امین زندگانی و الیکا عبدالرزاقی
الیکا عبدالرزاقی گرچه لیسانس ادبیات نمایشی دارد و در پرونده کاریاش آثار بسیاری ثبت کرد است، اما حضورش در مجموعه قهوه تلخ چنان زیبا بود که بسیاری او را برای بازی در همین نقش میشناسند. او که همچون بسیاری از بازیگران فارغالتحصیل آموزشگاه هنری استاد سمندریان است، در فیلمهای فرزند صبح، ویلای من، میوه ممنوعه و مرد هزار چهره بازی کرده است. امین زندگانی هم که بازیگر سینما و تلویزیون است در آثاری چون ملک سلیمان، مختارنامه، معصومیت از دست رفته و روزگار جوانی بازی کرده است.
امین حیایی و نیلوفر خوشخلق
حیایی سال ۷۰ با فیلم دو همسفر به دنیای بازیگری آمد و خوشخلق در سال ۷۹ با فیلم مونس. حیایی که در پرونده کاری خود آثار بسیاری به ثبت رسانده است، جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۸۶ از آن خود کرد. البته حیایی به بازیگری اکتفا نکرده و وارد عرصه موسیقی نیز شده و تاکنون ۲ آلبوم روانه بازار کرده است.
محمدرضا شریفینیا و رز رضوی
با آنکه مدتها از جدایی محمدرضا شریفینیا و آزیتا حاجیان میگذرد، اما همچنان همگان همسر شریفینیا را بازیگر نقش مادر دزد عروسکها میدانند و خبر ازدواج او با رز رضوی کمتر رسانهای شد. رز رضوی که سال پیش با شریفینیا ازدواج کرده، این روزها در مجموعه کلاه پهلوی بازی میکند و در کنار شریفینیا روزگار میگذارند. ملیکا و مهراوه شریفینیا دختران شریفینیا و حاجیان هستند و شریفینیا از ازدواج دوم خود فرزندی ندارد.
علی مصفا و لیلا حاتمی
علی مصفا و لیلا حاتمی، شناختهشدهترین زوج هنریاند که هر دو در خانواده هنری پرورش یافتهاند. علی مصفا فرزند مظاهر مصفا و دکتر امیربانو کریمی است و لیلا حاتمی نیز تنها فرزند علی حاتمی و زری خوشگام است. حاصل ازدواج این دو زوج هنری، مانی و عسل است. آخرین کار هنری علی مصفا بازی در فیلم «گذشته» به کارگردانی اصغر فرهادی است و در حال حاضر نیز فیلم «پله آخر» به کارگردانی وی اکران شده است. لیلا حاتمی نیز علاوه بر حضور در فیلم «پله آخر» در فیلم «سر به مهر» به کارگردانی هادی مقدمدوست نیز بازی کرده است.
رامبد جوان و سحر دولتشاهی
رامبد جوان، هنرپیشه، مجری و کارگردانی است که نامش همواره با شیطنتهای خاص او همراه است. جوان که با نقش «فرید صباحی» در مجموعه خانه سبز شناخته شد، این روزها به خاطر بازی در فیلم «گناهکاران» به کارگردانی فرامرز قریبیان سیمرغ بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را از آن خود کرد. البته سحر دولتشاهی نیز از انتخاب در جشنواره فیلم فجر بینصیب نبوده است و بازی در فیلم طلا و مس (همایون اسعدیان) برایش کاندیداتوری جایزه بهترین بازیگر نقش دوم زن را به همراه داشت.
نیما فلاح و سحر ولدبیگی
بدن نرم و نوع بازی نیما فلاح او را از سایر بازیگران متمایز میکند و همین موضوع باعث شد تا در مجموعههای طنزی چون ساعت خوش، جنگ ۷۷ و ببخشید شما به خوبی بدرخشد و مدیری را از خود راضی نگه دارد. هرچند که سحر ولدبیگی نیز تا مدتها در مجموعههای مدیری حضور داشت و به طنزهای پاورچین و نقطهچین جذابیت بسیار میبخشید.
مهراب قاسمخانی و شقایق دهقان
مهراب نویسنده مجموعه «پاورچین» بود و شقایق بازیگر این مجموعه. همین حضور باعث آشناییشان و زمینه ازدواجشان را فراهم کرد. شقایق دهقان علاوه بر بازی در این مجموعه، کارهای غالبا طنزی چون مسافران، دزد و پلیس، ساختمان پزشکان و باغ مظفر نیز در پرونده خود دارد. مهراب قاسمخانی نیز که با نگارش مجموعه ۹۰ قسمتی شناخته میشود نگارش مجموعههای بسیاری را در پرونده کاری خود ثبت کرده است. حاصل این ازدواج «نویان» است.
محمود پاکنیت و مهوش صبرکن
پاکنیت با فیلم «گشتیها» به عرصه بازیگری وارد و با «روزی روزگاری» شناخته شد. او که نشان درجه یک هنری از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دارد، همسر مهوش صبرکن، بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر است.
حمید سمندریان و هما روستا
مرحوم حمید سمندریان را به حق پدر تئاتر میدانند چرا که هنرمندان بزرگی چون عزتالله انتظامی، رضا کیانیان، مهدی هاشمی، شهاب حسینی، قطبالدین صادقی و حمید فرخنژاد زیر نظر او شاگردی کرده و درس آموختهاند. سمندریان بین سالها ۵۱ تا ۵۷ به دعوت پروفسور رگنبرگ استاد دانشگاه مونیخ و کارگردان تئاتر به انستیتو گوته دعوت شد و نمایشنامههای بسیاری را با بازیگران آلمانی روی صحنه برد. این هنرمند ارجمند، امسال از بین ما رفت و فعالیتهای او را همسرش پی گرفته است. روستا علاوه بر فعالیت در رشته تئاتر، در فیلمهایی چون پرنده کوچک خوشبختی، از کرخه تا راین و تمام وسوسههای زمین نیز بازی کرده است. حاصل ازدواج این دو هنرمند، کاوه سمندریان است.
امیر جعفری و ریما رامینفر
جعفری در کنار بازیگری، طرفداری از تیم محبوبش را فراموش نکرده و همواره و در موقعیتهای مختلف استقلالی بودنش را به همه یادآوری میکند. او که در کنار ریما رامینفر زوج محبوبی را تشکیل داده است، در فیلمهایی چون قاعده تصادف، نفوذی، بیپولی و مکس نیز بازی کرده است. رامینفر نیز با بازی در مجموعه پایتخت طرفداران بسیاری به دست آورده و این روزها همه منتظرند تا دومین مجموعه پایتخت را در ایام نوروز مشاهده کنند. رامینفر که مادر یک پسر ۶ ساله است، برای حضور در مجموعه پایتخت فرزندش را برای مدتی تنها گذاشته و تلاش میکند تا بار دیگر اثری درخور از خود ارائه دهد.
پیمان قاسمخانی و بهاره رهنما
پیمان قاسمخانی را بیشتر با فیلمنامههایی که نگاشته میشناسیم در صورتی که او در فیلم «زندگی مشتری آقای محمودی و بانو» بازی و این تجربه را نیز در پرونده هنری خود ثبت کرده است. البته پیش از آن قاسمخانی در فیلم عاشقانهها نیز حاضر شده و از آموختههای علیرضا داوودنژاد بهره برده است. البته بهاره رهنما نیز علاوه بر بازیگری، نویسنده هم هست و همواره یکی از پایثابتهای نشریات. پریا، فرزند این زوج هنری است.
پژمان بازغی و مستانه مهاجر
پژمان بازغی بیش از مستانه مهاجر شناخته شده است. هر چه باشد بازغی بازیگر است و مهاجر در پشت صحنه و مسئول تدوین است. کار مهاجر در فیلمهای زندگی خصوصی، دختر شاهپریون، سوت پایان، آتش بس و سوپراستار ستودنی است. بازغی نیز با اینکه فارغالتحصیل رشته مهندسی صنایع از دانشکده مهندسی صنایع دانشگاه صنعتی امیرکبیر است اما در نقشهای خود به خوبی درخشیده تا جایی که آثاری چون ندارها، دولت مخفی، دوئل و سربازهای جمعه را در پرونده کاری خود ثبت کرده است.
