جام گیشه؛
برنیس بیژو، به خاطر حضور در فیلم فرهادی، جایزه ی بهترین بازیگر زن جشنواره را برد. پس از خوانده شدن نام بازیگر زن فیلم اصغر فرهادی یعنی «برنیس بژو» به عنوان برنده بازیگر نقش اول زن، وی در حالی که به سمت سن می رفت در یک لحظه با اصغر فرهادی روبوسی کرد!
شایان ذکر است که این کارگردان پیش از این نیز در مراسم گلدن گلاب با یکی از بازیگران زن هالیوودی نیز روبوسی کرده بود.

شصتوششمین جشنواره فیلم کن در حالی امروز (یکشنبه) به کار خود پایان خواهد داد که هیات داوران جایزه کلیسای جهانی، «گذشته» ساخته جدید اصغر فرهادی را به عنوان بهترین فیلم معنوی جشنواره معرفی کرد.
این جایزه درحالی به «گذشته» تعلق گرفت که ساخته جدید فرهادی از نگاه نشریه سینمایی معتبر ورایتی شانس اول دریافت جایزه نخل طلای کن محسوب میشود.
جایزه کلیسای جهانی که در سال 1974 در جشنواره کن راهاندازی شد، ویژه تقدیر از آثاری است که به بهترین شکل به اعماق نهفته وجود انسانها پرداخته و آلام، احساسات و امیدهای انسان را کاوش میکند.
سال گذشته فیلم «شکار» ساخته «توماس وینتربرگ» از دانمارک این جایزه را به دست آورد. از برندگان سرشناس سالهای گذشته جایزه کلیسای جهانی جشنواره کن میتوان به «کن لوچ»، «میشل هانکه»، «پدرو آلمادوار»، «تئوآنجلوپولوس»، «مایک لی»، «ویم وندرس» و «آندره وایدا» اشاره کرد.
در خلاصه داستان «گذشته» آمده است: «احمد (علی مصفا) 4 سال پس از جدایی از همسر فرانسویاش به در خواست او راهی پاریس میشود تا مراحل اداری طلاقشان را طی کرده و ثبت کنند. او در مدت اقامت کوتاهش متوجه آشفتگی «لوسی» دختر همسر سابقش میشود. تلاش او برای کمک به «لوسی» پرده از رازی در گذشته بر میدارد.»
علاوهبر «برنیس بژو» (بازیگر نامزد اسکار و گلدنگلوب و برنده سزار) و همچنین «طاهر رحیم» (برنده جایزه سزار)، بازیگران دیگری چون «علی مصفا»، «پائولین بورلت»، بازیگر بلژیکی فیلم معروف «زندگی صورتی»، «الیس آگویس»، «ژان جستین» ،«سابرینا وازانی» و«بابک کریمی» در این فیلم، مقابل دوربین محمود کلاری رفتهاند.
«شلمچه» خیلی زود به پرفروشترین هفته نامه ایران تبدیل شد. هرچند ده نمکی این روزها به عملکرد رسانه به شدت انتقاد می کند اما در آن سالها یکی از علل به چشم آمدن "شلمچه" کار کردن خبرهای حاشیهای و جنجالی بود که معمولا در سایر رسانهها به آن اشاره نمیشد.
دهنمکی در سالهای پایانی دولت اصلاحات با روزنامهنگاری خداحافظی کرد و قدم در وادی فیلمسازی گذاشت. این فارغ التحصیل علوم سیاسی از دانشگاه آزاد در سال ۸۲ مستندی را ساخت که باز هم انفجار خبری را به همراه داشت. «فقر و فحشا» اولین فیلم دهنمکی بود که به آسیبهای اجتماعی دختران در جامعه میپرداخت. مدت زیادی از تولید فیلم نگذشته بود که سیدیهای قاچاق آن دست به دست میان مردم گشت و کمتر کسی پیدا میشد که اثر فیلمساز نوپای آن زمان را ندیده باشد.
بیش از یک سال از انتشار «فقر و فحشا» نگذشته بود که این فیلمساز جنجالی این بار در مستندی دیگر با نام «کدام استقلال؟! کدام پیروزی؟!» به آسیبشناسی شهرآورد پایتخت پرداخت اما این فیلم که با تأخیر دو ساله و در سال ۸۵ در وبلاگ شخصیاش به نمایش گذاشته شد، هرگز نتوانست موفقیت فقر و فحشا را تکرار کند تا اینکه سال ۸۶ رسید که میتوان آن را به جرئت سال دهنمکی در عرصه سینما نامگذاری کرد؛ سالی که در آن اخراجیها به عنوان اکران نوروزی بر پرده سینماها نشست و با فروشی رؤیایی لقب پرفروشترین فیلم تاریخ سینما را به خود اختصاص داد.
او پس از آن موفقیت با وجود توصیه افرادی مانند ابراهیم حاتمی کیا مبنی بر توقف تولید قسمتهای بعدی اخراجی ها به فکر تولید قسمت بعدی «اخراجیها» افتاد که در آن راستا در سال ۸۷ «اخراجیها ۲» تولید شد و بهار ۸۹ بر پرده سینماها رفت، اما با توجه به ضعفهای عمده فروش خوبی داشت. سال ۸۹ هم سال تولید «اخراجیها۳» برگرفته از اتفاقات انتخابات ۸۸ بود که در اکران نوروزی سال ۹۰ باز هم توانست رکورد فروش را بشکند، البته دهنمکی در عرصه تلویزیون هم بیکار ننشست و با تولید سریال «دارا و ندار»، در نوروز ۸۹ بر آنتن شبکه ۵ سیما رفت.
با مشکل و مشقت بسیاری که از گفتن آن میگذریم، روبرویش نشستیم تا پاسخ سوالاتمان را از او بشنویم. هرچند به برخی از سوالات پاسخ نداد اما امیدواریم ماحصل گفتگوی با این کارگردان که از تولد او در اهر اکنون 44 سال می گذرد مقبول نظر خوانندگان افتد.
***آقای ده نمکی قبلا گفته بودید به خاطر ابهامات در عرصه خبر و روزنامه نگاری از این حرفه خداحافظی کردید و وارد هنر شدید. جای دیگری هم گفتید که: "علت موفقیت من برای منتقدین مغفول است و اینها بروند پیگیری کنند هر وقت توانستند علت موفقیتم در روزنامه نگاری را بفهمند، می توانند راز موفقیتم در حوزه فیلمسازی را هم درک کنند." شما واقعاً به خاطر آلوده بودن فضای روزنامه نگاری به عرصه فیلم سازی روی آوردید؟
چون پای یک سری اعتقادات وسط می آید، طرح آنها بعضاً در دنیای امروز به هجو و تمسخر گرفته می شود. یعنی آدم با اهلش باید این حرف ها را بزند. خب قطعا مخاطبان شما هم آدم های یک دستی نیستند. به خاطر همین ترجیح می دهم که این باورهایم محترم باشد تا این که مثلاً مورد هجو واقع شود. اما در چند دلیل اگر بخواهم خلاصه کنم، این را می گویم که ما در جنگ یاد گرفتیم جای خالی را پر کنیم. یعنی مثلاً در ستون که به خط می شدیم برای این که گردان منظم شود می گفتند جای خالی را پر کنید و هر کسی یک قدم جلو می آمد. مثل نماز جماعت که می گفتند هر کسی بیاید جلو تا صف ها تشکیل شود. من در زندگی فرهنگی اجتماعی خودم سعی کردم که جای خالی را پر کنم. اگر احساس کردم که کسان دیگری هستند که آن جا را پر کنند به قول امروزی ها مدیوم را عوض کردم و رفتم سر یک کار دیگری و هیچ تعصبی برای نگه داشتن آن جایگاه ندارم.
