستان: پدر خانواده دچار مشكل غيرمنتظرهاي ميشود و پسر بزرگ او براي حل اين مسئله و تهيه هزينه درمان او با همكاري دوستش كه در يك پيتزا فروشي مشغول كار است، نقشه جالبي را طراحي ميكند.
زمان پخش: هر شب ساعت 21:40، تكرار روز بعد ساعت 13:30 و تكرار دوم همان شب ساعت 24 از شبكه تماشا.
حواشي
ـ ايمان صفا به جاي يوسف تيموري، بيژن بنفشهخواه به جاي سپند اميرسليماني و ويدا جوان به جاي مهسا كريمزاده جزو گزينههاي اول بازي در اين سريال بودند كه بازي آنها منتفي شد. همچنين چهرههايي چون مهران غفوريان، رضا شفيعيجم و شهره لرستاني حتي به دفتر توليد آمدند و مذاكرههايي نيز داشتند كه به توافق قطعي نرسيدند. گفته ميشد از مريم اميرجلالي نيز قرار است در يكي از نقشها بهره گرفته شود، اما آقاخاني ترجيح داد براي آنكه متهم به تكرار كارهاي قبلياش نشود، از اميرجلالي در اين سريال استفاده نكند.
ـ هنگام ضبط يكي از سكانسهاي سريال، جواد رضويان كه سوار اتومبيل مشغول رانندگي و صحبت با نفر كناردستياش بود،با خودروي ديگري به شكل ناگهاني تصادف كرد. حادثهاي كه اگرچه خوشبختانه تلفات جاني در پي نداشت اما موجب بهت شديد رضويان و غافلگيري ساير عوامل شد. گويا تصوير اين تصادف در سريال مورد استفاده قرار گرفته است.
ـ ترانه تيتراژ پاياني اين سريال را محمد عليزاده (خواننده ترانه تيتراژ برنامههايي چون «ماه عسل» و «كوله پشتي») خوانده است. ترانه عنوانبندي اول خروس نيز ماجراي جالبي دارد. اين ترانه بر اساس گويش «راجي» كه ريشه در ري باستان دارد ساخته شده است. گويشي كه امروز تنها در چند شهر ايران از جمله دليجان در استان مركزي به صورت محدود كاربرد دارد. اميرهوشنگ ابراهيمي آهنگسازي و عماد دلاوري تنظيم اين ترانه را كه تمي شاد دارد، برعهده داشتهاند. شعر اين ترانه را نيز خود تهيهكننده كه زادگاهش دليجان است، سروده تا اداي ديني باشد به مردم اين خطه.
ـ معاون سيما ابتدا به عوامل اين سريال قول داده بود كه خروس نخستين سريال ماه رمضان خواهد بود و برخلاف سالهاي قبل، امسال مجموعه شبكه دو قبل از شبكه سه روي آنتن ميرود و به اصطلاح باكس دوم افطار را خواهد گرفت. اين قول در نهايت عملي نشد.
ـ خوش قولي تهيهكننده در پرداخت كامل دستمزد گروه اين سريال پيش از پايان توليد، با توجه به آنكه هنوز حتي نيمي از هزينههاي مجموعه نيز از سوي شبكه به او پرداخت نشده است، عوامل را از اين حيث كاملاً راضي كرد.
ـ يوسف تيموري در اغلب سكانسهاي سريال نقش جواني را دارد كه در قالب يك عروسك، تبليغات يك پيتزا فروشي را مقابل مغازه انجام ميدهد.
ـ گويا برخي تهيهكنندگان كارهاي قبلي آقاخاني، چندان دل خوشي از همكاري او با يك تهيهكننده جديد را ندارند و اميدوارند كار «خروس» در ماه رمضان نگيرد!
ـ پخش خروس در شبهاي قدر متوقف خواهد شد و به جاي آن ميني سريال «بوي باران» (حسين تبريزي) با گروه بازيگران شناخته شدهاي چون پژمان بازغي، كامبيز ديرباز، فريبا كوثري، لاله صبوري، نيلوفر شهيدي و ... در شش قسمت روي آنتن شبكه دو ميرود. پس از آن ادامه خروس روانه آنتن ميشود.
ـ خروس اواخر زمستان سال گذشته در تهران كليد خورد و حتي ايام نوروز نيز گروه مشغول ضبط تصاوير بودند. تصويربرداري آخرين بخشهاي سريال همزمان شد با پايان ايام عيد.
شبكه سه؛ «مادرانه»
شبكه سه از حيث انتخاب سريال براي ماه رمضان وضع به مراتب بهتري از سايرين داشت. اين شبكه «پژمان» سروش صحت را در آخرين مراحل توليد دارد كه طبق شنيدهها جزو خندهدارترين كمديهاي اخير تلويزيون درآمده و با افزايش قسمتهايش ميتوانست در ماه رمضان پخش شود. با اين وجود چون دو سريال منتخب ديگر (دودكش و خروس) هر دو مايههاي كمدي دارند، تصميم بر آن شد سريال باكس اصلي ديگر در ژانر ملودرام باشد. اين شد كه سريال «مادرانه» براي ماه رمضان انتخاب شد تا در 30 قسمت 35 دقيقهاي روي آنتن رود. تصويربرداري اين سريال همچنان در تهران ادامه دارد.
شناسنامه
کارگردان: جواد افشار، تهيه کننده: محمدرضا شفيعي، نويسنده: سعيد نعمتا...، بازيگران: آتيلا پسياني ،مهدي سلطاني ، لعيا زنگنه، شقايق فراهاني، مهرداد ضيايي ،حميدرضا هدايتي ،سيده شهربانو موسوي، شهين تسليمي ،عباس غزالي ، هستي مهدي فر ،الهام جعفر نژاد و... .
خلاصه داستان :اردلان از همسر خود جدا شده و پسر و دختر خود را سرپرستي مي کند اما در مي يابد که فاصله زيادي از لحاظ اجتماعي با دخترش رها پيدا کرده و...
حواشي
ـ امين تارخ و آتيلا پسياني براي نقشي كه به مهدي سلطاني رسيد و مريلا زارعي براي نقش شقايق فراهاني، جزو گزينههاي اول بودند كه به دلايلي حضورشان ميسر نشد. البته پسياني كه به دليل حضور در كار ديگري، امكان بازي در نقش اول را پيدا نكرد، سپس در نقشي ديگر جلوي دوربين اين سريال رفت. لعيا زنگنه نيز كه همزمان مشغول بازي در سريال «ستايش 2» (سعيد سلطاني) بود، قرار شد تا با هماهنگي ميان دو گروه، بازي در هر دو اثر را از دست ندهد. زنگنه كه ابتدا به جاي نرگس محمدي براي نقش ستايش انتخاب شد، نتوانست آنطور كه بايد نظر سلطاني را جلب كند و در ادامه پس از مدتي تصويربرداري، از پروژه ستايش كنار رفت تا نقش به نرگس محمدي بازگردد. همين اتفاق به نفع سازندگان «مادرانه» شد تا بدون دغدغه به كار خود ادامه دهند.
ـ گفته ميشد ابتدا قرار بود سيروس مقدم پشت دوربين اين سريال جاي گيرد، اما طبق شنيدههاي موثق اين خبر صحت نداشته و از همان ابتدا جواد افشار گزينه قطعي شده كارگرداني «مادرانه» بوده است.
ـ تصويربرداري اين سريال از اوايل امسال آغاز شده و گروه توليد تا نيمه ماه رمضان همزمان با پخش نيز مشغول كار خواهند بود.
ـ مضمون سريال ارتباط مستقيم با مفاهيم ماه رمضان ندارد و قرار نيست شاهد روزه گرفتن شخصيتها و نظاير آن باشيم، اما از حيث مفهومي، مواردي چون اصلاح رفتارهاي نادرست اجتماعي و خانوادگي و توجه به ارزشهاي فرهنگي، خانوادگي و مذهبي در قصه گنجانده شده است.
ـ «مادرانه» مضموني ملودرام دارد كه شايد در لحظاتي به تلخي نيز بزند، اما سازندگان نهايت تلاش خود را كردهاند كه سياهي و رنج نهفته در داستان با تمهيدهايي چون نحوه انتخاب لوكيشن، ميزانسن و... تعديل شود.
ـ مادرانه ابتدا قرار بودي براي پخش شبانه در ايام تابستان و در 50 قسمت توليد شود، اما پس از قطعي شدن پخش در ماه رمضان به 30 قسمت كاهش پيدا كرد.
ـ ترانه تيتراژ اين سريال را احسان خواجهاميري با ترانهاي از روزبه بماني و موسيقي عليرضا افكاري خوانده است.
ساير شبكهها
همانطور كه در صفحه هفت امروز خواندهايد، شبكه تهران نيز گويا در صدد است تا سريال «دروازه بهشت»را در پايان پخش سه سريال شبكههاي ديگر به صورت سه شب در هفته روي آنتن ببرد تا با اين اقدام مصداق دو تير و يك نشان شود، چرا كه هم سريال مناسبتي خواهد داشت و در كورس پخش مجموعه ويژه ماه رمضان از ديگر شبكهها عقب نميماند و هم به اعتراض و ناراحتي سازندگان اين مجموعه كه با نيت پخش در اين ماه جلوي دوربين رفته، ترتيب اثر خواهد داد. ضمن آنكه در باكس پيش از اذان مغرب و عشا نيز هر شب مجموعه اپيزوديك «شايد براي شما هم اتفاق بيفتد» را خواهد داشت، اما شبكه شما نيز از امشب پخش سريال «هشت بهشت»را ساعت 23 (تكرار ساعت 9 صبح و 15 روز بعد) آغاز خواهد كرد. سريالي كه در همين ساعت از شبكه استاني اصفهان نيز پخش ميشود. اين سريال ابتدا قرار بود به صورت هر شبي پخش شود، اما در نهايت به عنوان مجموعه مناسبتي شبكه شما برگزيده شد.
«هشت بهشت» به تهيهكنندگي اميرحسين شريفي و كارگرداني سعيد عالمزاده توليد شده است. يکي از امتيازات ويژه اين سريال طنز، استفاده از گويش هاو لهجه هاي مختلف توسط بازيگراني محلي و صاحبان اين گويش ها است، يعني کسي که اصفهاني يا شيرازي ويا آذري است با همان گويش روزمره خود در اين سريال دارد و اداي آن گويش را در نمي آوردو در طول داستان کار با تمام گويش هاي شيرين ايراني به پيش مي رود.خط کلي داستان و پيام اصلي آن وحدت اقوام ايراني است. اين سريال به سفارش صدا و سيماي مرکز اصفهان در 26 قسمت 45 دقيقه اي توليد شده که در آينده نيز قرار است دو فصل بعدي داستان توليد شود.
در اين مجموعه از هنرپيشه هاي با سابقه استان هاي مختلف استفاده شده؛ به عنوان مثال هوشنگ حريرچيان که جزو تأتري هاي حرفه اي و استخوان دار و از چهره هاي آشنا است.
اين سريال روايت ماجراهاي بازارچهاي با عنوان نمايشگاه صنايع دستي و مواد غذايي ويژه همه اقوام ايراني است که در شهر اصفهان برپا شده و تمامي اقوام در اين نمايشگاه شركت ميكنند. در مجموعه هشت بهشت از ظرفيت اين بازار براي معرفي گويشها و آداب و رسوم مردم مناطق مختلف ايران استفاده شده است و سازندگان اين مجموعه در صدد آن برآمده اند كه بينندگان در طول سريال ضمن آشنايي با گويشها و آداب و رسوم مردم اقصي نقاط ايران از حواشي آن لذت ببرند. اين مجموعه داراي بيش از 24 لوکيشن بوده که هتل طلوع خورشيد، هتل ابنسينا و بازارچه از مهمترين آنها بوده است .
هوشنگ حريرچيان، حسن اكليلي، حسن جويره، پري كربلايي، زويا امامي، داريوش موفق، افشين سنگچاپ، افسانه ناصري، آزاده رضايي، مانا بهرامي، عليرضا جعفري، مهدي ساكي، ماني حيدري، فاطمه واحدي، فرجالله گلسفيدي، فرهاد بشارت، ساناز زرينمهر، ابراهيم كلاني، مينا پورنيا و... در اين مجموعه نقش آفريني کرده اند.
همچنين برخي عوامل سازنده اين مجموعه عبارتند از : مدير توليد: شاهرخ شريفي، مدير برنامهريزي: گلچهره دانش، هماهنگي توليد: حيدر شكاري، دستيار اول كارگردان: ماكان رضاييپور، مدير صدابرداري: فرامرز مختاري، طراح صحنه و لباس: كيوان ذوالفقاري، مدير تصويربرداري: اسماعيل آقاجاني، طراح چهرهپردازي: مهران روحاني، تدوين: مهدي دهقان، صداگذار: شاهرخ شريفي.