مسعود رایگان و رویا تیموریان
زوجی هنری که بش از آنکه بازیگر سینما و تلویزیون باشند، بازیگر تئاترند و برای این هنر صحنه زحمات بسیار کشیدهاند. البته رایگان در آثاری چون مدار صفر درجه، سقوط یک فرشته، سنتوری، خونبازی، گلچهره و بوسیدن روی ماه حاضر شده است و تیموریان نیز در فیلمهای زندان زنان، گزارش یک جشن، سنتوری، شب دهم و کافه ستاره بازی کرده است. این زوج در مجموعه شمسالعماره نقش زوج عاشقپیشهای را بازی میکردند که در نوع خود، جالب و دیدنی بود.
محسن قاضیمرادی و مهوش وقاری
قاضی مرادی، فارغالتحصیل مدرسه عالی مدیریت تهران است و بازی در سینما را از سال ۱۳۵۱ با فیلم «حسن سیاه» کارش را آغاز کرده است. مهوش وقاری، همسر او نیز در فیلمهای بسیاری بازی کرده و یکی از چهرههای هنری شناخته میشود.
مهدی پاکدل و بهنوش طباطبایی
این زوج هر دو از دیار اصفهان وارد عرصه هنر شدهاند و در نهایت با یکدیگر ازدواج کردند. پاکدل دانشجوی انصرافی رشته گرافیک دانشگاه آزاد، واحد تهران مرکز است و در مجموعه محمد(ص) به کارگردانی مجید مجیدی بازی میکند. بهنوش طباطبایی نیز لیسانس مهندسی کامپیوتر دارد و دوره بازیگری را در دانشگاه تهران گذرانده است. تئاتر برهان آخرین کار مشترک این زوج هنری است که با استقبال بسیار مخاطبان روبرو شد.
فرهاد آئیش و مائده طهماسبی
آئیش از جمله بازیگرانی است که تحصیلات هنری خود را در آمریکا و انگلیس گذرانده و پس از ۲۷ سال و در سال ۷۶ به همراه همسر خود به تهران آمده است. بازی در فیلمهای مکس، پوپک و مشماشالله، زندگی با چشمان بسته و سریال قصههای در شهر از جمله کارهای اوست. طهماسبی نیز فارغالتحصیل کارشناسی ارشد رشته خبرنگاری با گرایش تئاتر و علوم سیاسی است. طهماسبی که علاوه بر بازیگری، کارگردانی تئاتر نیز انجام میدهد آثاری چون پارکوی، سنتوری و ماهیها عاشق میشوند را در پرونده کاری خود دارد.
فلورا سام و مجید اوجی
مجید اوجی، تهیهکننده است و فلورا سام بازیگر. سام در مجموعههای شیخ مفید، روزهای زندگی، همسایهها، شبی از شبها، نشانی و ماه عسل ایفای نقش کرده و سریال توطئه فامیلی، آخرین کار اوست؛ اثری که نگارش آن را نیز خودش بر عهده گرفت. فلورا سام در فیلم راز پنهان کارگردانی را نیز تجربه کرده است. مجید اوجی نیز تهیهکننده فیلمهایی چون توطئه فامیلی، ماه عسل و نشانی بوده است.
تهمینه میلانی و محمد نیکبین
تهمینه میلانی که همگان او را به عنوان کارگردان میشناسند، در پرونده کاری خود فیلمنامهنویسی، منشی صحنه، طراحی صحنه و لباس و تهیهکنندگی فیلم را نیز تجربه کرده است. محمد نیکبین تهیهکننده بیشتر آثار اوست و این زوج هنری دختری به نام جینا دارند.
کاریکاتور لیلا حاتمی
محمد علی کشاورز-مهناز افشار
جواد رضویان-عمو پورنگ
بهاره رهنما-بهنوش بختیاری
امین حیایی- فرخ نژاد-مهران رجبی-نیکی کریمی
پارسا پیروزفر- فرهاد آئیش
منبع: عصر ایران
بزرگان تعابیر عجیب و گاه عمیقی از ازدواج دارند اما شاید یکی از جالب ترین آنها تعبیر متفاوت اُسکار وایلد نویسنده و نمایشنامه نویس مشهور ایرلندی از این اتفاق باشد: «برای مجردها باید مالیات سنگینی مقرر شود چون این انصاف نیست که بعضی ها شادتر از بقیه زندگی کنند!»
این روزها تا دلتان بخواهد در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی پر است از تعابیر و ضرب المثل هایی که برای ازدواج و رابطه های عاشقانه می نویسند و حتی بعضا ساخته می شوند؛ دخترها از استقلالشان دم می زنند و پسرها زندگی بی دغدغه بدون خانم ها را به رخ هم جنسان خود می کشند!
فرزاد حسنی و آزاده نامداری پیمان ازدواج بستند
اما کیست که نداند در دل هر کدامشان چه می گذرد! بی شک ازدواج بزرگترین تصمیم زندگی هر انسانی محسوب می شود. حالا اما اگر قرار باشد دو چهره سرشناس و مشهور دست به این تصمیم بزرگ بزنند، حکایت متفاوت تری دارد. مطمئنا شمایی که در حال خواندن سطر به سطر این خبر هستید، اولین نفرهایی در ایران خواهید بود که خبر ازدواج این دو چهره سرشناس چشمانتان را گرد می کند! (البته ما هم همین حالت شما را تجربه کردیم. فقط کمی زودتر!) روزنامه تماشا برای اولین بار پرده از یک اتفاق بزرگ و خوش یمن برخواهد داشت.
بعد از «مهدی پاکدل» و «بهنوش طباطبایی» که آخرین زوج هنری مشهوری بودند که به خانه بخت رفتند. خبردار شدیم قرار است دو چهره سرشناس دیگر نیز به سنت و فرموده پیامبر جامعه عمل بپوشانند و عهد ببندند تا سال ها کنار یکدیگر و با یک روح روزگار بگذرانند.
چند روز دیگر «فرزاد حسنی» و «آزاده نامداری» دو مجری جوان و خوشنام تلویزیون ایران پای سفره عقد خواهند نشست تا بزرگترین اتفاق زندگیشان را کنار یکدیگر جشن بگیرند و پای برگه مهمترین شراکت زندگیشان امضا بیندازند.
روزنامه تماشا این وصلت فرخنده و خوش یمن را به فرزاد حسنی و آزاده نامداری که سال هاست با صدا و تصویرشان زندگی کرده ایم و خاطره ها داریم تبریک می گوید و بهترین ها را برای این زوج هنرمند آرزو می کند. پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: «در اسلام هیچ بنایی ساخته نشد که نزد خدای عز و جل محبوبتر و ارجمندتر از ازدواج باشد.» باشد که آنها نیز در ارجمندترین و محبوب ترین اعمال نزد خداوند سربلند و خوشبخت باشند.
دو عکس جدید از تست گریم الناز شاکردوست
فیلم سینمایی آتش بازی به کارگردانی بهمن گودرزی و تهیه کنندگی مرتضی شایسته و بازی امین حیایی و الناز شاکردوست کلید می خورد

خبرگزاری فارس: الناز شاکردوست با اشاره به دوری یک ساله خود از سینما و حضور دوباره با فیلم سینمایی «رسوایی»، گفت: اگر تا آخر عمر هم کار نکنم، نمیگذارم به عنوان یک ابزار از من استفاده شود.