یک اعتقادی هم دارم که الان زنگ حساب نیست؛ زنگ کار است! این که چه کسی این کار را انجام داده است و چه کسی شروع کننده و پایه گذار بوده است، این ها هیچ کدام در این دنیا عاقبت ندارد. کسی که بخواهد یک مروری منصفانه به گذشته داشته باشد مثلاً سال های 67 به بعد که جنگ تمام شد می بینیم در آن فعالیت های اجتماعی که به نوعی بچه حزب اللهی ها داشتند مسیر سال 64 را می رفتند ما با یک طیفی از بچه ها کار را شروع کردیم و در جمع توانستیم قانع شان کنیم که به جای نقد ملت به سمت نقد دولت بروند. شاید اگر مثلاً امثال حاجی بخشی در خیابان به مردم فقط گیر می دادند این قدر مورد حمله واقع نمی شدند. ولی وقتی رفتند به سمت دولتمردان و حاکمان و سیاست های فرهنگی و غیره دیگر این کارشان رسانه ای شد و به نوعی فحش خور سیاسی پیدا کرد.
این کارهای ما از 67 تا 73 بدون عنوان و تشکیلات بود. ولی وقتی یک سری دیگر آمدند وسط و در این جریان قرار گرفتند و مدعی راهبری آن شدند، من مسیر خودم را عوض کردم و رفتم نشریه شلمچه را راه انداختم. آن موقع که نه یادواره شهدا و از این چیزها بود، شلمچه میلیون ها پوستر و سررسید شهدا را منتشر می کرد. فیلم های روایت فتح فقط در آرشیو تلویزیون پیدا می شد ولی تنها جایی که این ها را البته با نازل ترین کیفیت ارائه میداد شلمچه بود. شلمچه با آن گفتمان تکثیر شد و مدتی بعد نشریات دیگری آمدند و مثل آن کار کردند.
یا مثلا در مورد "جبهه" من حتی گفتمانم را عوض کردم، یعنی بحث جنگ و فقر و غنا با یک ادبیات دیگری و به نوعی منازعه سیاسی مطرح شد. وقتی "جبهه" را هم تعطیل کردند، من به این نتیجه رسیدم که آقا سیستم نمی خواهد من در این کشور نشریه داشته باشم و الا الزامی ندارد که شلمچه را چپی ها ببندند و جبهه را قوه قضاییه ببندد. قوه قضاییه برای اثبات بی طرفی خودش می توانست خیلی از نشریات دیگر را ببندد. من جدل نکردم برای ماندن. علی رغم این که حجت هم داشتم که کارم درست است.
***علاقه هم داشتید؟
اگر کسی بدون علاقه به کاری بپردازد به نظر من آن کارش از لحاظ کیفی و کمی درست درنمی آید. جبهه هم مثل شلمچه تاثیر خودش را گذاشت. در همان دوران آقای دولابی یک جمله ای داشت می گفت سعی کنید خبر باشید نه خبرنویس. یعنی خبر نوشتن یک سطحی از کار است، موضوع خبر شدن یک سطح دیگری از کار است. به هر حال من تمام تلاشم این بود که در اوج کار ژورنالیستی ام ژورنالیست من را با خودش نبرد. یادم است که یکی از این سران اصلاح طلب پرسیده بودند نشریه مستقل چیست؟ گفته بود که دوتاست، گفتند چه کسی؟ گفته بود یکی ما و یکی هم دشمن ما.
منظورش شلمچه بود که وابسته به نهادها و این تشکیلات نبود و با بودجه شخصی یعنی با تیراژ خودش است اداره می شد. یا مثلاً یک روز پروفسور مولانا آمد نشریه جبهه من یادم است که نمی شناختمش، چون اصلا با عالم روزنامه نگاری سنخیتی نداشت و وقتی هم که نشناختمش ناراحت شد. احساس کرد که بالاخره این کسی که روزنامه دارد و در چند تا حوزه کار کرده چطور مولانا را نمی شناسد.
گفت من آمدم بپرسم که شما این درس را کجا خوانده اید. گفتم درس چه؟ گفت درس ژورنالیستی. گفتم من جایی نخواندم. گفت آخر این یک سبک است. در شلمچه و جبهه نوع خبرنویسی تان و نوع تیترها و نوع محتوای مطالب، آن بحث یک سطح خبر و ستون های خاص و تک و پاتک و همه چیز با هم هماهنگ و مرتبط بود. در بلوک شرق شما دوره این دروس را دیدید؟ گفتم که نه خیلی هایش اکتسابی است.

در آن دوران تیتر نشریه از آن دغدغه هایی بود که تا یک نشریه نداشته باشد انگار یک پایش لنگ است. مثلاً نشریه ها شنبه ها منتشر می شد ما از دوشنبه مصیبت تیتر شنبه را داشتیم که خدایا یک کسی پیدا شود دزدی کند و اختلاس کند، یک مثلا گافی بدهد که تیتر یک ما جور شود. یک شب خواب دیدم که میلیون ها نفر مردم دارند می دوند با لباس سفید. بعد به یکی گفتم چه شده است؟ طرف گفت قیامت شده است و محشر قیامت است. که من همان موقع گفتم خب! تیترمان درآمد. تیتر می زنیم قیامت شد! صبح که بلند شدم گفتم که ببین تو در خوابت، در دینت و حتی در قیامت هم در فکر روزنامه نگاری هستی. این یعنی همان که ژورنالیسم دارد تو را با خودش می برد. چه بسا حتی از موضع حق باشد. من آن هفته یادم است که نشریه را منتشر کردیم ولی تیتر نزدیم. فقط یک عکس بزرگ صفحه اول زدم.
بعد از مدتی و وقتی بیشتر رسانه های اصلاح طلب تعطیل شدند، دیگر این حوزه را بی رقیب می دیدم. دیدم بقیه کارها را دیگران هم می توانند انجام دهند. نشریات دیگری راه افتاده بود. متوجه شدم که از این به بعد احتیاج به نقد درون گفتمانی داریم. نقد از درون. مثلاً در "صبح دوکوهه " ما این کار را شروع کردیم. با این رویکرد که حالا بچه حزب اللهی ها احتیاج دارند خودشان را نقد کنند. با دشمنان همین بچه حزب اللهی ها مصاحبه می گرفتیم و می پرسیدیم نقدتان به جریان حزب اللهی چه هست؟ در اصول گرایی؟
خیلی ها برنمی تابیدند یک چنین مسائلی را. به هر حال گفتمان سازی شلمچه و جبهه و حالا صبح و دوکوهه، کار خودش را کرد. یعنی این که من احساس کردم آن جای خالی دیگر پر شده است و من باید کار دیگری انجام بدهم که جایش نیست. بعد دیدم اکثر نقدمان به سمت رسانه های دیداری و شنیداری است.