به گزارش مهر،مهران مدیری در این مراسم که با تاخیر برگزار شد از اتمام تصویر برداری ویلای من خبر داد و گفت: ضبط سریال ویلای من حدود یک ماه پیش به اتمام رسید و حالا باید بگویم این کار قسمت آخر هم دارد.
وی ادامه داد: من بخاطر تاخیرم در این مراسم عذر خواهی می کنم خوشحالم که در این کار به من خیلی خوش گذشت و سعی کردم این خوشی را به گروه هم منتقل کنم.
کارگردان سریال ویلای من اضافه کرد: از همه دوستان تشکر می کنم، من به لحاظ مالی و تباین نظر هیچ مشکلی با دوستان نداشتم.
در قرعه کشی که در این مراسم انجام شد هاشم گرشاسبی 10 میلیون تومان و کمال حاصلی از ارومیه برنده یک ویلا در شهر نور شد.
از حاشیه های جالب این مراسم زمانی بود که وقتی مهران مدیری با شماره تلفن کمال حاصلی تماس گرفت همسر او پاسخ تلفن را داد و چون زمانی که خبر برنده شدن ویلا را به او داد چندان تعجب نکرد مهران مدیری گفت حداقل یک جمله بگویید چه احساسی دارید.
از حاشیه های جالب دیگر گرفتن عکس یادگاری عوامل سریال ویلای من در پایان مراسم بود.
تماسهای تلفنی مهران مدیری و اعلام خبر برنده شدن آنها در ویلای من گفتگوهای جالبی را ایجاد کرده بود که این امر باعث خنده حضار شد.
در این مراسم با حضور نیکخواه، عارف لرستان، هادی کاظمی، مریم کاویانی، کمند امیرسلیمانی، مهدی فقیه عوام سریال ویلای من همراه بود.
برزو ارجمند که یک بازیگری مشهدی است در حین اجرای مراسم گفت خوشبختانه یکی از برنده گان قبلی مراسم قرعه کشی ویلای من یکی از همشهری های من بود که زمانی که با او تماس گرفت مراسم چهلم پدرش بود و احتمالا پدر او از او رضایی بوده است که روز چهلم در این قرعه کشی برنده شده است.

به گزارش روابط عمومی شبکه دو، در این نشست تهیه کننده برنامه عمو پورنگ از بازگشت این برنامه به تلویزیون پس از وقفه ای 3 تا 4 ماهه خبر داد و افزود: بینندگان حرفه ای برنامه عمو پورنگ می دانند که ما هر بار می رویم با ساختار و وضع جدیدی باز می گردیم،این بار هم عمو پورنگ با فضای کتاب و کتابخوانی روی آنتن می رود و دکورها نیز متناسب با همین موضوع طراحی شده اند.
مسلم آقاجانزاده افزود:در سری جدید برنامه شخصیت سلطان را حفظ کردیم، پورنگ نیز با همان ویژگی های همیشگی متفاوت و پویا بودن در برنامه حضور خواهد داشت، نقش گلدون خان حذف شده اما امیر محمد اینباردر قالب نقش آقای ممنون ما را همراهی خواهد کرد.
وی تصریح کرد: ابراهیم شفیعی نیز به تازگی به این گروه اضافه شده، او را به گروه دعوت کردیم تا انقام بدل همیشگی مجری های کودک در «خنده بازار» بودن را از او بگیریم، شفیعی قرار است در نقش پهلوان پنبه ، شخصیتی برگرفته از متون کهن ایرانی بازی کند.
این تهیه کننده تاکید کرد: اینبار علاوه بر بچه ها خانواده ها را هم مورد نظر داریم، چرا که این برنامه دارد 13 ساله می شود و خیلی از مخاطبان قدیمی ما حالا بزرگ شده اند.
در ادامه این برنامه داریوش فرضیایی «عمو پورنگ» گفت: عموپورنگ شخصیتی است که در این 13 سال دیگر جا افتاده است و بچه ها از او حرفشنوی دارند و حتی خانواده ها دوست دارند برخی از نکات آموزشی از طریق این شخصیت به کودکانشان منتقل شود بنابراین فکر می کنم حفظ همین شخصیت قشنگ تر است.
وی افزود: لوکیشن و فضای جدید برنامه را خیلی دوست دارم، این دوره خیلی جدی تر به کار می پردازم و قرار است همه حرف های ما با استناد به کتاب باشد.
حمید سهیلی ، بازیگر نقش سلطان هم در این نشست گفت: رخدادگاهی که امسال در آن قرار گرفتیم بسیار خوشحال کننده است، خیلی خوشحالم که امسال در قالب برنامه پورنگ در کتابخانه روی آنتن می رویم، هر چند که دکور و لوکیشن برنامه دست کسانی که در این برنامه هنرنمایی می کنند را می بندد و موضوع کتابخانه کار را برای نویسنده و سایر عوامل سخت تر می کند.
وی با بیان این که کتابخوانی بچه ها از دغدغه های مهم پدر و مادرهاست، افزود: متاسفانه بچه های ما خیلی با فضای کتابخانه مانوس نیستند، کتابخانه مثل آزمایشگاه های مدارس می ماند و ممکن است بچه ها خیلی با آن آشنایی نداشته باشند، حالا این برنامه فرصتی فراهم کرده تا بچه ها با قرار گرفتن در فضای کتابخانه با یک پس زمینه فرهنگی رو به رو شوند و این قطعا از نظر روانی بچه ها را تحت تاثیر قرار می دهد.
این بازیگر گفت: مایل نیستم خیلی درباره شخصیت سلطان در برنامه جدید توضیح بدهم فقط اینکه او تلفیقی از تجربیات من است و سعی کردیم طراوت کار را حفظ کنیم.
در ادامه نشست احمد درویش علیپور، کارگردان برنامه گفت: همه انسان ها دغدغه بهتر شدن دارند، ما هم از این قاعده مستثنی نیستیم، همواره سعی داریم بهتر از قبل عمل کنیم، این روحیه یک رقابت با خود را شکل داده که این موضوع معایب و محاسنی را با خود به همراه دارد.
وی با بیان این که تلاش ما این است که مخاطبان همیشگی خود را حفظ کنیم اما در اوج ماندن کار سختی است، تصریح کرد: اینبار با حمایت گروه کودک و خردسال شبکه دو تلاش کردیم فضای بزرگتری برای بچه ها ایجاد کنیم .
درویش علیپور با اشاره به پایین بودن سطح سرانه مطالعه در کشور افزود: معتقدم ما از سن پایین باید فرهنگسازی را شروع کنیم، بچه ها در خردسالی علاقه بیشتری به مطالعه نشان می دهند و همین دغدغه عاملی شد که ما جدی تر به مقوله کتابخوانی بپردازیم.
وی گفت: دکور این برنامه فضای خشکی ندارد، ما در سری جدید خیلی جدی به مقوله کتاب می پردازیم و دکورمان نیز بیشتر مفهوم کتاب و خانه را القا می کند.
ابراهیم شفیعی از بازیگران برنامه نیز در ادامه بابیان این که خوشحالم برای دومین بار با این گروه دوست داشتنی و پرطرفدار همکاری می کنم، افزود: در سری جدید این برنامه نقش پهلوان پنبه را ایفا می کنم، این شخصیت برگرفته از متون کهن ایرانی است، او خوش شانس، کمی ترسو تا اندازه ای هالو و دارای چهره غلط انداز است.
محمد درویش علیپور ، نویسنده این برنامه نیز با اشاره به تکراری و محدود بودن سوژه های حوزه کودک، گفت: درسری جدی کار سعی کردیم نگاه جدیدتری حتی نسبت به برنامه هزار و شصت وشونزده داشته باشیم، مثل گذشته طنز را چاشنی کار خود کردیم و شوخی هایی را دربرنامه اوردیم که بزرگترها را درگیر خواهد کرد.
وی افزود: در طول کار به غیر از کاراکترهای ممنون و پهلوان پنبه باز هم کاراکترهای دیگری به جمع ما اضافه خواهند شد.
امیر محد متقیان، نیز که نهمین سال همکاری خود با این گروه را پشت سر می گذارد، درباره نقش تازه اش آقای ممنون گفت: شخصیت جدید من گویش جدید و خاصی دارد، فرد زحمتکشی در کتابخانه است که برای دیگران چای می آورد با این حال از او زمان بیکاری اش را به خواندن کتابهای کتابخانه گذرانده و فرد باسوادی است.
در ادامه زارعان، مدیر گروه کودک و خردسال شبکه 2 نیز با اعلام این که عمو پورنگ از اول ماه مبارک رمضان با ساختار و دکور جدید روی آنتن می رود، گفت: این برنامه با عنوان «پورنگ در کتابخانه» از ساعت 18تا 19:30 با هدف ترویج کتاب و کتابخوانی پخش می شود.
وی افزود: دوستان ما در حال ساخت دکور این برنامه هستند و اگر کار به موقع تمام بشود برنامه از 19 تیر روی آنتن تلویزیون می رود.
علی زارعان گفت: بر اساس آمارهای ارائه شده برنامه «عمو پورنگ» 93 درصد مخاطب در تهران و 88 مخاطب در شهرستان دارد که این آمار ارزشمند باید حفظ شود.
وی تصریح کرد: این برنامه توجه ویژه ای به کتاب و کتابخوانی دارد و سعی داریم در آن کتاب های جدید و مناسب کودکان را معرفی کنیم.
به گفته مدیر گروه کودک در سری جدید برنامه پورنگ بچه ها با کتاب های مورد علاقه خود به استودیو می آیند.
وی با اشاره به این که بهترین زمان شبکه در اختیار برنامه پورنگ قرار گرفته است، افزود: برنامه هایی شاد و مفرح تدارک دید شده، سعی داریم در رمضان امسال روزه اولی ها را تا افطار همراهی کنیم.