به گزارش خبرنگار سینمایی فارس، «الناز شاکردوست» بازیگر جوانی است که در طول سالهای فعالیتش در سینما خیلی زود جای خود را در میان بازیگران حرفهای و مطرح باز کرد. شاکردوست متولد 1363 است و با بازی در فیلم «گل یخ» به کارگردانی کیومرث پوراحمد وارد دنیای سینما شد و تا به حال در فیلمهایی چون مجردها، بیوفا، دو خواهر، از ما بهترون، چراغ قرمز و ... ایفای نقش کرده است. این بازیگر سینما یک سالی است که از سینما دوری گزیده است. دلایلی برای این دوری دارد که مهمترین آن استفاده ابزاری سینما از زن است. حالا پس از یک سال تصمیم گرفته به سینما برگردد، آن هم با بازی در فیلم مسعود دهنمکی که تمایلی به خواندن فیلمنامه او هم نداشته است. او در این گفتوگو حرفهای جالبی زده، از تغییر نگرشش نسبت به دهنمکی و اینکه فکر میکرده او انسان دگمی است تا اینکه حالا فکر میکند نقشی درونش متولد شده است. مشروح گفتوگوی فارس با این بازیگر سینما در ادامه میآید: الناز شاکردوست در نمایی از «رسوایی» * در ابتدا در مورد نقش خود و چگونگی ورودتان به این پروژه و اولین همکاری با آقای دهنمکی برای ما بگویید؟ نقش من در «رسوایی» نقش دختری است که با وجود همه فقرها، نداریها و حسرتهای زندگیاش، تن به گناه نمیدهد. این دختر، دختری است که همه حامیهای زندگیاش را از دست داده، پدرش فوت کرده، مادری علیل دارد که حتی قدرت تکلم ندارد و یک برادر کوچک که مسئولیت زندگی و هزینه تحصیل آن برعهده این دختر است. از لحاظ اجتماعی هم حمایت نمیشود و جامعه از چنین آدمهایی حمایتی نمیکند و این دختر میخواهد روی پای خودش بایستد. برعکس حواشی که ایجاد شد و عکسهایی که میبینند که این دختر با روسری قرمز و کفش پاشنهبلند قرمز است، دختر قصه ما دختر بیاعتقاد و بیایمانی نیست. دختری است که از دل خانوادهای آمده است که ریشههای کاملاً مذهبی دارد. دختری ایرانی با یک خانواده کاملاً ایرانی و مسلمان. این دختر آنقدر با خدای خودش رفیق است که با آن قهر کرده است، فکر میکند که خدا صدایش را نمیشنود. دخترهای جامعه ما، دخترهای جنوب تهران، وقتی از کنار ماشینهای چند صدمیلیونی گذر میکنند و نان شب ندارند، آن لحظه است که بغض کرده و فکر میکنند که خدا آنها را نمیبیند و صدای آنها را نمیشنود. اینها در فیلم آقای دهنمکی آمده و حرف اینها را به گوش همه و مسئولان رسانده است. شاید به همین دلیل است از الان که هنوز فیلم آماده نشده شروع به حاشیهسازی کردند. با وجود فیلمهای کافیشاپی قطعا با «رسوایی» مشکل پیدا میکنند اینقدر فیلمهای کافیشاپی ساخته شده، فیلمهای عشق و عاشقی که وقتی میآییم و یک معضل را بررسی میکنیم، آن وقت مسلم است که همه با یک چنین سوژهای مشکل پیدا میکنند، چون این حقیقت جامعه ماست. این دختر با خدای خودش قهر کرده است و آمدن روحانی در زندگی وی مثل یک فرشتهای میماند که برای آشتی دادن وی با خدا وساطت و منجیگری میکند و این همان رسالت فیلم «رسوایی» است. به آدمهایی که نقاب نمیزنند، احترام میگذارم * فکر میکنید این نقش و قصه چه میزان برای مخاطب قابل باور باشد؟ - 100 درصد تاثیرگذار است. شاید به خاطر همین است که آدمی مثل مسعود دهنمکی، آدمی با اعتقاد، آدمی که برخلاف خیلیها که ما همهمان با آنها کار کردیم، آنها که همه یک نقابی زدند به اسم دین و ایمان تا بتوانند کارشان را پیش ببرند و در واقع چیز دیگری هستند، این آدم فردی است که هر اعتقادی داشته یا نداشته ایستادگی کرده و هیچ وقت شعار نداده است. خودش بوده است و من به آدمهای اینچنینی که نقاب ندارند، احترام میگذارم. هر چه بودند خودشان بودند. و چنین آدمی، مثل آقای دهنمکی، سر کردن روسری قرمز، پوشیدن کفشهای قرمز و تیپ امروزی به اصطلاح نادرست این شخصیت را به همین دلیل میپذیرد. اینکه شما میپرسید باورپذیر است یا خیر، بله همینطور است. در راستای اینکه بیننده واقعاً بتواند با این شخصیت همذاتپنداری کند و آن دختر بگوید این هم که مثل من لباس میپوشد، این هم که مثل من آرایش میکند، این هم که یک دختر کاملاً قرتیه و اگر این دختر در انتهای قصه ایمان بیاورد، قبول میکند. این دختر باور میکند که در یکی از دیالوگهای فیلم میگوید «ما انگار زیر پونز نقشه دنیاییم، انگار که خدا هیچ وقت نه ما رو میبینه نه صدای ما رو میشنوه»، بنابراین بیننده میتواند کاملاً همذاتپنداری کند و پا به پای شخصیت پیش برود. ما رسالتمان را انجام دادیم. قضیه، قضیه آشتی کردن جوانهای ما با خدایشان است و من فکر میکنم کاملاً باورپذیر است چرا که این شخصیت کاملاً امروزی است. * با توجه به حضور آقای عبدی در نقش روحانی و موضوع فیلم، با وجود اینکه هنوز فیلم تمام نشده است، یک سری حواشی برای فیلم به وجود آمده است، در حالی که هنوز کسی فیلم را ندیده است. به نظر شما این حواشی از کجا سرچشمه میگیرد؟ - من فکر میکنم بعضیها تعریف درستی از واژه نقد ندارند. صرفاً تیزی قلمشان را به سمت سوژه میگیرند و به خود بدون داشتن هیچ آگاهی، اجازه قضاوت کردن میدهند، این گناه است! این درست نیست. ما باید از فیلم اینچینی حمایت کنیم. فیلمی که در شرایطی فوقالعاده سخت ساخته میشود. در شرایطی که مخاطب با سینما قهر کرده و یک آدمی میآید و با ساختن فیلمی مخاطبان را با سینما آشتی میدهد، ما باید از آن حمایت کنیم. من منتقد، من مخاطب، چرا باید حاشیهسازی کنم؟ چرا باید اجازه قضاوت کردن را به خودم دهم. شاکردوست میگوید وقتی خبر عقد قراردادش با پروژه «رسوایی آمد، همه فکر میکردند شایعه است هیچکس باور نمیکرد با دهنمکی کار کنم * این منتقدها، عمدتا منتقدهای سینمایی نیستند. یا نگاه سیاسیشان با آقای دهنمکی نمیخواند یا به نظرم بهخاطر اینکه شما آمدید و با شخصی مثل آقای دهنمکی همکاری کردید، عصبی شدند و شروع کردند به حاشیهسازی... - من بعد از یک سال دوری از سینما با آقای دهنمکی همکاری کردم؛ به خاطر اینکه من دختری با یک سری ایدئولوژیها در زندگی هستم. وقتی خبر عقد قرارداد من با این پروژه آمد، من تئاتر شهر بودم، بچهها و همکلاسیهای دانشگاهیام هیچ کدام باور نمیکردند، فکر میکردند شایعه است. یعنی باور نمیکردند که من بیایم با آقای دهنمکی که پیش از این کاملاً مخالف عقاید من بود، همکاری کنم. اول گفتم فیلمنامه دهنمکی را نمیخوانم البته من پیش از این، این تفکر را داشتم. حتی وقتی من با ایشان همکاری کردم واقعاً در ذهنها نمیگنجید. اولین باری که یکی از دوستان بازیگرم، این فیلمنامه را به من پیشنهاد داد، گفتم من این فیلمنامه را نمیخوانم. * بعد چه اتفاقی افتاد؟ در ابتدا نخواندم. شب موقع خواب، وسوسه شدم گفتم حالا بگذار به عنوان یک داستان بخوانم. چیزی را از دست نمیدهم. فیلمنامه را که خواندم واقعاً متحول شدم. دیدگاههای خودم اول همه زیر سؤال رفت. من به عنوان یک بازیگر همیشه آرزوی بازی در چنین نقشی را داشتم و با خودم گفتم مجوز چنین فیلمنامهای را شاید صرفاً شخصی مثل مسعود دهنمکی بتواند بگیرد. تصور میکردم دهنمکی آدم دگمی است! اولین جلسهای هم که با ایشان گذاشتم، مخالفتهای شخصیام را با گفتم. من تصور میکردم که خیلی آدم دگمی است! شاید هر آدمی به جز آقای دهنمکی بود، نمیپذیرفت و میگفت من میخواهم صرفاً یک فیلمی بسازم، تو نشد شخص دیگری. اما این آدم پای حضور من در این فیلم ایستاد، برایش مهم بود «الناز شاکردوست» به عنوان بازیگر نقش اولش بازی کند. شاید هر کس دیگری بود صرفاً میخواست، فیلمی بسازد و فروشی کند، اما این آدم تحقیق کرده بود و برایش مهم بود. امروز که من دارم با شما مصاحبه میکنم فکر میکنم آقای دهنمکی واقعاً دلش آیینه خورشید است. این مرد، یک انسان به تمام معناست. آدمی است که سینما را میشناسد، نیامده که صرفاً یک فیلمی بسازد و دنبال شهرت و فروش این حرفها نیست. این آدم آمده است که شاید رسالتی که قبلاً در جنگ و جبهه به آن عمل کرده را تمام کند. میخواهد برای نسل ما بجنگد. به عنوان یک دختر از این نسل، من اعتقاد دارم که جنگ هنوز تمام نشده است، جنگ هنوز در نسل من هم جریان دارد و این آدم، آمده با ساختن این فیلم یک رسالتی را تمام کند. شاکردوست میگوید انتخاب اکبر عبدی برای نقش روحانی فیلم، کاملا زیرکانه و هوشمندانه بوده است بازی اکبر عبدی در نقش روحانی موجب میشود تماشاگر، روحانی را دوست داشته باشد * در این فیلم، این مباحث را میبینیم؟ بله، کاملاً میبینیم. ما در این فیلم میبینیم روحانیهایی هستند که از نوراند، از شیشهاند. واقعاً آدمهایی هستند از طرف خود خدا هستند و دنبال منافع شخصیشان نیستند. واقعاً آدمهایی اینچنینی هنوز هستند. انتخاب اکبر عبدی برای روحانی فیلم، کاملاً زیرکانه و هوشمندانه بود، چرا که اکبر عبدی اسطوره بازیگری ایران است و آنقدر محبوب است که با بازی کردن در این نقش باعث میشود تماشاگر، روحانی فیلم را دوست داشته باشد؛ یعنی به شخصیت روحانی علاقهمند شود. شاید بسیاری از آقایان بودند که خیلی دوست داشتند در این فیلم نقش روحانی را بازی کنند نه نقشهای دیگر را. اگر این نقش را بازی میکردند، فیلم به هدف اصلیاش نزدیک نمیشد با برنامه میخواهند سینما را تعطیل کنند * در مورد یک سال دوری از سینما حرف زدید. دلیل این مسئله چه بود؟ بعضی وقتها کار نکردن به بازیگر کمک بیشتری میکند، تا اینکه در هر فیلمی کار کند. شرایط سینمای ما شرایط خوبی نیست. سینمای ایران، سینمای ورشکستهای است. انگار این برنامه برای آن در نظر گرفته شده و میخواهند که تعطیلش کنند. حتی خیلی از برنامههایی که به اسم سینما، الان از تلویزیون پخش میشود، نیامدهاند که به سینما کمک کنند؛ آمدهاند با بازگو کردن یک سری از مسائل، قداست سینما را از بین ببرد. من خیلی مخالفم. شاید دلیل گفتوگو نکردنم با این شبکه و این برنامه -که فوقالعاده هم پرطرفدار شده- همین باشد، امیدوارم این اتفاق نیفتد. «رسوایی» میتواند به پابرجا بودن سینما کمک کند * این موضوع به مدیریت سینما برمیگردد یا سینماگران و یا یک جریان خاص؟ - من کوچکتر از آن هستم که بخواهم راجع به این قضیه اظهارنظر کنم، اما من به عنوان دختری که در این سینما متولد شده است. به عنوان کسی که از 18 سالگی با فیلم «گل یخ» آقای پوراحمد شکل اصلیام را در سینما پیدا کردم، فکر میکنم تمامی این جریانها از پیش تعیین شده است و یک برنامه بلندمدتی است که خیلی زود دارند به آن نزدیک میشوند و ساختن فیلمهای اینچنینی مثل «رسوایی» میتواند کمک کند به این سینما برای پابرجا بودن و ادامه داشتن. * اخیراً آقای انتظامی در مصاحبهای گفتند با این فیلمنامههای ضعیف، خجالت میکشم بازی کنم و آقای پرستویی هم بعد از آن در مصاحبهای گفتند اگر آقای انتظامی خجالت میکشد بازی کند، من باید بمیرم. آیا سناریوهای ضعیف هم در دوری شما از سینما موثر بوده است؟ - این دلیل خیلی مهمی است. هر بازیگری با حضورش در یک فیلم، صرفاً نمیآید دیالوگ بگوید و برود بلکه با آن نقش زندگی میکند، به سینما و بازیگری نگاه متفاوتی دارد و کاملاً مهم است. بله، سناریوهای ما این قدر تکراری شده و به قول آقای عبدی همه دنبال فیلمنامهای هستند که جواب خود را در اکران پس داده باشد و نمیآیند کار جدیدی بیاورند. انتظار ذهن مردم و مخاطب هم به همین نسبت کم شده است و شاید یکی از دلایل سینما نرفتن مردم هم همین باشد. نگاه به زن در سینما به عنوان زن دوم است یک نکته دیگر که دوست داشتم به عنوان یک بازیگر زن بگویم، این است که فیلمنامهها به نسبت ضعیف بودنشان، فیلمنامههای مردانهای هستند. هیچ وقت برای زنها و با محوریت زنها فیلمنامهای نوشته نمیشود و نگاههای سطحی به وجود مقدس یک زن وجود دارد. صرفاً نگاه به زن، به عنوان زن دوم است. صرفاً داستان یک حاجی است که میخواهد زنی را به عنوان زن دوم، عقد موقت کند. این قدر نگاهها به این موجود چیپ و سطح پایین است که من تأسف میخورم. علت اصلی کار نکردن من این بود که منتظر بودم فیلمنامهای مثل «رسوایی»، زن را با ابعاد حقیقیاش نشان دهد. زن موجود مقدسی است، قداست دارد و باید حرمتش را نگه داشت. ما زنهای بزرگی در تاریخ داشتیم، مثل خانم فاطمه زهرا (س). زنهای بزرگی واقعاً وجود داشتند و باید ابعاد انسانی آنها در نظر گرفته شود. علت اصلی دوری یکسالهام، استفاده ابزاری سینما از زن است زن موجود کوچکی نیست که نویسندهها و کارگردانان صرفاً به عنوان یک ابزار در فیلمشان استفاده کنند. رنگ و لعابی به صورتش بزنند و به عنوان یک وسیله - مثل یک نگاه کاملاً مبتذلی که بعضی از آقایان به زن دارند - در فیلم هم همانطور استفاده کنند. من در این فیلمها بازی نکردم. علت اصلی کار نکردن من، همین بود. اینکه من اجازه نمیدهم از من به عنوان یک ابزار برای فیلم ساختن استفاده شود. من به عنوان یک دختر، از طرف تمامی زنها و به نمایندگی از جانب آنها میخواهم در فیلمی حضور داشته باشم که به زن، به همه ابعاد یک زن احترام گذاشته شود. زن وسیله نیست. عدهای من را در دسته چشمرنگیها قرار میدهند * در فیلمهای قبلی که بازی کردید، چنین شرایطی وجود داشت؟ - من همیشه به این صحبتی که کردم اعتقاد داشتم و همیشه سعی کردم رعایت کنم. همه فیلمهای من را هم نگاه کنید هیچ وقت اجازه ندادم که غیر این باشد. حال، متأسفانه و ناخودآگاه همیشه یکسری از کسانی که نقاب دوست را دارند من را در دسته چشمرنگیها قرار میدهند. آنها که دشمن هستند یا هرچیز دیگری، من را در دسته چشمرنگیها، قرار میدهند. حالا من خودم هم بیایم و به اینها کمک کنم؟ نه اینطوری نمیشود. کارهایی کردم که ثابت کنم میخواهم بازیگر باشم و بازیگر بمانم بنابراین من هیچ وقت در فیلمهایم این کار را نکردم. من به خاطر اینکه این اتفاق در مورد من نیافتد و نگویند این جزو چشمرنگیهاست در فیلم «مجردها» و « چراغ قرمز» نقشهای متفاوتی را کار کردم؛ لنز مشکی گذاشتم، دندان مصنوعی گذاشتم، ابروهایم را پایین کشیدم. همه جوره خودم را شکستم تا بگویم من یک بازیگرم، من برای زیبایی و چهره و استفاده ابزاری نمیآیم کار کنم. چندین بار خودم را شکستم تا برادری خودم را ثابت کنم و بگویم که میخواهم بازیگر باشم و بازیگر بمانم. تا آخر عمر هم کار نکنم، نمیگذارم بهعنوان یک ابزار از من استفاده کنند این یک سال که کار نکردم که هیچ، اگر تا آخر عمرم هم هیچکاری نکنم نمیگذارم به عنوان یک ابزار از من استفاده کنند. هیچوقت. * در کار رسوایی چقدر با آقای دهنمکی در دیالوگها همفکری داشتید؟ وقتی خط فکری تو به عنوان یک بازیگر با کارگردانت یکی باشد، آن وقت بر سر دیالوگگویی که حالا یک واو جابهجا شود یا نشود، کمتر به مشکل برمیخوری. بداههگویی به آن صورت وجود نداشت، چون فیلمنامه آنقدر چارچوب اصلیاش محکم بود که احتیاجی به این کار نبود. اما اینچنین هم نبود که من صرفاً دیالوگ را بگویم. چون من شخصیتها و دختران اینچنینی را به خوبی میشناسم و این باعث شد آقای دهنمکی کاملاً اعتماد داشته باشد که من بتوانم این نقش را زندگی کنم نه صرفاً بازی. * فیلمهای قبلی آقای دهنمکی را دیده بودید؟ اخراجیها؟ - فیلم جنگیه؟ من فیلم جنگی دوست ندارم. هدف «رسوایی» فروش نیست * با توجه به اینکه کارهای قبلی آقای دهنمکی در قالب طنز بوده و مخاطب زیادی داشته و «رسوایی» کاری جدی است، فکر میکنید با حضور شما و آقای عبدی و اسم آقای دهنمکی این فیلم بتواند مخاطب را به سینماها بکشاند؟ من از روز اول که برای این کار صحبت کردم میدانستم هدف فیلم «رسوایی» فروش بالا نیست. ما حرف و رسالتمان چیز دیگری است. این فیلم، فیلمی کاملاً عرفانی است. ما میخواهیم جوانها با دیدن این فیلم با خدای خود آشتی کنند. این فیلم آنقدر دلی ساخته شده است، اینقدر نیتش پاک بوده که ایمان دارم فروش بالایی خواهد داشت. قیصری در هیبت یک زن * این فیلمنامه روی خودتان هم تأثیر گذاشته است؟ شخصیت الناز شاکردوست به عنوان بازیگر در این فیلم، واقعاً یک نوع قیصری است که در هیبت یک زن، در دوره جدید به سینما وارد شده است و اینقدر این شخصیت، شخصیت بزرگی است که با وجود کوچک شدن و خرد شدنش توسط جامعه، با وجود تمام فقر و بدبختی برای این آدم، من احساس میکنم آدم بزرگی است. من فکر کنم که هرگز نقش افسانه در درون من نمیمیرد. من از این به بعد با افسانه زندگی میکنم، حتی بعد از تمام شدن این فیلم. شاکردوست میگوید نقشی در درونش متولد شده و نیاز به زمان دارد تا نقش دیگری را قبول کند * از کارهای آینده و نقشهای آیندهتان بگویید؟ - اخلاق بدی که من دارم این است که در زمان بازی یک نقش، مخصوصاً نقشی که خیلی دوستش دارم، هیچ فیلمنامه دیگری نمیخوانم، چون دلم نمیخواهد در کارم تأثیر بگذارد. حتی فکرم منحرف شود. برای همین فیلمنامه جدیدی نخواندم اما فیلمنامههای جدیدی گرفتم و همه را گذاشتم برای بعد از پایان این فیلم، تا ببینم وضعیت آنها به چه صورتی است. ولی فعلاً احتیاج به استراحت دارم، احساس میکنم خستهام. نقشی در درون من متولد شده است و حالا حالاها احتیاج به زمان دارم تا من بتوانم نقش دیگری را بپذیرم. ------------------------------- گفتوگو: حمید یادروج -------------------------------
بسیار کم شمارند ستاره هایی که به رشته اصلی هنری خود اکتفا کرده باشند و دستی در بیزینس های دیگر نبرده باشند. دنیای شهرت در کنار مشکلات و سختی های شناخته شدن و کمی دور شدن از زندگی عادی امتیازهایی هم دارد؛ برای نمونه اگر صاحب نام و مشهور باشید و به ویژه اگر سوپر استار یا هنرمند باشید و سپس تصمیم به شروع تجارت یا کار در هر رشته ای بگیرید، شهرت حتما در پیشبرد بهتر کار و البته رونق گرفتن آن تاثیر چشم گیری دارد و حتی می توان گفت شهرت پله ای است برای موفقیت در هر رشته تجاری؛ از ساخت صنایع دستی تا افتتاح شرکت ساختمانی، پرداختن به کارهای دیگر، بازیگران را از نظر مالی کمی بی نیاز می کند و می تواند به آنها این اطمینان را بدهد که در آینده و بعد از پایان عصر طلایی خود پشتوانه مالی و درآمد قابل اتکایی داشته باشند. این امر در سراسر دنیا رواج دارد و خیلی از سوپراستارهای هالیوودی و بالیوودی هم در کنار بازیگری به شغل های دیگری هم می پردازند. در این شماره به کسب و کار تعدادی از بازیگران و هنرمندان ایرانی و شغل دومی که دارند، پرداخته ایم.
۱- محمدرضا گلزار
محمدرضا گلزار، سوپراستاری است که هر خبری در مورد او جنجالی می شود و همه تصویر او را به عنوان مدل روی بیلبوردها دیده اند. این بازیگر تنها به مدل بودن اکتفا نکرده است؛ او کلوپ زیبایی ویژه مردان تاسیس کرده و البته ظاهرا به کار تولید پوشاک هم مشغول است و برندی اختصاصی برای خود دارد. او قبل از اینکه ایران را ترک کند، مربی اسکی بود و سرپرست گروه موسیقی «ریزار» هم هست. او به تازگی یک سالن سولار هم افتتاح نموده است.
۲- بهرام رادان 3- تهمینه میلانی ۴- رضا کیانیان ۵- مهتاب کرامتی ۶- امین تارخ ۷- رضا عطاران ۸- نگار جواهریان ۹- پوریا پورسرخ ۱۰- لاله اسکندری
بهرام رادان، پسر چشم آبی سینمای ایران، بازیگری که روزی شاگرد گمنام یکی از آموزشگاه های بازیگری بود و با پیمان معادی کارشان را با هم آغاز کردند، این روزها موقعیت خود را در سینما اثبات کرده است. او صاحب کافی شاپی به نام «ویونا» هم بود که البته به تازگی امتیازش را واگذار کرد. این کافه دو شعبه در دو خیابان معروف شمال تهران داشت که شعباتی هم در نقاطی از شهرهای شمالی دارد. در این کافه ها روی هیچ میزی جاسیگاری نیست و بزرگ نوشته شده است: «کشیدن سیگار دراین مکان ممنوع است.»
تهمینه میلانی، کارگردان بنام ایرانی فارغ التحصیل معماری است و در کنار کارگردانی سینما، به کار معماری داخلی مشغول است. دفتر او در یکی از گرانقیمت ترین خیابان های پایتخت، مقابل دفتر یکی از مطرح ترین آرشیتکت های ایرانی قرار دارد. او به همراه همسرش، محمد نیک بین که تهیه کننده است، در این شرکت مشغول به کار می باشند.
رضا کیانیان، علاوه بر بازیگری، نویسندگی، عکاسی و مجسمه سازی هم می کند. مجسمه های چوبی و عکس هایش در نمایشگاه های گوناگونی به نمایش درآمده اند.