"پست من" در یک دوره ای رسانه خودش را به سه مقطع فرهنگ شفاهی، نوشتاری و دیداری-شنیداری تقسیم می کند. علت موفقیت این کارشان هم این بود که برای آن ها هر سه دوره هم پوشانی دارد. یعنی مخاطب، هم نشریات شان را میخواند هم فیلم هایشان را می بینند. مثلاً سینمای شان همان تعداد مخاطب دارد که روزنامه ها دارند.
اما این جا از سال 79 به بعد ریزش شدید نشریات مکتوب و رویش جدید در فضای مجازی را شاهد بودیم. به تعبیری مفت حرف زدن باب شد. یعنی هزینه ندارد دیگر، سایت است. مثل نشریه هزینه ندارد که هر شماره اش میلیون ها تومان خرج بردارد و منتظر باشید که برگردد. چون دیگر مسئولیت ندارد خیلی.. حالا بعدها آرام آرام قانونمند شد. حالا به شما برمی خورد چون خودتان در سایت کار می کنید. ولی همه این ها یک طوری من را مجاب کرد که دینداری و اخلاق مداری در این حوزه سخت است.
هم در فضای سایبری و هم نشریه، یعنی یک طوری می شود که مجبور می شوی برای مستقل بودن، تیراژ نشریه ات را حفظ کنی. آن جنجال و آن تیتر را باید همه اش را داشته باشید. نداشته باشید از بین می روید. مثل بقیه نشریات دولتی نیست که حالا کسی این را نخرید نخرید، همه را بگیرند خمیر کنند. برای شان مهم نیست. ولی کسی که با پول جیبش دارد نشریه در می آورد مجبور است. به هر حال ترجیح دادم به جای این که عاقبتم را خراب کنم. بگذارم به بقیه دوستان این کار را می کنند.
*** بقیه عاقبت شان خراب شود؟
نه بقیه چون دغدغه تیراژ و این ها را ندارند، شاید راحت تر بتوانند این کار را انجام دهند.
*** چون مستقل نیستند؟
حالا اتهام مستقل نبودن نمی زنم. وظیفه نظام است که بیاید یک چنین نشریه ای را راه اندازی کند در ارتباط با شهدا و جنگ و از این حرف ها یا در خصوص حتی مطالبات انقلاب. وظیفه شان این است که از این ها را حمایت کنند. من نمی توانستم و بلد نبودم که تعامل ایجاد کنم با نهادها و این ها. چون سبک حرف زدن من هم تعامل را برنمی تابید. یعنی وقتی که می رفتی سمت تعامل باید در نقد کوتاه می آمدی. به خاطر همین به نوعی جای خالی دیگری را پیدا کردم که آن هم سینما بود.
***با کسی مشورت کردید برای ورود به سینما؟
نه. برای نشریه هم که مشورت کردم با پیش کسوتان این حوزه همه شان می گفتند که وارد نشو. با سینما هم که با یکی دو نفر کارگردانان سرشناس سینمای دفاع مقدس مشورت کردم گفتند که وارد نشو.
***احساس تکلیف کردید؟
نه اسمش را می گذارم پر کردن جای خالی. چون احساس تکلیف زیاد در انتخابات شنیده شده است. به نوعی دارد طنز می شود این احساس وظیفه.
***شما چهار فیلم ساختید و همه آنها هم پر فروش بود و با مردم خیلی ارتباط برقرار کرده است. علت این استقبال چیست؟
یک روز آقای صفار در پشت صحنه اخراجی های یک برای بازیگران حرف می زد. آن جا گفت که شما نمی دانید ده نمکی چه گردنه هایی را رد کرده است. هر کسی جای این بود تا به حال بارها جان و آبرویش را داده بود و به هلاکت رسیده بود. حالا که رسیده است به سینما و این ها. من به هیچ کدام از این ها به چشم هدف نگاه نمی کنم، فقط به شکل وسیله مبارزه نگاه می کنم. حالا دیگر این حرف های روشنفکری است که می گویند، سینما وسیله نیست و خودش هدف است یا هنر برای هنر است و از این حرف ها. من هیچ کدام از این ها را قبول ندارم. گرچه هر کدام ابعاد و ظرافت ها و پیچیدگی های خودش را دارد. من می گویم روزنامه نگاری، یعنی همان تذکری که شهید آوینی می داد. "مراقب باشید ژورنالیزم شما را با خودش نبرد."
روزنامه نگاری مثل دوچرخه سواری است که اگر آدم ترمز نداشت می تواند پاهایش را بگذارد زمین و نگه دارد. اما سینما مثل تریلی است. اگر در گردنه ها بلد نباشید دنده معکوس بدهید و دنده عوض کنید. تریلی است که شما را با خودش می برد.
***در زمانی که نشریه داشتید، شده بود که یک کار اشتباهی کرده باشید که الان که برمی گردید نگاه می کنید دوست داشته باشید دیگر آن اشتباه را نکنید. چیزی یادتان می آید؟
در نشریه می گویند مسئولیت انتشار یک مطلب با مدیرمسئول است. به نظر من آن جایی که اعتماد می کردم به بعضی ها بابت مطالبی که در نشریه من منتشر می کردند، بعضی جاهایش اشتباه بود.
این که میخواهم تعریف کنم از حرف های افشاگرانه است. یکی از منتقدان دوآتشه امروز ما که هر بار هر جا می رسد مثلاً علیه فیلم بنده و نشریاتم موضع می گیرد در شورای چی چی تلویزیون است و فیلم نامه های ما را رد می کند ، من یادم می آید یک نشریه ای داشت که در آن عکس هنرپیشه های آن چنانی را می زد. بعد یکی دو نفر از بچه های نشریه ما بودند که یک زمانی این منتقد سینمایی معلم قرآن شان بود. اینها برداشتند با اسم مستعار به طرف حمله کردند که تو که این قدر ما را به خاطر پوشیدن لباس آستین کوتاه محکوم می کردی و برخورد تند می کردی، حالا چرا خودت از این طرف بام افتاده ای و عکس هنرپیشه ها را صفحه اولت چاپ می کنی؟
یعنی این گذشته معلم قرآنی بودن و اصول گرا بودن طرف را حالا به شدت تحقیرآمیز به رخش می کشیدند. ولی مسئولیت انتشارش با ما بود. و طرف هنوز نمیداند این هجمه ها را همان شاگردان خودش به او وارد آوردند که امروز در جبهه مقابل من قرار دارند و پز روشنفکری می گیرند. فکر می کنم درستش این است که چیزی را که اعتقاد دارم خودم بنویسم و ادبیاتی که اعتقاد دارم خودم بنویسم و جوابگوی آن هم باشم.
یادم می آید که سرویس سینمایی ما یک کسی بود که در مورد یکی از بازیگران زن سینما که بعداً اتفاقاً در فیلم خودم هم بازی کرد. کاریکاتور کشیده بود. یک خبر غلطی را دستمایه یک کاریکاتور کرده بود که بعدها که من این آدم را شناختم، دیدم اصلاً شخصیت این آدم آن چیزی نبود که نویسنده ما آن کاریکاتور را کشیده بود برایش. این اعتماد یک جاهایی به نظر من نافی مسئولیت نیست.