به گزارش خبرنگار «باني فيلم» دهنمكي در اين جلسه كه با حضور پُرشمار دانشجويان برگزار شده بود در خصوص سينماي انقلاب و كاركردهاي رسانه در حوزه مطالبات انقلاب سخنراني كرد و چالشهاي پيش روي نيروهايي كه با انگيزه تحول در سينما و توليد آثاري با رويكرد انقلابي و ارزشي را دارند مورد بحث و بررسي قرار داد.
او گفت: تحول در سينما بايد در سه بعد نيروي انساني يعني تربيت نيروهاي كارآمد و با استعداد و متعهد به باورهاي انقلابي همراه باشد. نميشود به صرف مومن بودن افراد با برگزاري دورههاي آموزشي آنها را وارد سينما كرد و توقع تحول در سينما را داشت. كما اينكه در طول انقلاب، افراد متعهد به انقلاب زيادي بودند كه عليرغم طي دورههاي آموزشي متأسفانه به جهت نداشتن استعداد و ذوق فيلمسازي ميلياردها بودجه بيتالمال را به هدر دادند و آخر هم كار درخور توجهي از آنها ارائه نشد. البته اين امر به معني نفي سرمايهگذاري براي نيروهاي تازه نيست.
دهنمكي افزود: در بعد نرمافزاري نيز تجديد نظر در متون آموزشي سينما لازم و ضروري است كه راه ورود برخي متون در خصوص حكمت سينما، حكمت هنر و آسيبهاي پيش روي سينماگران، تدوين، تاليف و جزو متون آموزشي به دانشگاهها باز شود.
در بعد ديگر تحول نرمافزاري در سينما بايد حلقه زنجيرهاي بين ادبيات داستاني، فيلمنامهنويسي و ايدهپردازي به هم متصل شود تا در خصوص نگارش فيلمنامههاي مناسب كاري اساسي صورت بگيرد.
دهنمكي ادامه داد: در بعد سختافزاري نيز بايد توقع نظام و علاقهمندان انقلاب از سينما متناسب با امكانات موجود باشد. براي مقابله با ناتوي فرهنگي و هاليوود نميشود با خاليوود به جنگ هاليوود رفت. براي تقابل با ناتوي فرهنگي بايد ژنرالهاي فرهنگي در اين حوزه مديريت تصميمساز باشند نه سرجوخههايي كه مدعي هستند اما سينما را درست نميشناسند و توانمند در اين حوزه نيستند و يا كساني كه فاقد انديشه انقلابي و در نهايت تقليدگر از سينماي غرب هستند.
مهندس فرهنگي و هنري در حوزه سينماي ما بايد توسط كساني صورت پذيرد كه اين مديوم را ميشناسند و با اقتضائات آن آشنا هستند چند پارگي در حوزه تصميمگيري سينما اين رسانه و اهالي آن را با چالش و سردرگمي همراه ميكند. سينماي فعلي با امكانات و مخاطب موجود خود به خود رو به نابودي ميرود و سينماي بدون مخاطب يعني مرگ سينما. حال ميخواهد فيلمسازان آن انقلابي باشند يا روشنفكر مديران آن ميخواهند چپ باشند يا راست. با شعار و سمينار كه نميشود سينما را از اين وضعيت نجات داد بايد به علت و معلول توامان پرداخت كسانيكه نيروهاي جوان بدون پشتوانه تئوريك و تربيت دامنهدار را وارد سينما ميكنند در حقيقت مشكل روي مشكل ميافزايند و آنها را به ميدان مين ميفرستند.
نقد كردن فيلم و سينما و سينماگر گرچه لازم است اما كافي براي اصلاح وضع موجود نيست بايد به جاي حرف زدن كار كرد. الان رقابت رسانههايي مانند سينما و تلويزيون با رقباي خارجي آن بسيار مشكل است. براي نگه داشتن مخاطب بايد جنگيد. هنر اين است كه اول گوش براي شنيدن حرف پيدا كرد. ما داريم اين گوشها و چشمها را معطوف به خارج ميكنيم.
نيروهاي انقلاب در حوزه نقد رسانهها بيشتر درگير خودزني هستند تا توليد كار و انديشه. برخي دوستاني كه داعيهدار تحول در سينماي انقلاب هستند حتي حرفهاي شهيد آويني را هم نفهميدهاند. گرچه حرفهاي شهيد آويني همه حكمت سينما نيست.
دهنمكي افزود: براي جذب مخاطب داخلي امكانات موجود سينما متناسب با توقعها نيست، از سالنها گرفته تا ابزارهاي فني ساخت فيلم. اين در حالي است كه بايد براي جذب مخاطب جهاني با انحصار رسانه غرب جنگيد كه آن هم به زودي با پرتاب ماهوارهاي بومي ميسر خواهد شد، اما در توليد محتوا همچنان فقر وجود دارد.
در پايان جلسه دانشجويان درخصوص فيلمهاي مسعود دهنمكي و راههاي ورود نيروهاي بسيجي انقلابي به سينما از دهنمكي سوال پرسيدند.