مهتاب کرامتی، بازیگر و سفیر حسن نیت یونیسف در ایران هم صاحب مزونی در شهرکی در غرب تهران است. او ۱۲ سال است در این مزون به کار تولید انبوه لباس مشغول است و برای یکی از برندهای معروف، لباس طراحی و تولید می کند.
امین تارخ، بازیگر صاحبنام ایرانی، صاحب آموزشگاه بازیگری است؛ این آموزشگاه با توجه به سروصدایی که میان جوانان علاقه مند به بازیگری به پا کرده، درآمد سرشاری را نصیب تارخ می کند.
رضا عطاران، بازیگر و کارگردان طنز مطرح و کاربلد ایرانی، یک آتلیه عکاسی با نام خانوادگی اش در خیابانی در شمال تهران دارد.
نگار جواهریان، بازیگر جوان و سرشار از استعداد این روزهای سینمای ایران، سابقه روزنامه نگاری هم دارد. او مدتی در یکی از مجلات، تحلیل بازیگری می نوشت و نمایشنامه «خیانت» با تجرمه او و تینوش نظم جورانشرنی در قالب مجموعه «دور تا دور دنیا» منتشر کرده است.
پوریا پورسرخ، بازیگر سینما و تلویزیون، دکترای فیزیولوژی گیاهی دارد و در کنار بازیگری به کار طراحی فضای سبز و ترجمه مقاله برای مجله های علمی نیز مشغول می باشد.
لاله اسکندری که نقاشی دیواری و کاشی کاری وی را در تقاطع بزرگراه شهید همت و ستاری همه دیده ایم، به کارهای هنری و صنایع دستی مشغول است. روزبه اسکندری، برادر لاله اسکندری و مدیرعامل شرکت اجراکننده طرح ها است. نقاشی دیواری لاله اسکندری در دو فاز در بزرگراه شهید همت، تقاطع بزرگراه شهید ستاری قرار دارد.
۱۱- نیوشا ضیغمی
نیوشا ضیغمی، بازیگر سینما هم دارای موسسه زیبایی است. او در این مرکز با همکاری پزشکان به بانوان خدمات زیبایی ارائه می دهد. موسسه او در یکی از گرانترین خیابان های تهران است.
گردآوری: بکس ایران

به گزارش خبرنگار «بانی فیلم»،در این مراسم که اقشار مختلف مردم و جامعه هنرمندان حضور گسترده ای داشتند ،مدیر عامل بنیاد سینمایی فارابی ،ستاره اسکندری ، سیروس الوند ، رضا داودنژاد ، فریبرز عرب نیا ، جانیار فرزند خردسال آن مرحومه و غزل بدیعی در خصوصیات عسل بدیعی صحبت هایی انجام دادند.
سید احمد میر علایی در این مراسم گفت: همه ما روزی باید برویم.اما خوش به سعادت کسی که وقتی اسم هنرمند و شغل هنرمند را برای خود انتخاب می کند به این اسم وفادار بماند و به این اسم تعهد داشته باشد. من افتخار همکاری با ااین بازیگر محترم را در سریال تا صبح داشتم و روحیه حرفه ای در کار را در خانم بدیعی بسیار دیدم. او ادامه داد: سن و سال در زندگی مهم نیست ، مهم این است که در حیاتمان چقدر بتوانیم به روحیه والا دست پیدا کنیم که خانم بدیعی به این روحیه والا دست پیدا کردند.
میر علایی به نیابت از وزیر فرهنگ و ارشاد و رییس سازمان سینمایی و جامعه سینمایی این در گذشت را به خانواده بدیعی تسلیت گفت.
ستاره اسکندری در این مراسم گفت:رفتن عسل بدیعی را باور نداریم. با اینکه مرگ اشارتی است به حیات دیگر ... امیدوارم خداوند به خانواده عسل آرامش و صبر عطا کند . روح عسل بسیار بزرگ است و او با کاری که کرد این را به ما ثابت کرد.
شاهرخ بدیعی پدر عسل در ادامه خطاب به حضار حاضر در این مراسم گفت: من سلام می کنم به این همه معرفت.من سلام می کنم به این همه وجود والا. من سلام می کنم به همه کسانی که برای تسلی ما امروز اینجا جمع شدند. من بر دستان شما مردم خوب بوسه می زنم.
او ادامه داد: عسل 17 سال از عمر 36 ساله خود را برای اعتلا سینمای ایران صرف کرد . کما اینکه با اولین حضورش در سینما با فیلم بودن و نبودن امروز عسل خودش را ثابت کرد و پیرو این عملش روحش انسانی شد.
پدر عسل بدیعی در پایان گفت: مرگ عسل برایم فاجعه ای بزرگ است اما از اینکه می بینم امروز اجزای بدن عسل در 7 انسان نیازمند قرار گرفته و می تپد خوشحالم و به آن افتخار می کنم.
در ادامه مراسم سیروس الوند چند بیت از اشعار مولانا را خواند و گفت: چه مجلس با شکوهی. من رشک می برم بر اینکه وقتی می روم اینقدر چهره اشک بار مرا بدرقه می کند.
او افزود: سعادتی بود برای من که در فیلم دست های آلوده با عسل بدیعی همکاری داشتم.از ته دلم می گویم و نه از روی رسم که در مراسم ترحیم می گویند که من با خانمی منظم ، پاک و سرشار از زندگی همکاری می کردم. از ابتدای آشنایی با عسل و پدرش شاهرخ می دانستم که با دختری که بوی خانواده می دهد آشنا شدم.
الوند اشاره به عمر کوتاه عسل بدیعی کرد و با بیان اینکه تلویزیون او را برای همکاری از سینما ربود گفت: امروز اجزا بدن عسل در زندگی دیگران جاریست و از این بابت همه مفتخریم..
در بخش دیگر مراسم رضا داوود نژاد همسر خواهر این بازیگر گفت: شرایط بر ما شرایط بسیار سختیست.اتفاقاتی که در این یک سال اخیر بر ما افتاده را با همدردی شما مردم خوب توانستیم پشت سر بگذاریم. امروز هم از مهربانی و تسلای شما بسیار ممنونیم.
رضا داودنژاد دراین مراسم از یادداشت نوروزی این هنرمند در ابتدای امسال خبر داد و از غزل بدیعی خواست این نوشته را که حتی برای پدر و مادر عسل هم در این چند روز نخوانده برای مردم قرائت کند.
در بخش هایی از این یادداشت آمده بود: به نام خداوند... سال 92 شد... حالا من 36 سالمه ..امسال می خواهم شگفتی بیافرینم... شگفتی ای که فرزندم جانیار ، خانواده من و مملکتم بر من افتخار کنند... امسال سال من خواهد بود...
فریبرز عرب نیا همسر سابق عسل بدیعی از حضور گسترده مردم در این مراسم تشکر کرد و جانیار فرزند آنها در حالیکه اشک می ریخت گفت: از مادرم تشکر می کنم که اگر او نبود من امروز نبودم.. از مادرم تشکر می کنم که اگر برای من زحمت نمی کشید من تا به امروز می مردم.از مادرم تشکر می کنم که اگر کاری را دوست نداشت به خاطر من انجامش می داد.مطمئنم مامانم الان در آن دنیا خوشحالتراست، چون اگر برگردد اینجا برایش زندان است... من در مقابل همه شما مردم امروز از مادرم و زحمت هایی که برام کشید تشکر می کنم.
کیانوش عیاری ، ولی ا... مومنی،رویاتیموریان، مسعود رایگان، ابوالفضل پورعرب، سید جواد یحیوی ، علی دهکردی، فرزاد حسنی ، مریلا زارعی ، الهام پاوه نژاد ، راما قویدل، فلور نظری ، حشمت آرمیده ، پردیس افکاری و .... از جمله هنرمندان حاضر در این مراسم بودند.
[-] | اندازه متن | [+] |
جام فرهنگی؛ او يكي از محبوب ترين بازيگران سريال هاي تلويزيوني است. شبنم قلي خاني كه با مجموعه «مريم مقدس» در هجده سالگي خود را به عنوان پديده بازيگري كشورمان مطرح كرد، برای نخستین بار از دلایل اقامت موقت خود در كشور استراليا صحبت مي كند.