***انتخابات نزدیک است. شما برای کاندیدایی فیلم تبلیغاتی می سازید؟
ما بلد هستیم بیشتر در نقد آدم ها فیلم بسازیم نه به نفع شان. یعنی کار ما نقد است. نه تعریف از آدم ها. یعنی به نوعی پاچه خواری بلد نیستیم.
***یعنی اگر به شما پیشنهاد بدهند قبول نمی کنید؟
چندتایی از دوستان پیشنهاد داده اند. در همه انتخابات ما پیشنهاد داشتیم. برای همین دوره تا حالا سه پیشنهاد داشتم.
***کدام یکی از کاندیداهای انتخاباتی فیلم تان را دیده اند؟
تقریبا همه شان.
***واکنش شان چه بوده است؟
همه شان تقریبا نظر مثبت داشتند.
***یعنی همه این بیست نفر؟
این هایی که معروف هستند ما مدنظرمان هست. آن کسانی که می دانیم اصلی تر هستند در آن مقطعی که فیلم اکران شد، اکثراً همه شان آمدند دیدند.
***واکنشی که جالب توجه باشد خاطرتان نیست؟
جالبی اش همین است که همه آدمهایی که بیرون این قدر تفاوت سلیقه دارند در رسانه ها، پای فیلم و آن حرف ها، نه به خاطر برخورد رسانه ای اش بلکه به خاطر آن پیام فیلم کنار هم یک موضع مشترک داشتند، مثل مردم. مردم هم الان در سینماها همین طور هستند. شما بروید در پایین شهر، یا در سینما شکوفه، بروید نزدیک خیابان ایران و ... ببینید تیپ های مذهبی سینمای ما که هیچ وقت عمراً پای شان به سینما نمی رسد دارند می روند. از آن طرف هم در بالای شهر همین اتفاق دارد می افتد.
***ما شنیده ایم که بعضی ها آمده اند فیلم شما را دیده اند خیلی خوش شان آمده است. مثل آقای ضرغامی، مثل آقای قالیباف، مثل حاج قاسم سلیمانی، مثل آقای احمدی نژاد، شما خودتان دعوت شان کردید یا خودشان آمدند؟
به هر حال یک بخشی از کار این ها فیلم دیدن است. در حوزه فرهنگ چون نظر از آن ها می خواهند در شوراهای خاص، کارشان این است. حالا بعضی ها هم دعوت بودند. دعوت که نه، گفتم که ببینید فیلم را چون دارد حاشیه می شود، ببینند حداقل به چه چیزی می خواهند اظهار نظر کنند.
***مثلاً آقای احمدی نژاد واکنشش چه بود؟ رسانه ها البته بعضی های شان زدند اما می خواهیم از زبان خود شما گفته شود.
قرار بود رسانه ای نشود.
***حالا که شد.
ایشان هم می گفتند که پیاز داغش زیاد است. بخش اول فیلم را می گفت. ولی می گفت که کلیت فیلم خیلی خوب است و به نفع اخلاق و روحانیت است. ولی به هر حال نقد هم داشتند. تقریباً همه کسانی که دیدند حالا بعضی ها این نقد را هم وارد نکردند و کلاً تأیید کردند.

***از آقای ضرغامی شنیدیم گفتند که در این سی سالی که فیلم ساخته شده است، این بهترین فیلمی بود که راجع به روحانیت و در دفاع از روحانیت می شد ساخت.
بله از آن طرف هم گفت که اگر در تلویزیون پخش شود باید پالایش شود.
***در مورد عدم اکران رسوایی در قم یک سری مشکلات وجود داشت و بعضی ها مخالف بودند و بعضی ها موافق بودند. عمده نظر مخالفان چه بود که برای مدتی نگذاشتند اکران شود؟
قم یک بخشی دارد به اسم معاونت تبلیغ که این دوستان فیلم نامه را قبل از ساخت دیده بودند و اشکالاتی وارد کرده بودند. من برای حسن نیت علی رغم این که وسط فیلم برداری بودیم 80 درصد آن اشکالات آنها را در فیلم رفع کردم. بعدا فیلم را آمدند در جشنواره هم دیدند گرچه اذعان کردند که نقطه نظرات ما اعمال شده است ولی همین ها هم چون رسانه ای شد و نمی خواستند امضای شان پای فیلم باشد اعلام نکردند. جلسه ای داشتیم که دوباره فیلم را برای کارشناسان آن ها و معاون تبلیغ حوزه علمیه نمایش دادیم. آن ها هم با وجود وارد کردن نقدهایی، کلیت فیلم را به نفع روحانیت ارزیابی کردند. منتهی مسأله این است که همین روحانیت دو بخش می شود. ائمه جمعه خیلی های شان فیلم را دیدند و پسندیدند و اتفاقاً خیلی از نقدهای این ها را هم وارد نکردند. ولی من شنیدم که بعضی ها آنونس فیلم را برده بودند برای علما و جامعه مدرسین، آنونس فیلم را نمایش داده بودند نه خود فیلم را!
***علت مخالفت جامعه مدرسین این بود؟
مخالفت رسمی نبود. من هم به هر حال من نمی خواستم فیلمی که به نفع روحانیت است و با دیدنش مردم با یک روحانی ساده زیست که به انقلاب و مسائل اجتماعی تعلق خاطر داشته، ارتباط برقرار می کنند، وارد حاشیه شود. نمی خواستم این مخالفت به اسم روحانیت تمام شود و گفتم که فیلم را از اکران برداریم. بعضی ها هم بل گرفتند گفتند که خودش این اکران را منتفی کرده است. اما در حقیقت، فکر می کنم آینده روشن خواهد کرد که این فیلم چقدر به نفع روحانیت بود و می توانست اثر گذار باشد.
***الان در قم اکران نمی شود؟
خیر
***آخر گفتید که مشکلش حل شد. نشد؟
میز بعضی از آقایان به شدت در خطر بود. یعنی من هم برای دین بعضی ها و هم دنیای بعضی ها خودمان گفتیم که فیلم اکران نشود.
***اگر قرار باشد یک بار دیگر فیلم رسوایی را بسازید چطوری می سازید؟
می بردم در تاجیکستان می ساختمش.
***چرا تاجیکستان؟
خب دلایل خودش را دارد. همین کاری که اول فیلم می خواستم بکنم را الان انجام می دادم.
***در این مدت چه نقدی به فیلم تان دیدید که خودتان خوش تان آمده است. مثلا گفتید که بله اگر من این نقد را قبلا شنیده بودم حتماً اعمال می کردند.
ببینید ما فیلم مان را در شرایط ایده آل و نرمالی نساختیم. مجبور شدیم که آن را در 25 روز بسازیم. برخی دنبال مان کرده بودند.
***این ها را کمی بیشتر توضیح می دهید؟ از مصایبتان برای ساخت رسوایی بگویید؟
نمی توانم توضیح دهم. یعنی به نفع نظام نیست که بگویم چه مصائبی در مسیر ساختش داشتیم.کسی باور نمی کند. ما هرچه شعارش را بدهیم. بگوییم که مثلاً ما کاری که می کنیم با مشکل مواجه است. می گویند آقا چرا فلانی می تواند این حرف ها را بزند. دیگر نمی گویند که فلانی برای رسیدن به این مسیر بارها نشریاتش توقیف شده است و بارها به دادگاه رفته است و یا در فیلم سازی اش چه مصائبی سرش پیاده کرده اند.