با اين وجود هنوز هم كارگردانهاي بسياري هستند كه در اين زمينه فعالند و آرام، بيصدا و دور از حاشيه تنها دغدغههايشان را به تصوير ميكشند. از جمله اين كارگردانها «محمد ابراهيم معيري» است كه فيلمهايي مانند «دامنههاي سفيد»، «كتوني سفيد»، «قاصدكها در باد ميرقصند» و... را در كارنامه خود دارد و در حال حاضر فيلم «گلوگاه» را كه از سوژهاي بكر برخوردار است روي پرده اكران دارد. فيلمي كه بيانگر مصائب و مشكلات زندگي دكل بنداني مهربان است كه هميشه در جادهها به سادگي از كنارشان عبور كردهايم، مثل باقي مهربانيهايي كه چشم بسته از كنارشان ميگذريم...
دغدغهتان در ساخت فيلمي با محوريت زندگي دكلبندان چه بود؟
ـ اين سوژهاي بكر و دست نخورده بود و فضاي متنوعي از سينما در اختيار ما قرار ميداد كه براي من خيلي متفاوت بود. يعني آن عناصر عمودي كه وجود داشت، باعث ميشد تا من در اين فيلم به نوعي تنوع بصري را تجربه كنم. همچنين مفاهيمي كه اين موضوع در اختيارم ميگذاشت، مفاهيمي بود كه فكر ميكردم لازمه امروز جامعه ايران است و واجب ميدانستم كه به آن پرداخته شود.
فيلمنامه و تحقيقات راجع به آن چقدر طول كشيد؟
ـ دامنه شروع پژوهشم راجع به اين موضوع سابقهاي 9ـ8 ساله دارد. من سفرهاي زيادي به شهر «گلوگاه» داشتم و گپ و گفت بسياري با كارگران خطوط مختلف از نقاط گوناگون كشور، خانوادههاي اين عزيزان و همچنين تكنسينها و مديران خطوط. در ادامه متوجه شدم كه اين جريان گستردهگي و زواياي بسياري دارد كه بايد در قالب يك فيلم سينمايي به آن پرداخته شود. بنابراين شروع به نوشتن فيلمنامه كردم. تقريباً 5ـ4 ورژن از اين موضوع نوشته شده و فيلمنامه آخر كه در واقع آخرين متن اين داستان بود، تقريباً 5/1-1 سال قبل از توليد نوشته شد. متنهاي قبلي را هم حالا شايد بعدها با يك تغييراتي كار كردم چون دايره توليد اين فيلم را يك تريلوژي ميدانم كه قسمتهاي بعدياش طي سالهاي آينده بايد ساخته شود.
پس قسمتهاي بعدي اين تريولوژي در راه است...
ـ يك طرحهايي دارم چون همانطور كه گفتم اين موضوع گسترده است و بعضي از زوايايش را ما نتوانستيم ببينيم. طرحهاي بعدي روي همان موضوعات متمركز خواهد شد. منتهاي مراتب جداي از اين هم منتظرم ببينم مخاطب در اكران عمومي و پخش DVD چه نظري دارد و كلا بازتاب اين فيلم نزد مردم (هم سينماگران و هم اهالي و كارگران «گلوگاه») به چه صورت خواهد بود. بعد از جمعبندي اينها ميتوانم بگويم از چه زاويهاي به قسمت دوم كه البته عنوان ديگري خواهد داشت ميپردازم.
جالب است كه براي شروع فيلمبرداري عجله نداريد و اول با حوصله روي فيلمنامه و قصه كار ميكنيد. شايد به اين دليل باشد كه شما به هر حال كارتان را با فيلمنامه نويسي شروع كرديد. غالباً در سينماي ايران همه براي شروع كار عجله دارند. چون فكر ميكنند حالا ميروند سر صحنه و فيلمنامه را يكجور جمع ميكنند.
ـ بسياري از مسائل در سينماي ايران مطابق استاندارد پيش نميرود يا حداقل در سالهاي اخير اينطور بوده. شخصاً فكر ميكنم سينما كار بسيار دشواري است، خصوصاً فيلمي مثل «گلوگاه». در «گلوگاه» ما دشواريهاي بسياري را متحمل شديم، به لحاظ توليد، جذب سرمايه و بحثهاي بعد از توليد و اكران، حضور در جشنواره و... . منظورم اين است كه «گلوگاه» رنجهاي زيادي را به دنبال خود كشيد تا به اين نقطه رسيد، اما در كل فكر ميكنم اگر قرار است فيلمي در كارنامه يك فيلمساز قرار بگيرد بايد به لحاظ كيفي و محتوايي در نقطه قابل قبولي بايستد كه كهنه نشود و با گذشت زمان همچنان طراوت خودش را حفظ كند و البته نسل بعدي هم كه اين فيلم را ميبيند متوجه مسائلي شوند كه شايد رسانهها يا انواع بصري ديگر در اختيارشان نگذارند. من به اين ويژگيها در سينما فكر ميكنم.
فيلمنامههاي قبليتان را هم خودتان نوشتيد؟
ـ بله.
براي نوشتن از جايي الهام نميگيريد، به عبارت ديگر اقتباسي نيستند؟
ـ نه. شانسي كه داشتم اين بود كه قبل از ورود به سينما داستان نويس بودم. در دهه 70 چند مجموعه داستان و يك رمان از من منتشر شد. در حقيقت همان داستاننويسي خيلي در فيلمنامهنويسي به كمكم آمد. در مجموع هر سوژه و هر ايده يك جور به ذهن ميرسد. اول از طريق تخيل و دوم از راه نيازي است كه يك نويسنده يا هنرمند در جامعه احساس ميكند...
منظورم از اقتباسي اين است كه مثلاً كتاب يا فيلمي نبوده كه براي ساخت «گلوگاه» از آنها تأثير بگيريد؟
ـ مسلماً نه. اگر چنين چيزي بود تا به حال عنوان كرده بودم! فيلمنامههايي كه نوشتم هيچ كدام متأثر از كتاب يا فيلمي نبوده. چه سؤالهايي ميكنيد! به نظر ميرسد دنبال ظرايفي ميگرديد!
به هر حال اقتضاي يك گفتوگو همين سوالهاست...
ـ من داشتم جواب خوبي به شما ميدادم كه براي مخاطبان فيلمنامهنويسيتان هم ممكن است جالب باشد. داشتم ميگفتم كه جدا از تخيل و نياز اجتماعي گاهي اوقات اتفاقات واقعي منبع نگارش يك فيلمنامه است. مثل فيلم «گلوگاه» كه وقايعي كه در شهر گلوگاه اتفاق ميافتاد و همچنين تاريخ 70 ساله دكلبندي در اين شهر اولين نقطه الهام من بود. من اتفاقاً در نگارش اين فيلمنامه سعي كردم به هيچ وجه تخيل را وارد نكنم و به نوعي همان زندگي واقعي و اجتماعي افراد گوياي كل مطلب است. البته در بعضي از فيلمنامهها هم ممكن است كه نياز باشد نويسنده از آيتمهاي ديگري استفاده كند. گاهي اوقات هم يك موسيقي، تصوير، عكس و... ميتواند الهام بخش يك فيلمنامه باشد.
وقتي فيلمنامه را مينوشتيد در ذهنتان آن را دكوپاژ هم ميكرديد و تصويري از نحوه اجرايش داشتيد؟
ـ خوشبختانه همان مواقعي كه روي خطهاي دكلبندي بودم ظرايف كار را ديدم و فهميدم بايد به چه نكاتي توجه كنم. در حقيقت نگاه كردن به كار اين افراد در زمانهاي طولاني باعث شد كه بفهمم دكوپاژ فيلم چطور بايد باشد، نحوه حركت اينها در آن عنصر عمودي چطور بايد باشد (يعني شخصيتهاي فيلم چگونه بايد حركت كنند)، ميزانسنهاي فيلم چگونه بايد باشد و... اينها را در طول پژوهشها متوجه شدم. وقتي هم كه فيلمنامه را مينوشتم به اين نكته توجه داشتم ولي در نهايت دكوپاژ قطعي و اصلي موقع فيلمبرداري فيلم بوجود آمد.
به نظرم در «گلوگاه» بيشتر به فضاي مستند نزديك شديد. چرا يكدفعه فيلم را مستند نساختيد؟
ـ به هر حال من اين موضوع را در فضاي سينمايي عرضه كردم، همراه با قابليتها و امكاناتي كه سينما بابت شخصيتپردازي، داستانگويي، ديالوگگويي و... در اختيار من ميگذاشت. جدا از اينكه شخصاً به مستند اعتقاد كاملي دارم، اما ظرفيتهاي سينما ظرفيتهاي خاصي است. اوج و فرودهايي كه سينماي درام در اختيار بيننده ميگذارد باعث ميشود كه مخاطب آن موقعيت را بيشتر درك كند و همين نكته اهميت به سزايي دارد. ضمن اينكه من موقع پژوهش دهها ساعت راشهاي مستند از اين فيلم داشتم كه هيچ وقت مونتاژش نكردم و در حقيقت به عنوان يك پايه پژوهشي موقع نگارش فيلمنامه، توليد و حتي پيش توليد از آن استفاده كردم چون همان راشها را موقع پيش توليد در اختيار بازيگران گذاشتيم تا متوجه شوند در چه فضايي قرار است حضور پيدا كنند.
نگران واكنش منفي مخاطبان معمول سينما از فضاي حاكم بر «گلوگاه» نبوديد كه مثلاً شايد جذب آن نشوند؟
ـ واقعيت اين است كه من اين فيلم را هم همراه با تماشاگر داخل و خارج از ايران و هم هنگام جشنواره ديدم و متوجه شدم كه فيلم تماشاگر را اذيت نميكند. يعني ما درام داريم كه به هر حال كشش ايجاد ميكند و نقاط اوج و فرودي دارد كه تماشاگر را خيلي خسته نميكند. مگر اينكه مخاطب خيلي عامي باشد و عادت به ديدن يكسري فيلمهاي تجاري و معمولي داشته باشد كه به هر حال اين افراد در دايره سليقه عمومي هر كشوري هم ممكن است حضور داشته باشند. منتهاي مراتب كار ما اين نيست كه تنها به نيازهاي اوليه تماشاگر پاسخ دهيم. فكر ميكنم وقتي چند سال روي يك پروژه وقت ميگذاريم بايد نقاط خاصتري را ببينم و حتي براي ارتقا و همراه بودن آن نوع تماشاگر هم بايد برنامه داشته باشيم. به هر حال ما به عنوان فيلمساز اگر قرار باشد كه به ارتقا تماشاگر فكر نكنيم و شيوههاي كليشهاي سينما را ادامه دهيم كه سينما بقايي ندارد. سينما خيلي راحت به كپي كاري، كليشه و تكرار ميافتد و فيلمهاي تاثيرگذارش را از دست ميدهد. كما اينكه معضل مخاطب در سينماي ايران هم اصلاً همين است.
با توجه به اينكه ساخت فيلم در فضايي خاص و شرايطي ويژه صورت گرفته. در كنار بازيگران از بدلكار هم استفاده كرديد؟
ـ واقعيتش من 4ـ3 گروه بازيگر در اين فيلم داشتم. يكي بازيگران اصلي و جوان فيلم، ديگري بازيگران اصلي و ميانسال فيلم و البته گروهي كه اساساً دكلبند بودند. در واقع از كنار هم قرار گرفتن اينها توانستيم اين داستان را تعريف كنيم. از بدلكاران هم فكر كنم در 3ـ2 پلان و از جلوههاي ويژه و بصري هم در 3ـ2 پلان استفاده نموديم، اما بقيه فيلم را كاملاً مستند بازسازي كرديم. ضمن اينكه دكوري هم نداريم و تمام دكلها واقعي است.
در اين فيلم نشاني از احتياط ديده نميشود. در مواردي حتي ريسك هم كرديد و تصميمهاي جسورانه گرفتيد. از حاصل اين بياحتياطيها نگران نبوديد؟ كلا اين جسارت از كجا ميآيد؟ برآيند چند سال حضور در فضاي سينمايي است يا به شخصيت كليتان برميگردد؟
ـ فكر ميكنم اين جسارت معجوني از تمام چيزهايي كه شما گفتيد باشد. وليكن هنگام پژوهش فيلم وقتي ساعتها در كنار اين افراد بودم، متوجه شدم كه به هر حال آنها يكسري نكات ايمني را رعايت ميكنند، مثل استفاده از كلاه ايمني، كمربند و... در كل حواسشان به خيلي چيزهاست و بسيار خبره و كارآمدند. مردهاي شهر گلوگاه و خصوصا كسانيكه شغلشان دكلبندي است فرهنگ خاصي دارند. ضمن اينكه خود سينما هم فيالنفسه يك مقدار با ريسك همراه است. ما سعي كرديم تمام نكات را به بچهها گوشزد كنيم. درست است، كار ميتوانست خيلي خطر آفرين باشد. اولين صحبتي كه با تهيهكننده كرديم اين بود كه اين دكلهايي كه به عنوان لوكيشن ميخواهيم از آن استفاده كنيم بايد كاملاً واقعي باشد چون اينها بتن ريزي دارد و... . ميشد كه يك بخشهايي همينطوري و غير واقعي ساخته شود، منتها احتمال سقوطش در باد و شرايط جوي وجود داشت و خطرآفرين بود. ولي ما با بتونريزيهاي واقعي و مهندسي شده كاملاً مطمئن شديم كه ديگر حادثه سقوط از دكل را نداريم. دوستان از كلاه ايمني و كمربند هم استفاده كردند و در نهايت خوشبختانه در طول 2 ماه فيلمبرداري شاهد اتفاقات ناگواري نبوديم.
بعد از «گلوگاه» باز هم ميخواهيد در فضاي مستند و اجتماعي فيلم بسازيد؟
ـ خيلي علاقه دارم. فكر ميكنم فضاي اجتماعي كه با زندگي واقعي مردم ارتباط بيواسطهاي داشته باشد هم ماندگاري بالاتري دارد و هم دقيقترين نوع سينماست. به عبارت ديگر هم سينماي اصيلي است و هم باعث ميشود افراد جامعه نگاه واقعيتري نسبت به خودشان در سينما داشته باشند. ضمن اينكه خواهي نخواهي يك مقدار با صداقت بيشتري هم همراه است.
قبل از ساخت فيلم خيلي با بازيگران تمرين داشتيد؟
ـ نميتوانم بگويم خيلي. بيشتر با آنها صحبت داشتيم و فضا را برايشان تشريح كرديم. فيلمهاي مستندي كه از جاهاي مختلف گرفته بودم را با هم ديديم و ... . از كارگران دكلبند دعوت كرديم تا به دفتر بيايند و در مورد كارشان با بازيگران صحبت كنند، همچنين بازيگران را به شهر «گلوگاه» برديم و كلا از اين دست كارهاي كارگاهي كه بازيگران با فضا، نوع گويش و رفتار اهالي آن منطقه آشنا شوند. در مجموع هر كاري كه فكر ميكردم لازم است تا اتفاقات سر صحنه سريعتر و بهتر رخ دهد را انجام دادم.
چطور شد كه به لادن مستوفي رسيديد؟ دليل انتخابتان براي حضور او در اين نقش چه بود؟
ـ چند باريگر زن در اين فيلم بازي ميكنند و نقش خانم مستوفي بين آنها برجستهتر است و قرار بود يك نمادي از بافتن روح ايراني باشد. يعني فرشبافي ايشان در طول فيلم كنتراستي دارد با بافتن آهن. به عبارت ديگر بافتن دكل مردها. در حقيقت ما يك حضور سمبوليك ميخواستيم و حضوري كه در درام فيلم پيش برنده باشد. ضمن اينكه فيلم را به ورطه فيلمهاي معمولي هم نكشاند. يعني حضوري باشد كه علاوه بر اينكه ارزش دراماتيكش را دارد، اما خيلي زياد نباشد چون ميخواستم فضاي فيلم با توجه به نگاه واقعي كه به اين افراد (افراد دكلبند) داشتيم، فضاي مردانهاي باشد. بنابراين فكر ميكنم خانم مستوفي با توجه به چهره و صورتشان انتخاب شايسته و خوبي بودند.
از جشنواره فيلم توكيو چه خبر؟ استقبال ژاپنيها از «گلوگاه» چطور بود؟
ـ جشنواره توكيو بسيار منظم و خوب بود. علاوه بر سينماي تجاري (حضور 3ـ2 اثر شاخص از سينماي آمريكا) نگاه هنري هم در آنجا در درجه بالايي قرار داشت. در كل نگاه خيلي خوبي داشتند. تكنولوژي در ژاپن در حد عالي است و تقابلش با طبيعت را هميشه مديريت كرده و اين يكي از مفاهيم فيلم ما بود كه در آنجا به آن توجه شد. همچنين امير نادري كه در آنجا حضور داشتند، صحبتي كه در مورد يكي از سكانسهاي فيلم كردند و «گلوگاه» را واجد ارزشهاي زيادي دانستند كه از خاطرات خوب من از آن جشنواره است. ضمن اينكه من به سينماي امير نادري تعلق خاطر زيادي دارم. به هر حال جشنواره توكيو مخاطبان خاصي داشت و كسانيكه فيلم را براي جشنواره انتخاب كردند از دلايلشان گفتند كه به نظرم خيلي جالب آمد. كاش به جاي اين درگيريها و صفكشيهايي كه در جشنواره خودمان وجود دارد و منجر به ناديده گرفتن حق بسياري از فيلمها ميشود، اين نوع نگاه در آن نهادينه شود. اگر شاهد چنين مسائلي در سال آينده هم باشيم قطعاً بايد با آن برخورد كرد و ديگر سكوت جايز نيست.
قضاوت شدن را دوست داريد؟
ـ «گلوگاه» پنجمين اثر من است و 2 تا از فيلمهايم تا به حال اكران شده. فيلمهاي قبليام را افراد زيادي نديدند و چندان قضاوتي روي آن نداشتند. نه، قضاوت شدن چندان برايم مهم نيست. بيشتر مهم اين است كه متعهد شوند اثري كه در زماني ساخته ميشود حتماً به اكران عمومي برسد. به هر حال 300ـ200 نفر تا به حال بر اثر حوادث دكلبندي فوت كردهاند و خيليها معلول. اينها بايد جايي ثبت ميشد و مردم بايد ميدانستند به جاي سليقه عمومي كه گاهاً حاكم ميشود و حواس مردم از خيلي مسائل اصلي منحرف ميشود با چه خرده جوامعي مواجهاند.
از فروش و زمان اكران «گلوگاه» راضي هستيد؟
ـ زمان اكرانش خيلي مناسب نيست و ميزان فروش هم با توجه به تبليغات صرفاً تلويزيوني كه ما داريم (در حدود 30 تيزر تلويزيوني از آن پخش شده و دايرهاي از مردم متوجه آن شدند) متوسط است، نه ميتوانم بگويم خوب است، نه بد. ضمن اينكه متأسفانه ما طي اين سالها سليقههاي ديگر را به سينما دعوت نكرديم و ممكن است اين فيلم از اين بابت لطماتي بخورد، اما در كل هر اتفاقي بيفتد راضي هستم.
در حال حاضر مشغول چه كاري هستيد؟
ـ فيلمنامهاي به نام «نجات دهندگان» نوشتم و در حال روتوش نهايي آن هستم. بعد از آن هم به دنبال سرمايهگذار ميگردم كه ببينم پيدا ميشود يا نه.
حرف آخر؟
ـ قطعاً دوست دارم «گلوگاه» خوب ديده شود و آدمهايش خوب معرفي شوند. منتها جريانهاي بسياري مانع از اين مطلب ميشود. 2 سال از توليد «گلوگاه» ميگذرد و تازه به اكران عمومي رسيده و انگار هيچ توجهي به نكات تجربي سينما ندارند. اگر در اين فرآيند سينما و سينماگر له شوند اصلاً برايشان مهم نيست. صرفاً نگاه اقتصادي به سينما دارند و به جيبشان. نه به نوآوري و خلاقيت سينما بها ميدهند و نه جايگاهي براي سينمايي به اين شكل قائلند. نه تنها فيلمهاي من، بلكه بسياري از فيلمسازان ما با موجهاي تجربي شروع كردند و سالهاست خبري از آنها نيست و اين براي كشوري مثل ما با چنين سابقه تمدن و فرهنگي واقعاً جاي تاسف دارد. اميدوارم زماني به صورت كاملاً معقولانه اين فيلمها قضاوت شوند. من كه راهم را به همين شكل ادامه ميدهم و مشكل چنداني ندارم ولي خب، نگراني از اين است كه اگر در همچين سالي كه ما در آن هستيم فيلمي مثل «دونده» ساخته شود ممكن است با اين سليقه حاكم كه ميگويد اين فيلم نميفروشد، بگويند كه بهتر است به اكران عمومي هم نرسد. به نظرم بايد با چنين اقداماتي مقابله كرد. نشريات سينمايي مثل روزنامه «باني فيلم» در اين زمينه ميتواند نقش پررنگي داشته باشد و اميدوارم نقشش را به نحو احسن ايفا كند