خانم قلي خاني كار جديدي روي آنتن تلويزيون نرفته و فيلم جديدي هم از او اكران نشده است و او كم كارترين دوره هنري خود را سپري مي كند.
بدون تعارف بايد گفت او يكي از محبوب ترين بازيگران سريال هاي تلويزيوني است. شبنم قلي خاني كه با مجموعه «مريم مقدس» در هجده سالگي خود را به عنوان پديده بازيگري كشورمان مطرح كرد، در هر سريالي كه حضور داشته، موفق عمل كرده و توانسته رضايت مخاطبان را جلب كند. اما حالا يك سالي مي شود كه از خانم قلي خاني كار جديدي روي آنتن تلويزيون نرفته و فيلم جديدي هم از او اكران نشده است و او كم كارترين دوره هنري خود را سپري مي كند.
دليل اين كم كاري تا امروز از زبان شبنم قلي خاني بيان نشده بود و اين اولين بار است كه او از اقامت موقت خود در كشور استراليا صحبت مي كند و مي گويد به خاطر موقعيت شغلي همسرش و همچنين ادامه تحصيل در رشته كارگرداني فيلم، تصميم گرفته مدتي در كشور استراليا زندگي كند و از دنياي بازيگري فاصله بگيرد.
مدتي است كه كار جديدي از شما نديده ايم، اين موضوع دليل خاصي دارد؟
نزديك به يك سال است كه به خاطر وضعيت شغلي همسرم و همچنين ادامه تحصيل در رشته كارگرداني فيلم به كشور استراليا سفر كرده ام. چند ماه اولي كه به اينجا آمده بوديم بيشتر وقتم را به يادگيري زبان انگليسي اختصاص دادم و الان هم مشغول ادامه تحصيل در رشته كارگرداني فيلم هستم. در اين مدت هم به دليل فشردگي كلاس ها، فرصتي دست نداد به ايران سفري داشته باشم اما الان كه داريم با هم صحبت مي كنيم كارهاي آماده پخشي از من وجود دارد كه فكر مي كنم به زودي يا اكران مي شود، يا از طريق تلويزيون تقديم مردم خوبمان خواهد شد.
مگر در ايران در رشته كارگرداني تئاتر تحصيل نكرده بودي؟
درست است، من پيش از اين در رشته كارگرداني تئاتر تحصيل كرده بودم و حتي مدت هفت سال در دانشگاه هم مشغول تدريس بودم اما در مورد كارگرداني فيلم، اين رشته را به صورت تجربي دنبال مي كردم و با ساخت هشت فيلم كوتاه مباني ابتدايي آن را تجربه كرده بودم. اما حس كردم اين تجربيات براي ورود به حيطه ساخت فيلم هاي بلند كافي نيست و دوست داشتم يك مقدار اصولي تر و حرفه اي تر با اين مقوله آشنا شوم. احتياج داشتم يك مقدار مسائلي كه طي اين ۱۷ سال سر صحنه آموخته بودم را به صورت آكادميك و به روزتر دنبال كنم. الان حس مي كنم اين تصميم، درست بوده؛ چون ما در سينمايي كار مي كنيم كه خيلي از مسائل ابتدايي هم در آن رعايت نمي شود و قطعاً زماني كه به عنوان كارگردان وارد سينماي ايران شوم، اين موارد را رعايت خواهم كرد.
چه مسائلي؟
يكي از مسائلي كه اينجا خيلي بر آن تاكيد مي شود اين است كه صحنه فيلمبرداري بايد براي همه عوامل امن و بي خطر باشد. اين موضوع يكي از اولين مباحثي است كه در دانشگاه به آن پرداخته مي شود كه سر صحنه فيلمبرداري چه مقدماتي را آماده كنيم تا نيازهاي افراد حاضر در گروه تامين شود تا سلامت افراد به خطر نيفتد. اگر اين مسائل در سينماي ايران هم به خوبي رعايت شود خيلي از اتفاقات تلخي كه سال هاي اخير براي عوامل زحمتكش سينماي ايران افتاده است، تكرار نخواهد شد. خيلي وقت ها خود من با خوردن آب ناسالم سر صحنه بيمار شده ام، اين كوچكترين مسئله را بگيريد و به مرگ پيمان ابدي يا آسيب ديدگي شديد آقاي اصغر شاهوردي برسيد!
با توجه به اينكه يكي از بازيگران مورد علاقه تلويزيون بودي، نترسيدي كه اين دوري از فضاي بازيگري باعث فراموش شدنت شود؟
تنها مسئله اي كه نسبت به آن نگران نبودم، همين موضوع بود. فكر مي كنم اينكه انسان برود و با دست پر باز گردد خيلي بهتر از آن است كه مدام در معرض ديد باشد و خودش را تكرار كند. فكر مي كنم بد نيست گاهي انسان به خودش اين فرصت را بدهد تا به روزتر شود و در نهايت با تجربه و آگاهي بيشتر به چرخه فعاليت باز گردد.
از طرفي در طول اين سال ها بازيگران زيادي بوده اند كه مدت زيادي از بازيگري فاصله گرفتند و وقتي قصد بازگشت دوباره به اين حرفه را داشتند، نه تنها فراموش نشده اند، بلكه با آغوش باز مخاطب مواجه شده اند. مثلاً وقتي با خانم گلچين در اين مورد صحبت مي كردم، ايشان مي گفتند ۹ سال هيچ فعاليتي در زمينه بازيگري نداشتم و بدون هيچ مشكلي دوباره به اين حرفه بازگشتم، يا خانم رزيتا غفاري كه سه سال در خارج از كشور زندگي مي كردند، در اين مورد مي گفتند دقيقاً سه روز بعد از اينكه به ايران بازگشتم، با من تماس گرفتند و قرارداد كار جديدم را امضا كردم.
حتي با توجه به حال و روز بي رمق سينما و تلويزيون هم نگران فراموشي نيستيد؟
نمي دانم تا وقتي كه به ايران باز مي گردم چه شرايطي در سينما و تلويزيون به وجود خواهد آمد اما با توجه به كارهاي پخش نشده اي كه از من وجود دارد، فكر نمي كنم چنين اتفاقي بيفتد. از طرفي بخشي از اتفاقات زندگي به تصميم خود انسان بستگي ندارد و گاهي مجبوري كه از يك سري مسائل فاصله بگيري! من اصلاً دوست نداشتم ايران را ترك كنم اما خب به دليل شغل همسرم اين اتفاق افتاد و من هم از اين فرصت استفاده كردم و به تحصيل در رشته مورد علاقه ام پرداختم تا انشاءالله با دستي پر به كشورم باز گردم.
چقدر طول كشيد با فضاي زندگي استراليا آشنا شويد؟
من الان يك سال است كه به استراليا آمده ام و هنوز نتوانسته ام به طور كامل با شرايط اينجا كنار بيايم! برادرم كه بيش از بيست سال است در يكي ديگر از شهرهاي استراليا زندگي مي كند هم هنوز نتوانسته با شرايط اخت شود و خودش را هنوز هم ايراني مي داند. خواهر و مادرم در ايران هستند و دلم پيش آنهاست و مدام از طريق اينترنت و تلفن با آنها صحبت مي كنم. اخبار فرهنگي و سينمايي ايران را دنبال مي كنم و در جريان اتفاقات كشور هستم. زندگي در استراليا را به چشم يك تجربه نگاه مي كنم، تجربه اي كه در آينده به من قطعاً كمك خواهد كرد.
ممكن است كه قيد بازيگري را بزنيد و براي هميشه در استراليا بمانيد؟
نه، اصلاً! فكر نمي كنم اين اتفاق بيفتد و تصميم دارم بلافاصله بعد از اتمام تحصيلم، به ايران بازگردم و در كنار مردم خوب و مهربان كشورم زندگي كنم.
با توجه به اينكه در ايران با مادرتان زندگي مي كرديد و من مي دانم چقدر به هم نزديك بوديد، چرا مادرتان با شما در اين سفر همراه نشد؟
راه دور است و پرواز طولاني و مادرم هم سال ها در ايران زندگي كرده است و سخت است كه بعد از اين همه سال به كشور ديگري بيايد و براي مدتي زندگي را در اين كشور ادامه دهد! ما به هم خيلي وابسته بوديم و اين دوري براي هر دوي ما خيلي سخت است. الان هم كه هر روز با هم صحبت مي كنيم، نگراني خودش را از اين بابت كه مبادا در استراليا ماندگار شوم، بيان مي كند كه من هم هر بار اين اطمينان را به او مي دهم كه قطعاً به ايران باز خواهم گشت.