از خودی و نخودی همه با هم می افتند به جان فیلم. اینها انگیزه را از جوانان انقلابی تازه کاری که میخواهند وارد سینما بشنوند، می گیرد. جای خالی اینها و ریزش های سینما با ورود نیروهای حزب اللهی در این حوزه دارد پر می شود. ما نباید انگیزه را از آن ها بگیریم. بخش زیادی از این هجمه ها به خاطر خود من است و به خاطر آن سابقه نشریات شلمچه و جبهه. من الان می فهمم که کدام روحانی دارد با فیلم برخورد می کند و به خاطر چه چیزی دارد برخورد می کند. این ها از دوره نقد سازندگی تا امروز دوباره همان سیگنال های گذشته را دارند می فرستند. همان آدم ها. خب امروز برخی از این ها در موضع قدرت و مدیریت و تصمیم گیری هستند و ما در موضعی هستیم که کارمان گیر است و داریم فیلم مان را اکران می کنیم. فیلم نقد به حوزه علیمه و طلبه های مدرن و امروزی دارد.
***دوران گذارتان فکر می کنید چقدر طول می کشد؟
برای من تا دوره گذارم تمام شود دیگر کارم در سینما تمام شده است. این دوره گذار تا دقیقه آخر آتش روی سرم خواهد بود. یعنی اگر قرار بود آقایان منصفانه قضاوت کنند در مورد رسوایی، سینمایی ها را می گویم! اوضاع خیلی متفاوت میشد. کما این که یکی از داوران جشنواره به من می گفت که ما خیلی سعی کردیم که بعد از سه گانه اخراجی ها نبینیمت در سینما. فیلم هایت را نبینیم. ولی دیگر رسوایی را نمی شود ندید گرفت که بدون طنز، همه آن اتفاقات را دارید تکرار می کنید که حالا دیگر من می دانم پشتت هیچ کس نیست و داری این کارها را انجام می دهی. البته این که در موضع داوری بعداً چه کار کرد و برخلافش عمل کرد و یک مصاحبه ای کرد به شدت متناقض با همین حرف هایی که داشت می گفت، آن جای خود دارد. نه این دوره گذار به نظر من تمام شدنی نیست برای من. یعنی هر کاری بکنم این آتش روی سرم خواهد بود.
***خیلی ها شما را اصلاً قبول تان نمی کنند در سینما. برخی می گویند این آدم را اصلاً نباید ببینی. این اصلاً جایش این جا نیست. این باید از این جا برود. چرا این اتفاقات می افتد و چرا این برخوردها با کسانی که فکر می کنند ذره ای رنگ و بوی انقلابی دارند اینگونه است؟
سینما جمع الجمع همه هنرهاست و این آدم ها به نوعی خودشان را صاحب این هنر می دانند. نه فقط سینما در همه رشته های هنری. از بعد از انقلاب این ها فکر می کردند نابود می شوند اما وقتی امام گفت ما با سینما مخالف نیستیم اینها به یک مرحله ثباتی رسیدند و تثبیت شدند و احساس کردند که نباید اجازه دهند این میدان از آن ها گرفته شود! مایملک شان است و برخورد می کردند با تمام بچه ها. آن موقع این برخوردها با حوزه هنری بود. یعنی سینمایی ها به هیچ وجه حاضر نبودند با بچه های حوزه هنری کار کنند. نه در فیلم های شان بازی می کردند و نه کار تدوین شان را انجام می دادند. نه کار گریم شان را انجام می دادند.
انقلاب ویژگی اش همین بود؛ تحمل همدیگر! تحمل نیروهای جدید و انقلابی سخت بود. حالا خیلی از آن بچه هایی که از حوزه هنری وارد سینما شدند یک بخشی شان شبیه خود همین سینمایی ها شدند. یعنی به اینها گفتند تا موقعی که مثل ما فکر نکنید و مثل ما نپوشید و مثل ما نتراشید نمی پذیریم شما را. خیلی ها این قواعد جدید را پذیرفتند و آمدند جزو خانواده سینما شدند. بعضی ها هم مقاومت کردند و حذف شدند. یک عده ای هم این بینابین ماندند.

این ها تمام پوزشان به مستند خانه خداست. زمان شاه پخش شد و مردم صف ها را کشیدند و فیلم را دیدند. بعد می بینند که همان اتفاق برای فقر و فحشا می افتد. میلیون ها نفر می نشینند این فیلم را می بینند. من آن موقع درخواست عضویت در انجمن مستندسازان داده بودم ولی این ها نپذرفتند. یعنی به هیچ وجه این ها حاضر نشدند حتی وارد دایره شان شوم. یا مثلاً در مورد اخراجی ها یک کارگردان جریان روشنفکری از مشهورترین های شان که الان هم هست و جزو نسل اول انقلاب است، بعد از "اخراجی های یک" گفته بود که این فیلم نسبت به فیلم اول همه ما، یعنی کارگردانان نسل اول، خیلی بهتر است. گفت با فیلم اول خودمان باید مقایسه اش کنیم، نباید با فیلم های آخرمان مقایسه اش کنیم. فقط یک سری دیتیل کم دارد و از این حرف ها. مسأله این ها ورود به سینما نیست. الان خیلی از بچه های حزب اللهی هستند که فیلم می سازند. فیلم جنگی می سازند. اما آنچه اهمیت دارد آن جریان سازی و جوی بود که سالها قبل برای فیلم قیصر یا گنج قارون اتفاق افتاده بود و دیگر تکرار نشد. حتی در برخی موارد مخاطب هم مهم نیست. مثلاً کلاه قرمزی هم مخاطب داشت. یا شهر موش ها هم مخاطب داشت. اما جریان سازی نداشت. این اتفاق در مورد اخراجی ها رخ داد.
سینما امکانات، پتانسیل و جذابیت هایی دارد که من آمدم از آن جذابیت ها در مسیر ایدئولوژی خودم استفاده کردم. بازیگران، طنز و همه این ویژگی ها. آن هم نه یک بار و دو بار و سه بار این بار می شود چهار بار. و حتی در مستندها هم تکرار می شود. این اتفاق دو راه بیشتر پیش رو نمی گذارد. یا حذف است یا به نوعی استحاله کردن طرف در درون خودشان است.
یک بخش دیگرش این است که این ها احساس خطر هم می کنند. آمدن یک آدم مهم نیست. مسأله این است که این ها آمده اند یک سدی را بشکنند. آن سد یعنی پایان یک دوره انحصار. مسأله آن ها الان در همه حوزه ها این است که می دانند انحصار دارد شکسته می شود. الان منتقدهای طیف بچه حزب اللهی ها وارد این حوزه شده اند و مستندسازها و جشنواره های مختلف. دیگر این طوری نیست که در یک جشنواره فقط یک طیف آدم بنشیند فیلم نگاه کند و هرجا خواستند هو کنند. امروز بچه حزب اللهی ها هم کنار آن ها می نشینند و هرجا خواستند دست می زنند و هرجا خواستند تشویق می کنند.