در بندر کنگان شب گذشته (پنج شنبه شب) در یکی از سالن های این شهر در ساعت ۹ شب جشنی با حضور هنرمندان استانی و تعدادی از بازیگران و کارگردانان مطرح سینما و تلویزیون همچون خانم الناز شاکردوست برگزار شد. در طول این جشن خواننده ای به نام امید عامری ترانه ای زیبا را خواند که با تشویق حضار روبرو شد.
با اینکه بلیت این جشن ۲۵ هزار تومان بوده و برای مردم این بندر هزینه ای اعیانی به شمار می آمد اما تعداد کثیری از مردم شهرستان کنگان تا پایان مراسم ، تا ساعت ۱۲ شب در این جشن سراسر شادی و خنده حضور داشتند.
گفتنی است اسپانسر این مراسم شرکت هواپیمایی پرشین سیر کنگان بوده است.

فيلم سعي دارد بسياري از وجوه خود را مبهم نگاه داشته و مخاطب را در تعليق نگه دارد. بسياري از پيش بينيهاي مخاطب طبق فرمول فرهادي بايد غلط از آب درآيند و او در انتها غافلگير شود. اهميت بسياري از جزييات به ظاهر بي اهميت بايد در نقطه اوج داستان بر مخاطب آشکار گردد و پايان باز فيلم، نتيجه گيري نهايي را برعهده مخاطب مي گذارد. اگر چنين چارچوبي را براي ساخت اين گونه از فيلم هايي در نظر داشته باشيم، مي توان مدعي بود که«بيتابي بيتا»، به اصول و المانهاي نام برده متعهد بوده است و چينش وقايع و پيشرفت داستان بر مبناي همين فرمول ها چيده شده است اما مشکل اساسي آنجاست که پس از کشف دزد واقعي (مرحله گره گشايي) در فيلم، به ناگاه فيلم دچار افتي شديد شده و اگرچه به لحاظ فرمولي همه چيز از قواعد «فرهادي گونه» پيروي مي کند اما به نظر مي رسد اين پيروي آن چنان عميق نيست و بيشتر ماکت بيروني کار است که به اين گونه فيلمها شبيه شده است.
در حالي که به نظر مي رسد گره افکني فيلم براي آن است که مخاطب سردرگم شود که دزد واقعي کيست از ميانه هاي اين دغدغه، بسياري از تماشاگران حدس مي زنند که امير(حامد بهداد) دزد است و وقتي اين امر در نيمه ابتدايي فيلم آشکار مي گردد ديگر دغدغه اي براي دنبال کردن آن وجود ندارد. به عبارتي، داستان قدرت خود را از دست مي دهد و به نظر مي رسد به لحاظ چينش دراماتيک، با مشکل رو به رو مي گردد زيرا باقي وقايع داستان حالتي نامرتبط با واقعه اول و کنش هاي مربوط به آن دارند. در واقع، در چينش عناصر درام، دو «گره گشايي» و چند «گره افکني» داريم به شکلي که با حل و فصل يک بحران، بحراني جديد شروع مي شود و دوباره بايد گره افکني و گره گشايي در مورد آن انجام شود و حل و فصل صورت گيرد که چنين امري در روايت يک فيلم سينمايي آن چنان پسنديده نيست.
به نظر مي رسد فيلم، وقايع و داستانک هاي آن مدام از اين شاخه به آن شاخه مي پرند. هدف اصلي نويسنده فيلمنامه از طرح داستان چه بوده است؟! آيا بحران اصلي داستان پيدا شدن دزد است يا اينکه بيتا (الهه حصاري) از رابطه مادرش (فريبا کوثري) با ناصر خان (مجيد مشيري) سردرآورد؟ رابطه بيتا با امير به کجا خواهد رسيد؟! و ... .
برخي از وقايع، به صورت کليشه واري در داستان قد علم کرده اند و موجب مي گردند که مخاطب به همذات پنداري با اصل داستان و هدف مورد نظر کارگردان نپردازد. يکي از آن ها مشاهده وضع زندگي امير توسط بيتاست، زندگي بسيار محقر، خانه اي کلنگي و مادري بيمار. الماني که قرار است دل مخاطب و همچنين بيتا را به درد آورد. اما با مشاهده ناهنجاري هاي رواني اين شخصيت چنين رويکردي رخ نمي دهد و امير تنها به مثابه جواني زياده طلب و دغل باز به چشم مي آيد که با اتهامي که به بيتا چسبانده قصد برآورده کردن نيازهاي خود را داشته است. رابطه معماگونه مادر بيتا با مرد بقال نيز آن قدر حاد و بحراني جلوه نمي کند واکنش هاي آنچنان افراطي بيتا را در پي داشته باشد. بنابراين به نظر مي رسد بحران هاي نهاده شده در داستان که قرار است شخصيت اصلي را به آن واکنش ها وادارد و مخاطب را به خود جلب نمايند همگي بيش از حد لوث و ساده انگارانه اند و گرچه معماها در هم تنيده مي شوند و داستان را کش مي دهند اما چنين اتفاقي نه در جهت بهتر شدن روند پيشرفت فيلم، بلکه به شکلي بازدارنده عمل مي نمايد. سرنوشت دختري که مورد ظلم اطرافيانش واقع شده و توسط نزديک ترين شخص زندگي يعني مادرش هم درک نمي شود بالقوه مصالح لازم را براي درام خانوادگي- اجتماعي دردآوري فراهم مي آورد اما تلاش فيلمساز در اين رابطه به تبلور کاملي نمي رسد و دليل آن نقصهاي فراوان داستان است. خلأ بسياري از بخش هاي داستان ضربه نهايي را به فيلم واردآورده است و حتي پايان نسبتاً باز داستان که به سکانس ابتدايي آن (وضعيت مشابه بهاره دوست وهمسايه ي آپارتماني بيتا) شباهت پيدا مي کند نيز لحظه نفس گير و تأثيرگذاري را براي تماشاگر پديدنمي آورد. بازي هاي فيلم همگي متوسط اند. بازيگر جوان فيلم، الهه حصاري، بازي چشمگيري از خود ارائه نمي دهد. بازي حامد بهداد ما را به ياد بسياري از نقش هاي پيشين او مي اندازد به جز بخش هايي که تلاش مي کند خود را دوست و همراه بيتا جلوه دهد و در راه يافتن منزل زن شاکي به او کمک مي رساند. بازيگران نسل دوم بازي بهتري دارند. فريبا کوثري در قالب نقش مادري رنج کشيده که مسئله مهمي را از دخترش پنهان کرده است بازي قابل قبولي ارائه مي دهد. نگراني ها، اضطراب و دوگانگي رفتاري او در بازي خوب کوثري بسيار باورپذير از آب درآمده است. همچنين شيوا خنياگر نقش زن شاکي را به قدري خوب از آب درآورده است که گاه مخاطب به ترديد مي افتد که آيا ممکن است زن کاسه اي زير نيم کاسه داشته باشد و نکند دارد نقش بازي مي کند. گرچه نبايد از ياد برد که اين گونه نقش ها در کارنامه بازيگري اين بازيگر به وفور يافت مي گردند. اکنون بسياري از فيلمسازان ملهم از موفقيت اصغر فرهادي دست به ساخت فيلم هايي اين گونه با محوريت قرار دادن مسئله دروغ، خيانت و پنهانکاري زده اند. مهرداد فريد، البته چنين روند رئاليستي را در فيلم هاي پيشين خود نيز داشته است اما تمرکز او به زندگي طبقه متوسط و دغدغه هاي آن ها و تنگاتگي روابط خانوادگي امري است که به بسياري از درام هاي اين روزها شباهت دارد. با اين حال اگر فيلم روايتش را بدون دست انداز و با توجه دقيق به جزييات و محوريت قرار دادن يک موضوع اصلي به عنوان خط اصلي روايت پيش مي گرفت نتيجه بهتري حاصل مي شود.