چرا در همان شهري كه برادرتان هم حضور دارد، ساكن نشديد؟
به دليل شرايط كاري همسرم مجبور شديم در شهري ساكن شويم كه با شهري كه برادرم ساكن آنجاست، مقداري فاصله دارد.
ايراني هاي ديگر هم در اين شهر هستند؟
بله، هموطنان ايراني ما در اين شهر هم حضور دارند و حتي چند رستوران ايراني هم وجود دارد كه غذاهاي ايراني به مشتريانش ارائه مي دهد. در جشن هاي سنتي ايراني هم، ايراني ها دور هم جمع مي شوند و فرهنگ ايراني را زنده نگه مي دارند.
اين اولين نوروزي است كه در ايران نيستيد، درسته؟
بله، سال گذشته تحويل سال در ايران بودم و نهم فروردين عازم استراليا شدم. نوروز ۹۲، اولين عيدي است كه در ايران و در كنار مادرم نيستم. پ
احتمالاً قرار نيست اولين فرزند شبنم قلي خاني در استراليا متولد شود؟
مادرم هم به شدت اصرار دارد كه من براي اينكه از تنهايي در بيايم، بچه دار شوم. اما خب اينكه من بخواهم در يك كشور غريبه و دور از مادر و خواهرم، بچه دار شوم يك مقدار برايم سخت است و فعلاً در موردش فكر نكرده ام.
فكر مي كنم ماخوذ به حيا بودن و خجالتي بودن، دو مقوله تفكيك شده از يكديگر است. من به خاطر تربيت خانوادگي ماخوذ به حيا هستم اما خجالتي بودن را قبول ندارم. شايد به خاطر نقش هايي كه بازي كرده ام اين تصور وجود دارد كه من آدم خجالتي هستم اما در زندگي شخصي هيچ وقت خجالتي نبوده ام و جايي كه حس كنم دارند حقم را پايمال مي كنند، محكم مي ايستم و حقم را مطالبه مي كنم.
در مورد سخت بودن حضور در كلاس هم بايد بگويم كه خوشبختانه مشكلي از اين نظر برايم وجود نداشت. از آنجا كه استراليا كشوري است كه از مليت هاي مختلف در آن حضور دارند، اهالي اين كشور خيلي راحت با افراد غير بومي كنار مي آيند و خوشبختانه همه چيز خوب است. اتفاقاً اكثراً تا متوجه مي شدند كه من ايراني هستم خيلي مشتاقانه مي آمدند و سوالاتي در مورد فرهنگ و رسوم ايراني از من مي پرسيدند. شايد جالب باشيد بدانيد كه سينماي مستند در استراليا، رشته مهمي به شمار مي رود و خيلي از كساني كه با من همكلاس هستند، به تماشاي مستند در مورد طبيعت و فرهنگ ايران علاقمندند.
اينجا در استراليا به بازيگر به ديد يك پرنسس نگاه مي كنند و او را پادشاه صحنه مي دانند و احترام خاصي برايش قائل هستند.
در مدت زماني كه در ايران تدريس مي كردم، هفته اول كه كلاس تقريباً خالي بود، هفته دوم تا ساعت ۱۱ صبح طول مي كشيد كه كلاس پر شود و در نهايت هفته سوم كلاس ها به قول معروف جان مي گرفت، اما اينجا از همان جلسه اول، كلاس ها با حداكثر ظرفيت و سر ساعت فعاليت شان را آغاز مي كنند.
شايد جالب باشد بدانيد عليرغم حاكم بودن قانون در كلاس، رابطه دوستانه اي هم بين بچه ها و اساتيد وجود دارد و حتي بچه ها استاد را با نام كوچكش صدا مي زنند.
اينجا مردم شب ها، خيلي زود مي خوابند و از آن طرف صبح ها ساعت ۶ اكثر مردم در خيابان در حال ورزش هستند.
ما هم مجبوريم كه زود بخوابيم چون اكثر مغازه ها ۵ عصر بسته مي شود و ناخودآگاه روز كاري زود به پايان مي رسد و از طرفي كلاس ها هم در ساعت هاي اوليه صبح تشكيل مي شود و براي اينكه سرحال سركلاس حاضر شوم، مجبورم كه شب ها زود بخوابم.
شهري كه ما در آن سكونت داريم، يازدهمين شهر گران دنياست. يك سري موارد مثل هزينه سوخت يا اجاره بها خيلي گران است اما نكته اي كه وجود دارد اين است كه يك نوع نسبت بين درآمد و هزينه ها وجود دارد كه تمام اقشار جامعه مي توانند از عهده امور زندگي بربيايند.
شش ماه اول كه آمده بوديم، فيلمنامه هاي زيادي برايم فرستاده شد اما متاسفانه هيچ كدام باب ميل من نبود و سوژه هاي تكراري را دستمايه خود قرار داده بودند كه برايم جذابيت نداشت. بدون شك اگر كاري پيشنهاد شود كه من را وسوسه كند، قطعاً به ايران باز مي گردم و بعد از اتمام پروژه دوباره به استراليا مي روم تا درسم را ادامه دهم.
منبع: کافه سینما، برترین ها
در طی روزهای اخیر، برخی از منابع و رسانه های زرد ، خبری از ازدواج محمدرضا شریفی نیا و رز رضوی ‘بازیگر تازه کار سینما و تلویزیون’ داده بودند. این منابع در ادامه مدعی شدند که شریفی نیا از همسر اولش یعنی …
در طی روزهای اخیر، برخی از منابع و رسانه های زرد ، خبری از ازدواج محمدرضا شریفی نیا و رز رضوی ‘بازیگر تازه کار سینما و تلویزیون’ داده بودند. این منابع در ادامه مدعی شدند که شریفی نیا از همسر اولش یعنی آزیتا حاجیان، جدا شده است.
فان چی , رز رضوی نخستین بازی خود را در سریال “ملکوت” ایفا کرد و در این سریال نقش نوه ی محمدرضا شریفی نیا را بازی کرد. رز رضوی این روزها نیز در مجموعه کلاه پهلوی و در کنار شریفی نیا بازی می کند.
همچنین این دو بازیگر، در سریال های مختارنامه و فیلم سینمایی اخراجی های ۳ با یکدیگر همبازی بوده اند.
اولین خبر ازدواج “رز رضوی و شریفی نیا” از آنجا شکل گرفت که هر دوی آنها برای سفر حج به عربستان رفتند. این رسانه ها با استناد به همین ادعا، چرایی عمده شدن یکباره ی رز رضوی و سفر اخیر او به عربستان به همراه شریفی نیا را از نتایج ازدواج این دو خواندند.
روزنامه تماشا نیز همین راستا اولین خبر ازدواج “رز رضوی و شریفی نیا” را رسانه ای کرد.
اما اندکی بعد باعث واکنش شریفی نیا به این خبر شد و در طی گلایه ای گفت: “من و خانم رضوی فقط همکار هستیم”
مدتی بعد محمدرضا شریفی نیا در سالن برج میلاد در واکنش به این خبر به پرشین سی گفت: «چه خوب است خبرنگاران، همان گونه که برای گرفتن یک مصاحبه یا خبر کاری، بارها و بارها با هنرمندان تماس می گیرند و تا نرسیدن به مقصود دست از تلاش برنمی دارند، قبل از انتشار اخبار مربوط به زندگی خصوصی آدم ها نیز همین سماجت را برای تایید خبر به کار گیرند تا باعث اشاعه اطلاعات غلط نشوند.
سرک کشیدن در زندگی خصوصی مردم کار ناشایستی است اما انتشار خبر کذب گناهی نابخشودنی تر است. امیدوارم از این پس نسبت به انتشار اخبار نادرست از زندگی دیگران همان گونه رفتار کنید که مایل هستید با زندگی خودتان رفتار شود.»
به هر حال خبر ازدواج این دو زوج هنری هنوز از سوی رز رضوی تایید یا تکذیب نشده است.