در حوزه تولید هم دارد این اتفاق می افتد. این انحصار یا نگاه فاشیستی تا جایی است که می گوید اگر هم قرار است حرف ارزشی به قول این ها زده شود ما باید بزنیم.. عیبی ندارد پول بدهید ما خودمان فیلم ارزشی برای شما می سازیم؛ حتی اگر اعتقاد نداشته باشیم. در مورد انرژی هسته ای، در مورد مسائل امنیتی، در مورد دفاع مقدس هر چه که شما بگویید. ولی وارد نشوید! بدهید ما می سازیم. مدیریت فرهنگی ما هم همین باج را دارد می دهد. گرچه آن ها کار خودشان را می کنند. یعنی می آیند در فیلم دفاع مقدس هم از بی سوادی مسئولین ما استفاده می کنند و فیلم ضدجنگ می سازند. تمام این آثار را هم با پول بیت المال می سازند. یعنی هرجا هم به آن ها اطمینان کرده اند ضربه خودشان را زده اند. حتی اگر فیلم در مورد انقلاب ساخته اند. کار خودشان را کردند دقیقه آخر.
***گفتید که آقای حاتمی کیا. به جای این که مچ تان را بگیرد دست تان را گرفته است. مشخصاً چه کمک هایی به شما کرد آقای حاتمی کیا؟
من خیلی نمی خواهم از او خرج کنم. فقط خواستم تشکر کرده باشم به خاطر حمایت های معنوی اش.
***در رسوایی یکی از سؤالاتی که همیشه همه از شما سؤال کرده بودند این بود که هدف وسیله را توجیه نمی کند.
اکثر کسانی که این حرف را زده اند برایشان هدف وسیله را توجیه می کند.
***حالا صرفنظر از این که چه کسی دارد مطرحش می کند این را قبول دارید؟
بحث حکمی می شود که اصلاً کجا وسیله است و کجا هدف است. این حرف ها که آیه و روایت نیست. یک حرف ذوقی است. در خود دین ما چیزی داریم به اسم تقیه. یعنی یک وسیله ای گذاشته شده است برای توجیه یک هدف. برای دفاع از ایمان، دفاع از دین، دفاع از جان. این یک اصل نسبی است.
***ولی ما یک سری روایات داریم که صحه می گذارد بر این ماجرا.
هرکدام از این ها جای من بودند. هدف که هیچ چیز خودشان را هم گم می کردند. یعنی همین آدم هایی که دارند این حرف ها را می زنند. یکی شان در هر انتخاباتی کاندید می شود. اگر این ها جای من بودند و شهرت و موقعیت مرا داشتند، تا به حال باید برای خدایی کاندیدا می شدند. حالا بگذارید جوهر دکترای تان خشک شود، بعد راه بیفتید در این فضاها.
در رسانه های شان تیترهای آن چنانی می زنند، رفتارهای آن چنانی می کنند. یکی از همین کسانی که دارد این حرفها را پشت سر رسوایی می زند، قبلا سردبیر یک نشریه ای شد، بعد آن موقع در مورد مهاجرانی که گفته بود جنگ ما برادرکشی است، در روزنامه قشنگ نوشته بود ولدالزناء. گفت آن ولد الزنایی که این حرف را زده است، فلان است. من آن موقع گفتم که من به شما در نشریه ام این حرف ها را یاد ندادم. با دشمن خودتان هم نباید با بی دینی برخورد بکنید. طرف مادرش مادر شهید است. شما با مادرش چه کار دارید؟ در خود روایات ما می گوید این حرف ها را نزنید.
این آدم هایی که این حرف ها را می زنند نه روایات را درست می شناسند نه هدف را درست می شناسند و نه وسیله را. هنوز در اول راه هستند. اگر آمدند در سینما و عوض نشدند و آن حرف ها را توانستند بزنند. معلوم است که کارشان درست است. خود خیلی از این آقایان در جشنواره امسال، فیلمی را انتخاب کرده بودند که با بازیگرش مشکل داشتند. این جا هدف وسیله را توجیه می کند؟
این ها دارند این کار را می کنند و من هم نباید در زمین آن ها بازی کنم. اصلاً نباید محل شان بگذارم و اصلاً نباید ببینم شان دیگر. متوجه هستید؟ این ها را خدا هم نمی بیند. یعنی خدا هم یک زمان این آدم ها را می گذارد کنار. بزرگترین اشتباه من این بود که برای برخی از این ها ارزش قائل شدم. یعنی من فکر کردم که اگر برای این ها ارزش قائل نشوم، می گویند که حالا چون پرمخاطبترین فیلم ها را می سازد و چون این قدر شهرت دارد و این قدر فلان دارد تحویل نمی گیرد. هرکدام از اینها جای من بودند هزار باره خودشان را در سیاست و در ثروت و در این چیزها گم کرده بودند. برای من اگر هدف وسیله را توجیه می کرد. وسیله های مشروع را حتی برای اثبات خودم استفاده می کردم.
در یک میزانسن خاص که قرار می گیری فحش دادنت به یک سری از آدم ها نان دارد. حالا این ها می خواهند وارد سینما شوند می گویند ما هم به دهنمکی فحش می دهیم و هم به روشنفکران که ثابت کنیم ما نگاه مان نگاه حرفه ای است و نگاه مان نگاه مثلاً صنفی و طیفی نیست. حکایت این ها حکایت برادر حاتم طاعی است. که برای مشهور شدن کارهای عجیب می کرد.
کوبیدن افرادی مثل شاه حسینی و بهمنی با پول سپاه و جشنوراه انقلابی که هنر نیست. همین ها داشته های شما در طیف بچه های حزب اللهی سینما هستند. شما آمده بودید جریان روشنفکری را نقد کنید یا چماق شوید در سر بچه حزب اللهی های سینما؟ کسی نمی گوید که فیلم های این ها قابل نقد نیست. اولین منتقد آثار من آن ها هستند و اولین منتقد آثار آن ها هم من هستم. ولی این که از گرد راه نرسیده بیایید تحقیرآمیز آن طوری با آن ها برخورد کنید نشان می دهد که شما حتی ادب نقد از درون را هم بلد نبودید.
هدف برای شما وسیله را توجیه کرده اتفاقاً وگرنه دینداری این آدم ها در سینمایی به این شکل و وضع، مجاهده است و به تعبیر آقا این ها "السابقون السابقون اولئک المقربون" هستند. در جنگ اگر کسی دو تا ترکش بیشتر خورده بود حرمتش را همه حفظ می کردند. خب این ها حتی آن حرمت را هم بلد نیستند حفظ کنند. من در زمین این آدم ها بازی نمی کنم که بخواهند بگویند هدف وسیله را توجیه نمی کند. هنوز که هنوز است دارند اخراجی ها را مغرضانه نقد می کنند.
آقا در رسانه دوبار از اخراجی ها نام برد و دفاع کرد. تو هنوز هم داری به اخراجی ها فحش می دهی بچه حزب اللهی؟ منتقد سینمایی باید کار خودش را بکند من با آن اصلاً کاری ندارم. ولی تویی که شعار ولایت می دهی و کله رئیس جمهوری را کنده ای به خاطر این که مثلاً فلان حرف را نمی زند. آن هم تازه به خاطر این زد و بندهای سیاسی با یک جناح دیگر، حالا داری چه کار می کنی؟
این آدم ها همان هایی هستند که به فیلم مشکل دار فلان بچه حزب اللهی سینما حمله می کنند ولی در برابر فیلمهای ضد جنگ خفه خوان می گیرند. آدم می فهمد درد آنها ارزش و انقلاب و اینها نیست بلکه شهرت طلبی است که حالا در نقد سینمایی متجلی شده و فردا هم کاندیدای یک جایی می شوند.