به گزارش مهر، شهاب حسینی این روزها منتظر دریافت پروانه ساخت اولین فیلم بلند سینمایی خود است تا به زودی آن را در تهران کلید بزند. وی در کنار کارگردانی در این فیلم، نقش اصلی را هم برعهده دارد. شنیدهها حاکی از آن است که وی از حضور بازیگران تئاتر در این فیلم بهره میبرد البته فیلم بسیار پر بازیگر و پر لوکیشن خواهد بود. این فیلمنامه درباره یک نویسنده جوان است که وارد یک خانه سه طبقه میشود و در آن خانه درگیر اتفاقاتی خواهد شد. به نوعی فیلم یک طنز فلسفی است و قرار بوده پیش از این توسط محمدهادی کریمی با بازی شهاب حسینی ساخته شود که این امکان فراهم نشد. با توجه به علاقه شهاب حسینی به متن در نهایت خود او تصمیم گرفته است فیلمنامه را به عنوان اولین تجربه کارگردانیاش جلوی دوربین ببرد. وی هم اکنون برای ساخت ساکن طبقه وسط درخواست پروانه ساخت داده و تهیهکننده آن هنوز معرفی نشده است. البته نام حسن دادخواه به عنوان تهیهکننده مطرح شده بود که در نهایت وی امکان همکاری با این پروژه را نیافت. محمد هادی کریمی و شهاب حسینی پیش از این در فیلم برف روی شیروانی داغ نیز با هم همکاری داشتهاند. فیلمنامه ساکن طبقه وسط 38 نقش متفاوت دارد و یک کار سینمایی پر کاراکتر محسوب میشود.

این کارگردان سینما که با ایسنا گفتوگو میکرد، ادامه داد: بنده این فیلم را مطابق فیلم نامهای ساختم که آقای سماواتی تهیهکننده پروانه ساخت گرفته است، بنابراین مواردی که خواستار سانسور آن هستند در فیلمنامه بوده است و در آن مقطع ایرادی نگرفتند.
وی ادامه داد: حالا اگر اعضای شورای پروانه ساخت با اعضای شورای پروانه نمایش تفاوت دارند و نظراتشان یکی نیست، این اشکال ساختاری آنهاست و باید اصلاحش کنند یا نماینده شورای پروانه ساخت با نماینده شورای پروانه نمایش گفتوگو کند و از مجوزی که به ما دادند دفاع کنند.
شهبازی با اشاره به نقل قول اخیر سخنگوی سازمان سینمایی مطرح کرد: سخنگوی سازمان سینمایی از ما میخواهد که با سازمان سینمایی«تعامل مثبت» بنیم، خوب یک مقدار هم خودشان با خودشان تعامل مثبت بکنند! شورای پروانه نمایش عقیدهی شورای پروانه ساخت را قانونی بداند و به آن احترام بگذارد.
کارگردان «دربند» با تاکید بر اینکه اصلاحیههای جدید را قبول نمیکند، ادامه داد: میگویم جدید، چون قبلا در موقع جشنواره سیویکم از ما خواستند که یکی از دیالوگها و همچنین یکی از نماهای فیلم را حذف کنیم که برای ما ناراحتکننده بود و نامهنگاری کردیم اما خوب طبق معمول مرغ آقایان یک پا داشت و اصرار کردند و چون ما نخواستیم یک سالونیم زحمت همکارانمان نادیده گرفته شود، دیالوگ مورد نظر و تصویر مربوطه را که چکیدن یک قطره خون بود از داخل فیلم برداشتیم.
وی تصریح کرد: حالا دوباره گفتهاند کل صحنههای مربوط به آن سکانس حذف شود. این مقدار بیتوجهی به شخصیتسازی و داستان واقعا برای من باورکردنی نیست، این طوری فیلم الکن میشود و ما نمیتوانیم جواب تماشاگر را بدهیم. اصلا فیلم ناقص میشود چون در جاهایی از فیلم، شخصیتها درباره این سکانس حرف میزنند و با حذف آن، تماشاگر سردرگم میشود.
شهبازی در پایان دوباره تاکید کرد: من به عنوان کارگردان این فیلم به هیچ عنوان اصلاحیههای جدید را قبول نمیکنم و نسخه معیارم برای نمایش عمومی، نسخه جشنواره سیویکم فجر است.
سخنگوی سازمان سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به تازگی گفته است: فیلم سینمایی «دربند» به کارگردانی پرویز شهبازی بلافاصله پس از اعمال دو اصلاحیه شورای پروانه نمایش، مجوز اکران خود را دریافت خواهد کرد.
فیلم سینمایی «دربند» که سیمرغ بهترین کارگردانی را برای پرویز شهبازی به همراه داشت، در مورد دختر دانشجویی است که برای ادامه تحصیل در تهران با دختر ناشناسی هم خانه می شود. او در محیط جدیدی قرار گرفته و شرایط خاص این خانه و آدم هایش پای او را به ماجراهایی پیچیده میکشد. این فیلم حضور او در این محیط را بررسی می کند؛ اینکه او چطور میتواند خود را در این جو حفظ کند و یا چگونه باید از لغزش خود جلوگیری کند؟ اتفاقاتی نیز برای او رخ می دهد که با توجه به سطح تربیتی و محیط خانواده خود از آن سربلند بیرون خواهد آمد.
این فیلم علاوه بر سیمرغ بهترین کارگردانی،سیمرغ بهترین فیلمبرداری را برای هومن بهمنش و بهترین بازیگر نقش مکمل زن را برای پگاه آهنگرانی به همراه داشت و همچنین منتقدان هم در نظرسنجیهای مختلف فیلم را به عنوان فیلم برگزیدهشان معرفی کردند.
پگاه آهنگرانی، نازنین بیاتی، احمد مهران فر، بهرنگ علوی، فریدالدین سمواتی، لادن سلیمانی و... از بازیگران «دربند» هستند.
گروه توليد مجموعه «عشق تعطيل نيست» به کارگرداني بيژن بيرنگ که پيش توليدش از اواسط ارديبهشت آغاز شده، به تازگي با الناز شاکردوست، بهنوش بختياري و مهرانه مهين ترابي براي حضور در اين پروژه به توافق رسيده اند. در همين زمينه بيرنگ گفت: «طي هفته گذشته توافقات نهايي با الناز شاکردوست، بهنوش بختياري و مهرانه مهين ترابي براي حضور در «عشق تعطيل نيست» انجام شده و طبق برنامه ريزي ها تصويربرداري شهريور آغاز مي شود».
متن هاي اين مجموعه توسط خود بيرنگ به نگارش درآمده و مضموني عاشقانه خواهد داشت. «عشق تعطيل نيست» داستان زندگي زن و شوهري جوان را روايت مي کند که با اطرافيان خود به مشکل برمي خورند و در ادامه با راه حل هاي مختلف مي توانند بر آن غلبه کنند تا اينکه... .
اين سريال قرار است از شبکه نمايش خانگي عرضه شود و همايون ايزدپناه به همراه بيرنگ تهيه کنندگي آن را برعهده دارند.
بيرنگ در کارنامه خود ساخت مجموعه هاي تلويزيوني «همچو سرو»، «خانه سبز»، «سرزمين سبز»، «همسران»، «شام ايراني» و... را دارد كه برخي از آنها را با مرحوم مسعود رسام جلوي دوربين برد.
عکس های دیدنی مراسم عقد فرزاد حسنی و آزاده نامداری
کوچه پس کوچه های جماران برای رقم خوردن اتفاقی بزرگ لحظه شماری می کنند. اینجا میزبان کسانیست که سال ها برایمان حرف زده اند، اجرا کرده اند و حتی بعضی وقت ها از حقوق مان دفاع کرده اند. «فرزاد حسنی» و «آزاده نامداری» که یک ماه و اندی پیش خبر پرسروصدای ازدواجشان را اولین بار در همین روزنامه تماشا برایتان منتشر کردیم، پنج شنبه به حسینیه جماران رفتند تا حاج سیدحسن خمینی نوه به تعبیر داماد «آن تیر مُراد» خطبه عقدشان را جاری کند تا رسما همسر یکدیگر شوند.
فرزاد حسنی و آزاده نامداری به همراه خانواده هایشان وارد حسینیه جماران میعادگاه عاشقان روح الله شدند و بعد از دقایقی جهت جاری شدن صیغه عقد به دفتر حجت الاسلام حاج سیدحسین خمینی وارد شدند.
فرزاد حسنی و آزاده نامداری که دلشان پر از شوق و دلهره بود، دقایقی بعد با حاج سیدحسن خمینی روبه رو شدند و بعد از ورود ایشان و خوشرویی همیشگی شان که موروثی حضرت امام (ره) است، حاج سیدحسن خمینی ابتدا به خوش و بش با فرزاد حسنی پرداخت و از او درباره مشغولیت های این روزهایش پرسید که آقا داماد توضیحاتی درباره مجموعه رالی ایرانی به تهیه کنندگی سعید ابوطالب خدمت ایشان ارائه کرد. حجت الاسلام سیدحسن خمینی سپس با آزاده نامداری سلام و علیک کرد و درباره مشغولیت های این روزهای او پرسید که مشخص شد عروس خانم این روزهای تلویزیون ایران، مشغول تحصیل در رشته روانشناسی است.
بعد از چند دقیقه ای مراسم عقد این دو مجری توانای تلویزیون آغاز شد؛ حاج سیدحسن خمینی وکالت آزاده نامداری را برعهده گرفت و حاج آقا رحمانی وکیل فرزاد حسنی شد تا این مراسم با شکوه ویژه ای انجام شود. بعد از جاری شدن خطبه عقد با لحن زیبا و روحانی حجت السلام سیدحسن خمینی، ایشان فرمودند: «انشالله که خداوند این ازدواج را برای این دو جوان امروز ما مبارک گرداند و درهای رحمت و خیر و برکت خود را به روی این خانواده تازه شکل گرفته باز کند. انشالله خداوند دل های این دو جوان را روز به روز به هم با محبت تر قرار دهد و صفا و صمیمیت را بزرگ ترین سرمایه زندگی آقا فرزاد و آزاده خانم نماید. انشالله خداوند محبت پیامبر (ص) و اهل بیتش را سرمایه همیشگی این خانواده گرداند و این ازدواج را باعث اتمام رحمت، اکمال نعمت و وسعت رزق قرار دهد. انشالله خداوند فرزند صالحی به ایشان عطا کند که نور چشم خود و خانواده هایشان باشد و سربازان خوبی برای امام زمان باشند. امیدوارم این ازدواج طولانی و همچنین زندگی توام با خلوص نصیب شان کند.»
بعد از پایان فرمایشات حاج سیدحسن خمینی، نوبت فرزاد حسنی بود که ضمن تشکر از نوه امام خمینی (ره) که قبول زحمت کردند و پذیرای ایشان، خانم نامداری و خانواده هایشان شدند و خطبه عقد را جاری کردند، بگوید: «همه جا عرض کرده ام و خدمت شما نیز به شکل مستقیم و با واسطه گفته ام که عُلقه من به حضرت امام (ره)، علقه ای وصف ناشدنیست و جاری شدن صیغه عقد توسط شما امضای مجدد این عهد قلبی و این علقه است. انشالله که کلام شما و حضورتان که ذریه ای نیکو دارید، برکتی باشد برای این زندگی و این آغاز هم بیت الغزل و هم حسن مطلع این مغازله باشد.» در ادامه فرزاد حسنی از حاضران خواست برای شادی روح امام خمینی (ره) و خانم ثقفی همسر گرانقدر امام و حاج احمد خمینی و شهدای هفت تیر بالاخص شهید بهشتی فاتحه ای قرائت کنند و در پایان حجت الاسلام سیدحسن خمینی حاضران را مورد تفقد قرار داد و با عروس و داماد و خانواده هایشان عکسی به یادگار گرفت و دیوان اشعار امام را امضاء و به عروس و داماد هدیه کردند.
بد نیست بدانید فرزاد حسنی بارها در گفت و گوها و اجراهای تلویزیونی اش به علاقه وصف ناپذیرش به حضرت امام خمینی (ره) اشاره کرده بود و به همین دلیل علاقه بسیاری داشت تا مراسم ازدواجش را در حسینیه جماران و منزل آن حضرت برگزار کند.
عد از پایان مراسم، فرزاد حسنی و آزاده نامداری به منزل امام خمینی (ره) رفتند و بعد از حضور چند دقیقه ای در آن خانه متبرک و مطهر و ذکر فاتحه ای برای روح آن بزرگوار، دست در دست یکدیگر قدم زنان کوچه های جماران را طی کردند و به همراه خانواده هایشان راهی شدند.
منبع : تماشا / کافه سینما
میزان تحصیلات پوریا پورسرخ:متولد۵۶ در تهران.دکترای فیزیولوژی گیاهی
میزان تحصیلات لاله اسکندری: متولد ۵۱ در تهران. لیسانس گرافیک
میزان تحصیلات مهناز افشار: متولد ۵۶ در تهران. دیپلم تجربی
میزان تحصیلات پژمان بازغی: متولد ۵۳ در تهران. لیسانس صنایع
میزان تحصیلات عسل بدیعی: متولد ۵۶ در تهران.لیسانس تغذیه
میزان تحصیلات زیبا بروفه: متولد ۵۴ در تهران. لیسانس حقوق قضایی
میزان تحصیلات ماهایا پتروسیان: متولد ۴۸ در تهران. لیسانس تئاتر
میزان تحصیلات پارسا پیروزفر: متولد ۵۱ در تهران. لیسانس نقاشی
میزان تحصیلات هانیه توسلی: متولد ۵۸ در همدان.دانشجوی رشته نمایش نامه نویسی
میزان تحصیلات هدیه تهرانی: متولد ۵۱ در تهران.دیپلم
میزان تحصیلات بهناز جعفری: متولد ۵۳ در تهران. لیسانس ادبیات نمایشی
میزان تحصیلات رامبد جوان: متولد ۵۰ در تهران.دیپلم
میزان تحصیلات چکامه چمن ماه: متولد ۵۹ در تهران.دیپلم مجسمه سازی
میزان تحصیلات لیلا حاتمی: متولد ۵۱ در تهران. تحصیل در مهندسی برق و ادبیات مدرن فرانسه را در سوییس نیمه کاره رها کرد
میزان تحصیلات میترا حجار: متولد ۵۵ در تهران.دیپلم
میزان تحصیلات امین حیایی: متولد ۴۹ در تهران. تحصیل در رشته کامپیوتر را رها کرد
میزان تحصیلات شهاب حسینی: متولد ۵۲ در تهران. تحصیل در رشته روانشناسی را رها کرد
میزان تحصیلات شهرام حقیقت دوست: متولد ۵۱٫ کارشناس رشته تئاتر
میزان تحصیلات سام درخشانی: متولد ۵۹ در تهران.تحصیل در رشته نمایش را رها کرد
میزان تحصیلات بهرام رادان: متولد ۵۸ در تهران. لیسانس مدیریت بازرگانی
میزان تحصیلات حبیب رضایی: متولد ۴۸ در مشهد. لیسانس مدیریت بیمارستان
میزان تحصیلات بهاره رهنما: متولد ۵۲ در تهران.لیسانس ادبیات فارسی و حقوق قضایی.دانشجوی فوق لیسانس در رشته نمایش
میزان تحصیلات مریلا زارعی: متولد ۵۳ در تهران. لیسانس مهندسی صنایع
میزان تحصیلات رامبد شکرآبی: متولد ۵۱ در تهران. دیپلم ریاضی
میزان تحصیلات رضا شفیعی جم: متولد ۵۰ در تهران. لیسانس نقاشی
میزان تحصیلات امیر حسین صدیق: متولد ۵۱ در نیشابور. دیپلم بازیگری
میزان تحصیلات لادن طباطبایی: متولد ۴۹ در تهران.لیسانس بازیگری
میزان تحصیلات پرستو صالحی: متولد ۵۶ در تهران. لیسانس
میزان تحصیلات رزیتا غفاری: متولد ۵۱ در تهران. لیسانس کارگردانی سینما
میزان تحصیلات شقایق فراهانی: متولد ۵۱ در تهران. لیسانس نقاشی
گلشیفته فراهانی: متولد ۶۲ در تهران. دانشجوی رشته موسیقی
میزان تحصیلات نگار فروزنده: متولد ۵۷ در تهران.دیپلم
میزان تحصیلات حدیث فولادوند: متولد ۵۶ در تهران.فوق دیپلم
میزان تحصیلات علی قربان زاده: متولد ۵۷ در تهران.دیپلم
میزان تحصیلات شبنم قلی خانی: متولد ۵۶ در تهران. فوق لیسانس رشته تئاتر
میزان تحصیلات ترانه علیدوستی: متولد ۶۳ در تهران. دیپلم
میزان تحصیلات مهتاب کرامتی: متولد ۵۰ در تهران. لیسانس میکروبیولوژی
میزان تحصیلات نیکی کریمی: متولد ۵۰ در تهران. دیپلم تجربی
میزان تحصیلات باران کوثری: متولد ۶۴ در تهران. دیپلم موسیقی
میزان تحصیلات محمد رضا گلزار: متولد ۵۴ در تهران.لیسانس مکانیک سیالات
میزان تحصیلات پوپک گلدره: متولد ۵۰ در تهران. لیسانس روانشناسی
میزان تحصیلات سروش گودرزی: متولد ۵۳ در تهران. لیسانس کامپوتر
میزان تحصیلات لادن مستوفی: متولد ۵۱ در شهسوار. لیسانس کارگردانی
میزان تحصیلات مرجان محتشم: متولد ۴۸ در تهران، رها کرده دبیرستان
میزان تحصیلات یکتا ناصر:متولد ۵۷ در تهران.لیسانس مهندسی محیط زیست

از گوشه و کنار شندیم که داستان فیلم باز هم در مورد زوجی است که با "طلاق" دست و پنجه نرم می کنند و تفاوتش با فیلم قبلی فرهادی این است که اتفاقات بعد از طلاق به تصویر کشیده می شود.
از جمله برکات فیلم فرهادی این بود که یک دوجین ایرانی به بهانه دیدن کار جدید او یک سفر زیارتی-سیاحتی مجانی را هم (احتمالا به خرج سازمان سینمایی) تجربه کردند و این "تجربه"شان هنوز هم ادامه دارد.
حسین معززی نیا که در این روزها در جشنواره کن به سر می برد، درباره کار جدید فرهادی گفت: همه آنها که دلشان شور می زده از یمی دو سال پیش تا دیشب، خیالشان راحت. اصغر فرهادی یک فیلم درست و حسابی ساخته. حالا این که از جدایی یا درباره الی بهتر است یا نه بماند برای وقتی که مردم خودشان فیلم را دیدند.
کیوان کثیریان نظر متفاوتی داشت: به شدت امیدوار بودم فیلم فوق العاده ای باشد اما نبود. فیلم بدی نبود اما به نظرم یک چیزی کم داشت.
گبرلو هم آنجاست! این را گفتیم که بدانید چرا هفت این بار به روی آنتن نرفت.
نشست خبری "گذشته" با حضور کارگردان و بازیگران فیلم برگزار شد و در حاشیه نمایش آن چندین رسانه با فرهادی مصاحبه کردند. یکی از این رسانه ها روزنامه لوموند بود که می خواست تفاوت فیلمسازی در ایران و فرانسه را از زبان این کارگردان بداند.
فرهادی پاسخ داد: فرق چندانی ندارد. یک فیلمساز باید به شدت از این مسائل اجتناب کند که با تغییر دکور، لوکیشن و محتوا، شیوه فیلمسازی اش هم عوض شود. البته از نظر فنی و مشارکت گروهی، سینمای فرانسه خیلی پیشرفته تر از ایران است.

و بلاخره در مورد خط قرمز ها هم گفته بود: خط قرمز چیزی نیست که فقط مختص ایران باشد و همه جای دنیا خط قرمز وجود دارد.
از شما چه پنهان ما هم از فرهادی یک سوال داشتیم! اینکه خب شما که می توانستی این فیلم را در ایران بسازی چرا رفتی مملکت غربت یک اثر سینمایی تولید کردی که فرانسوی ها زود تر از ما اجازه دیدنش را داشته باشند و تازه ما هم با اعمال شاقه (زیر نویس فارسی) مجبور باشیم ببینیم؟ ما قبلا فکر می کردیم شما از خط قرمزهای ایران دلخوری که رفتی آن ور آب؛ که دیروز دیدیم خیر! مشکلی هم با خط قرمزها نداری.