این آدم ها را من با سکوت از کنارشان گذشتم. یعنی فقط به خاطر آن حفظ اعتبارشان که دشمن سوءاستفاده نکند. نمی خواهم دشمن فکر کند که مثلاً این جبهه هم شد صد شقه. شاید اصلا از این حوزه هم بروم. مثل دوره "حزب الله" که سرقفلی و همه چیز را کامل دادم به آن ها و آمدم بیرون. وگرنه خودشان که می دانند اولین نسخه فلان نشریه را چه کسی درآورد.
همان موقع همه این بچه حزب اللهی ها می گفتند که این کارها سوسول بازی است. مدعیان این کار می گفتند. این آدم ها می گفتند تظاهرات جلوی صدا و سیما وقتی رهبری نماینده دارد ضد ولایت فقیه است. الان صبح تا شب دارند سخنرانی می کنند علیه این دستگاه و آن دستگاه که حتی رهبری نماینده دارد. ده سال تاخیر دارند. یعنی همین آدم ها ده سال دیگر به این نتیجه می رسند که غیر از نقد باید کار هم بکنند. بیایند فیلم هم بسازند. آن وقت اگر فیلم ساختند و با کله نرفتند در منجلاب سینما، آن وقت می فهمند هدف وسیله را توجیه می کند یعنی چه؟ من از اخراجی های یک تا به حال بیشتر از هشتاد تا بازیگر درجه یک و استار سینما در فیلم هایم بازی دادم. امضای هیچ کدام را شما پای فتنه نمی بینید.
***یعنی شما این تأثیر را روی شان داشته اید؟
نه نمی خواهم این را بگویم. بحث من این نیست. ولی همین نظام میلیاردی دارد خرج می کند و مدام به آن ها پول می دهد و این را مکه می فرستند و آن را فلان می دهد و بهمان می دهد که برایشان رای جمع کنند. شما بچه حزب اللهی اش را در این حوزه نمی توانید نگه دارید. هرکدام می آیند شش ماه بعد چپ می کنند می روند یک طور دیگری می شوند. این آدم ها آمدند منافقین را در فیلم ما هجو کردند. این آدم ها آمدند دشمن را هجو کردند. این آدم ها آمدند فتنه را هجو کردند. در آن شرایط. من می گویم به مراتب بعضی از این ها شرف دارند به آن بچه حزب اللهی ای که در فتنه سکوت کرد و یا این قدر دچار شبهه بود که نمی توانست سریع بیاید از نظام دفاع کند.
باور کنید من ترجیح می دهم یک دشمن مشترکی باشد که همه بچه حزب اللهی ها و اصولگراها با هم متحد باشند در برابر آن چه در حوزه سیاست و چه در حوزه فرهنگ. ولی وقتی آن طرف را حذف می کنند و این ها می افتند به جان همدیگر. خیلی دریده تر و بی تقواتر و بی پرواتر به هم می پرند و پنجه می اندازند روی صورت همدیگر. چون خیلی حریم ها دیگر برای شان شکسته شده است دیگر. من دشمنی صادقانه قشر روشنفکر را نسبت به خودم به این بی سوادی و جهالت و حسادت خودی ها ترجیح میدهم.
***وضعیت سینما اصلاً وضعیت خوبی نیست. بعضی از بازیگران و بعضی از کارگردانان و بعضی از کسانی که مدعی فکر و فرهنگ هستند و در سینما داعیه این را دارند که ما راهبرهای فکری و فرهنگی جامعه هستیم. این ما هستیم که باید به مردم بگوییم مردم چطور زندگی کنید و چه کار کنند. ولی وقتی وارد سینما می شویم می بینیم وضعیت اخلاقی و وضعیت خانواده و ... به هیچ وجه مطلوب نیست. تحلیل شما از این موضوع چیست؟
ببینید من بحران امروز جامعه ایران را برخلاف خیلی ها بحران اخلاقیات می دانم. اخلاق و معنویت. این هم مختص سینما نیست. شما بروید در دانشگاه ببینید روابط بین استاد و دانشجو چطوری است. یک تحقیق کنید. روابط بین دانشجویان با همدیگر چطوری است. همه همدیگر را با اسم کوچک صدا می کنند. شما بروید اخلاقیات رسانه ای ما را مرور کنید. ببینید چقدر راحت بی تقوایی می کنند. اگر حدیث راست باشد که "الغیبه اشد من الزناء" گیریم که یک صنفی در این جامعه ما زنا می کنند. رسانه های ما که دارند غیبت و تهمت را انجام می دهند! کدام بدتر است به نظر شما؟ حدیث می گوید که الغیبه اشد من الزناء.
صبح تا شب در این رسانه های حتی اصولگرای ما "اشد من الزناء" دارد صورت می پذیرد. چه نسبت به حزب اللهی ها، چه نسبت به اصولگرایان و چه نسبت به حتی مخالفان سیاسی. این جامعه احتیاج به تحول اخلاقی دارد. این که یک بخشی اش را گوشه رینگ قرار بدهیم فرافکنی است. دهن بسته است که بگویم اتفاقاً بعضی از آدم هایی که من دیده ام مصاحبه می کنند می گویند که بله فساد در سینما هست. طرف تا آخرش را خودش رفته است. بعد حالا چون به او کار نمی دهند و د
داریوش بابائیان در گفتوگو با خبرنگار سینمایی فارس در خصوص اکران عمومی این فیلم گفت: «بوی گندم» تا کنون چند بار تا آستانه اکران عمومی رفته اما نهایتا قرار است اکران دوم عید فطر به نمایش در بیاید.
وی افزود: «بوی گندم» از محصولات شکوفا فیلم است و توسط خودمان هم پخش میشود و در حال حاضر مشغول رایزنی با گروههای مختلف هستیم تا فیلم در اکران دوم عید فطر روی پرده برود.
تهیهکننده فیلم سینمایی «بوی گندم» در خصوص پیش بینی خود از میزان استقبال مخاطبان گفت: بازیگران خوب و مطرحی در فیلم حضور دارند که میتواند در ارتباط مخاطبان با آن بهتر باشد و امیدوارم در اکران جواب خودش را بگیرد.
براساس این گزارش، «بوی گندم» که ابتدا با نام «اینجا تاریک نیست» پروانه ساخت گرفت،داستان سه دوست است که از دوران کودکی با یکدیگر قرار میگذارند تا کنسرتی را در جوانی روی سکوی نفتی برگزار کنند.
پولاد کیمیایی، مصطفی زمانی، رضا یزدانی، رضا توکلی و الناز شاکردوست بازیگران اصلی این فیلم هستند.

به گزارش فارس،فیلم سینمایی «گذشته» ساخته «اصغر فرهادی» روز گذشته به عنوان یکی از سه نماینده سینمای فرانسه در بخش مسابقه جشنواره کن به نمایش درآمد و با استقبال حضار و منتقدان سینمایی روبرو شد.
سایت «کانت کت میوزیک» در این باره نوشت: فیلم موفق فرهادی با استقبال گرم حضار در کن روبرو شود.