مجله سینمایی مشرق: این هفته را در حوزه سینما می توان هفته اصغر فرهادی نامید. فیلم سینمایی "گذشته" چند روزی است که نام این کارگردان را در ایران و فرانسه بر سر زبان ها انداخته و اکران آن در جشنواره کن و سینماهای فرانسه باعث شده است که بسیاری از منتقدان درباره آخرین ساخته فرهادی قلم فرسایی کنند.
تعریف و تمجید ها زیاد بودند. آنقدر زیاد که تصمیم گرفتیم بر خلاف بسیاری از رسانه ها فارغ از نگاه های وطن پرستانه به این فیلم از دریچه نگاه چند منتقد و رسانه فرهنگی شناخته شده به ایرادات اصلی فیلم بپردازیم. ایراداتی که برخی از آنها در همه نقد ها حتی نقد های مثبت به چشم می خورند:
علی معلم: برای سینمای ایران خرسند کننده است که یکی از فیلمسازانش بتواند در یک محیط بین المللی کار کند و می شود به اقای فرهادی و گروه شان تبریک گفت. اما در مقایسه با فیلم پیشین ایشان یعنی جدایی نادر از سیمین ریتم داستان گویی جذاب و مونتاژ خیلی خوبی داشت، فیلم گذشته مقداری ملال آور و خسته کننده بود. چیزی که به عنوان خلا فیلم به نظر می آید این است که ما نسبت به شخصیت مرد که جذاب تر نوشته شده و با اجرای خوب آقای مصفا تبدیل به کامل ترین شخصیت فیلم شده، آنچنان با شخصیت زن آشنا نمی شویم و بازی خانم بژو چندان جالب نبود.

جف اندرو: این منتقد می نویسد: گرفتارشدن شخصیت های جدایی نادر از سیمین در رازها و دروغ هایی مدام، به آن فیلم حسی کاملا ارگانیک و باورپذیر می داد، ولی در فیلم تازه فرهادی، برخی از از رازگشایی ها "ثقیل و حتی با حسی از تصنع به نظر می رسد.
او همچنین به برخی "شلختگی ها" در روایت اشاره کرده است و نمونه آن را فراموش شدن یکی از شخصیت های اصلی در طول چند صحنه ذکر می کند.
وی ادامه دا: این فیلم خیلی فیلم طولانی است و سخت است که در پایان بگوییم که دقیقا قرار است فیلم درباره چه کسی یا چه چیزی باشد. بازی ها بازی ها را محکم و میزانسن ها را استوار دانسته است و با این حال، "گذشته" را "حتی در مقایسه با "چهارشنبه سوری"و "درباره الی"، "کمی مایوس کننده" دانسته است.
پرویز جاهد: تفاوت این فیلم با فیلم های قبلی او در این است که او در این فیلم، بیش از حد، به فیلمنامه متکی است و کمتر به کارگردانی توجه کرده است. به نظرم آن قدر که دیالوگ ها و داستان و گره های داستانی برای فرهادی مهم بوده، ریتم فیلم، پیشرفت روایت و تدوین برایش اهمیت نداشته است.

در چهل دقیقه آخر، که ماجرای خودکشی سلین (همسر طاهر رحیم) به مسئله اصلی فیلم تبدیل می شود و همه مسائل دیگر فیلم را تحت الشعاع قرار می دهد، از مسیر منطقی و طبیعی اش دور می شود. در این بخش، فرهادی ما را بمباران اطلاعاتی می کند و می خواهد ما را با تکنیک های فیلمنامه نویسی اش و گره هایی که در لحظه بسته شده و فورا باز می شوند، مرعوب کند. در نتیجه، برخلاف بخش های اول فیلم که با دقت و مهارت کارگردانی شده، در این بخش با فیلمنامه ای مواجه ایم که انگار به سرعت دارد ورق می خورد. اما فیلم از دست نمی رود و فرهادی در پایان موفق می شود، دوباره کنترل خود را بر درام و شخصیت هایش به دست آورده و ما را با یک پایان بندی زیبا و تکان دهنده، غافلگیر کند.
فرهادی فیلم را در فرانسه و به زبان فرانسوی ساخته است اما فیلم فرهادی، هیچ شباهتی با سینمای فرانسوی ندارد. آدم های اصلی فیلم فرهادی، به ویژه دو مرد اصلی فیلم یعنی احمد(علی مصفا) و سمیر(طاهر رحیم)، هر دو پس زمینه خارجی دارند. موضوعی که می توانست به رویکرد اصلی یک فیلمساز فرانسوی، یعنی بحران هویت، ترومای مهاجرت و مسائل پسا استعماری تبدیل شود.
کیوان کثیریان: به شدت امیدوار بودم فیلم فوق العاده ای باشد اما نبود. فیلم بدی نبود اما به نظرم یک چیزی کم داشت.
نشریه تایم اوت: فیلم داستان پر فراز و فرودی دارد و درام قدرتمندی است. علاوه بر این پرپیچ و خم و حتی مقداری ملودرام است. اما کنترل قدرتمندانه زمان و مکان و کنش که جدایی را بسیار خوب کرده بود در این اثر حضور ندارد.

به بیان دیگر گذشته، بهترین لحظات جدایی و بدترین لحظات فیلم قبلتر فرهادی یعنی درباره الی ،که حس هسیتریک و افسار گسیختگی را در کنار نگاه همزاد پندارانه اش به ضعفها و قدرتهای انسان داشت، را در کنار هم دارد. فرهادی به خوبی می تواند تصوری که اول با مشاهده کاراکترها و اتفاقات برای ما ایجاد می شود را بشکند و به داستانش یک فضای غمگین و مالیخولیایی تزریق کند. اما زیاده روی در مکالمات پرتنش و فریادهای مکرر آن هم در مکانهای دور از انتظار باعث می شود که تلاش زیرکانه اش از بین برود. تکیه مفرط فیلم بر اتفاقاتی از این دست باعث می شود تلاش فرهادی برای استخراج معنا از کوچکترین حرکات و نگاهها دیده نشود و از بین برود.
در فیلم ولی هرگز مشخص نمی شود که فرهادی می خواهد با فیلمش چه بگوید. شاید تمرکز اصلی او بر بحث مسئولیت است، قبول مسئولیت، نبود مسئولیت، جستجوی مسئولیت، فرار از مسئولیت و حتی ادعای مسئولیت. فرهادی تلاش دارد تا تاکید کند که چگونه ما توسط زاویه دیدمان به زندگیمان محدود شده ایم. و گاهی او در نمایش این امر زیاده روی می کند. مثل صحنه عصبی آخر فیلم. در نهایت بخش اعظمی از گذشته که حس فشار حقیقت بر شخصیتها در آن صحنهها وجود ندارد ناامید کنند و غیرقابل تحمل است.
رادیو فردا: فرهادی شخصيت هايش را در چنبر فضايی يا بخوانيد جبری قرار می دهد که گزيری از آن نيست. آدم هايی که بر اثر فشار محيط و نفس «زيستن»، سبکی تحمل ناپذير هستی را تجربه می کنند و به رغم تلاش بی وقفه شان برای فراتر رفتن از وضع موجود، درون آن به شدت گرفتارند و تلخی زندگی را تجربه می کنند.

کارگردان در يک وسوسه سيری ناپذير همه چيز را کنترل می کند و سعی دارد همه صحنه ها به شدت استيليزه باشند؛ در حالی که ذات هنر با نوعی افسون و ناخودآگاه عجين است که فرهادی متاسفانه راه را بر آن می بندد. اين رمز و راز و افسون را در داستان فيلم می توان يافت، اما در فرم، فرهادی همه رازش را از آن می گيرد و جهانی به شدت خودآگاه خلق می کند، در حالی که غريزه و ناخودآگاه، می تواند يک فيلم خوب را به يک شاهکار بدل کند.

كارگردان فيلم سينمايي بيتابي بيتا در گفت وگو با باشگاه خبرنگاران گفت: با توجه به تبليغات خوب اين فيلم توانست به فروش معمولي دست يابد اما آنچنان كه بايد نتوانست توقعات ما را برآورده كند.چند اتفاق همچون برگزاري انتخابات و مسابقهي فوتبال و برگزاري كنكور سراسري در چند روز آينده فروش اين فيلم را با مشكل مواجه كرده كه اميدوارم از روز جمعه به بعد بهتر شود.
وي ادامه داد: با توجه به همكاري خوب من و افراد گروه از اين فيلم راضي هستم،اما مشكلات در حين انجام كار همچون مشكلات اخذ پروانه ساخت و ايجاد وقفه در زمان اكران آن كمي ما را رنجاند.
وي خاطر نشان كرد: خودم كه به عنوان يك تماشاگر معمولي در سالنهاي سينما مينشستم از باز خورد و رضايت مخاطبان خوشحال ميشدم و باز خورد آنها حكايت از رضايت آنها داشت.

محمدرضا ابوالحسنی تهیه کننده فیلم تهران 1500 در توضیح جزئيات پخش دی وی دی این فیلم سینمایی به مهر گفت: طبق برنامه ریزی انجام شده بنا داریم دی وی دی فیلم سینمایی تهران 1500 به کارگردانی بهرام عظیمی را عید فطر روانه بازار کنیم تا شاید سهم خود را در شادی عیدانه مردم ادا کنیم.به همین مناسبت قرارست طی مراسمی از دی وی دی این فیلم سینمایی رونمایی و در سطح گسترده به مردم در تمام نقاط کشور عرضه کنیم.
این تهیه کننده با اشاره به مراسم قرعه کشی بین بینندگان فیلم سینمایی تهران 1500 گفت: زمان اکران این فیلم سینمایی کارت های قرعه کشی به بینندگان فیلم ارائه شد و حال قرار است روز دوشنبه 10 تیرماه ساعت 19 مراسم قرعه کشی و اهدای جایزه به برندگان این قرعه کشی را اهدا کنیم.
ابوالحسنی در پايان متذکر شد: همچنین مهلت مسابقه پیامکی تهران 1500 به اتمام رسیده و بزودی مراسم قرعه کشی و اهدای جایزه این مسابقه نیز برگزار می شود.

علی سرتیپی پخشکننده ایرانی فیلم گذشته درباره خبری مبنی بر اینکه این فیلم در زمان اکران در ایران دچار ممیزی شده است، به مهر گفت: این خبر کاملا غیرواقعی است و از زمانی که گذشته در ایران اکران شده است، هیچ فریم و حتی دیالوگی از آن دچار ممیزی نشده است.
وی در پایان عنوان کرد: به زودی اصغر فرهادی به ایران میآید و در نظر داریم با حضور کارگردان و علی مصفا بازیگر گذشته، یک مراسم ویژه برگزار کنیم که جزئیات آن متعاقبا اعلام میشود.
تاکنون چند پوستر با طراحیهای مختلف از فیلم جدید فرهادی منتشر شده است و امروز نیز پوستر دیگری از این اثر سینمایی با طرحی از محمد حسین هوشمندی در اختیار خبرگزاری مهر قرار گرفته است.
این درام رمانتیک که زندگی مردی ایرانی و زنی فرانسوی را در مرکز توجه خود قرار داده است با بازی برنیس بژو بازیگر آرژانتینی-فرانسوی، طاهر رحیم بازیگر فرانسوی الجزایری و علی مصفا بازیگر و کارگردان ایرانی ساخته شده است. این فیلم در جشنواره کن امسال موفق به دریافت جایزه بهترین بازیگر زن برای برنیس بژو شد.