«گذشته» داستان مردی ایرانی با بازی «علی مصفا» است که در پی اختلاف با همسر فرانسویاش او و دو دخترش را در فرانسه رها کرده و به ایران سفر میکند ولی زمانیکه به فرانسه باز میگردد متوجه میشود که همسرش با مرد دیگری آشنا شده و به همراه فرزندانشان با او زندگی میکند.
خبرگزاری رویترز در توصیف این فیلم نوشت: «گذشته» اولین فیلم فرهادی است که در خارج از ایران، فرانسه، ساخته شده، این فیلم یک درام روانشناسانه است.
پیتر برادشو، منتقد سینمایی روزنامه انگلیسی زبان «گاردین» نیز در این باره نوشت: «گذشته» درام نیرومندی است که به طرز خارقالعاده و ظریفی روابط پیچیده انسانی را کالبد شکافی کرده است.
«شیکاگو تریبون» نیز به نقل از فرهادی در پاسخ به این سوال که چه انگیزه ای باعث شده تا او درباره روابط مرد و زن فیلم بسازد نوشت: هیچ چیز به اندازه موضوع خانواده جهان شمول نیست. رابطه میان یک زوج شاید قدیمیترین رابطه در تاریخ بشریت باشد که در برگیرنده درد و رنجهای بسیاری است ولی تمام این درد و رنجها همیشه در مورد زوجهای متفاوت، شبیه به یکدیگر نبوده و منحصر به هر زوج است.
«شیکاگو تریبون» در ادامه نوشت: فیلم قبلی «فرهادی»، «جدایی»، که حول محور جدایی یک زوج میچرخد نیز پیش از آنکه جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی زبان به خود اختصاص دهد توانست در اروپا جوایز زیادی (70 جایزه بینالمللی) را از آن خود کند.
فرهادی در این باره نیز در نشست خبری روز گذشتهاش گفت: ما اصولا به موفقیت فیلمهای ایرانی در جشنوارههای سینمایی عادت داریم اما نه تا این اندازه.
روزنامه لسآنجلس تایمز تیتر خود را به این مسئله اختصاص داد که فرهادی در فیلم جدیدش به دنبال حداکثر تاثیر احساسی بر مخاطبش است.
این روزنامه در ادامه بر این مسئله تاکید کرد که فیلم «گذشته» شباهتهای فراوانی به فیلم «جدایی» دارد.
شاید اشاره به این مطلب خالی از لطف نباشد که بررسی تاریخچه کن نشان داده که در 70 درصد از موارد نخل طلای کن از آن فیلمهای اجتماعی_خانوادگی بالاخص با پس زمینه روابط زن و مرد بوده است.

از فردا صورت می گیرد/
اکران فیلم سینمایی «تلفن همراه رئیس جمهور» در 45 سینمای کشور
سینماپرس-گروه سینما/فیلم سینمایی «تلفن همراه رئیس جمهور» ساخته علی عطشانی قرار است از فردا چهارشنبه بیست و پنجم اردیبهشت در گروه آزادی به روی پرده برود.
به گزارش سینماپرس فیلم سینمایی «تلفن همراه رئیس جمهور» به كارگرداني علي عطشاني و به تهيه كنندگي محسن علي اكبري از فردا در تهران(25 سينما) و شهرستان ها(20 سينما) اكران مي شود.
اكبر عبدي، مهدي هاشمي، نيكي كريمي، بهناز جعفري، نيما شاهرخ شاهي، آتيلا پسياني،علي دهكردي، خشايار راد، افسانه ناصري، ساناز قرباني، حسام شجاعي، فرامرز روشنايي و... مجيد ياسر بازيگران «تلفن همراه رييس جمهور» هستند.
سينماهاي نمايش دهنده فيلم: آزادي، فرهنگ، پرديس ملت، اريكه ايرانيان، پرديس زندگي، ايران، جوان، شكوفه، ماندانا، عصرجديد، مركزي، فلسطين، آستارا، بهمن، پرديس سمرقند، پرديس تماشا، حافظ، شاهد، ناهيد، پامچال، پرديس كيان، پرديس راگا، گلريز، پرديس رازي و... همچنين سينماهاي شهر هاي: شيراز، مشهد، رشت، كرمان، يزد، كرمانشاه، همدان، سنندج، كرج، قم، اراك و گوهردشت هستند.
پخش «تلفن همراه رييس جمهور» به عهده فيلمسازان مولود است.
داستان فیلم درباره کارگر ساده ای است که برای خرید گوشی تلفن همراه به بازار می رود اما از روی اتفاق تلفن همراه سابق رئیس جمهور به دست او می افتد که زندگی مرد را دستخوش تغییر می کند.

گزارشی از برنامه تلویزیونی «هفت»/
دهنمکی: روحانی «رسوایی» مولفههای سخنان رهبری در مورد روحانیت را داشت
سینماپرس-گروه تلویزیون/ برنامه سینمایی «هفت» شب گذشته با اجرای محمود گبرلو میهمان سیامک اطلسی بازیگر و دوبلور پیشکسوت سینما و تلویزیون بود و بعد از آن مسعود ده نمکی و حسین معززی نیا پیرامون شخصیت روحانی در فیلم «رسوایی» به گفت و گو پرداختند.
به گزارش خبرنگار سینماپرس در این برنامه سيامك اطلسي مهمان ويژه «هفت» و نقد و بررسي فيلم سينمايي رسوايي با حضور مسعود دهنمكي کارگردان فیلم؛ رامين شريفزاده، حسين معززينيا و حجتالاسلام كريمان مجد منتقدان فیلم انجام شد.
اطلسی در ابتدای سخن به نحوه حضورش در عرصه بازیگری اشاره کرد و گفت: دوبله یکی از فیلم های آقای رهبر را انجام میدادم که گفت اطلسی فیلم بازی نمی کنی. مرا دعوت کرد و برای تست رفتیم و آقای خانی (فیلمبردار) از من تست گرفت. من پشت میز صابر رهبر و پشت به دوربین نشستم و زمانی که صدای دوربین را شنیدم گوشی تلفن را برداشتم و با عصبانیت روبه خانی صحبت کردم و رهبر کات کرد و پس از آن «مردان خشن» را کار کردم.
حضور جوانان در دوبله
وی در ادامه گفت: دوبله را از سال 42 شروع کردم در واقع از تاسیس سندیکای گویندگان وارد شدم. دوبله برای من یک کلاس درس بود. هرچه دارم از کار در دوبله دارم، از دوبله وارد سینما شدم. دوبله در ایران مقام اول در دنیا دارد اما متاسفانه فیلم خوب نداریم که دوبله کنیم. یکی از کارهای به یادماندنی من فیلم محمد رسول الله بود که نقش زبیر را دوبله کردم و خدا را شکر نقش درآمد.
اطلسی گفت: صدای سر صحنه کاملا جا افتاده است و سریالها و فیلم هایی را دوبله می کنیم که کیفیت خیلی خوبی ندارند. فیلم کم است و دستمزدها افزایش نیافته است.
اطلسی در ادامه گفت: از طرف انجمن نامه نوشته شد تا به گویندگان بالای 60 سال مبلغی به عنوان سپاس اهداء شود. لیست اول پرداخت شد اما لیست بعدی پرداخت نشد و متاسفانه مدیران تلویزیون توجه به این عزیزان که در سرما و گرما با عشق کار خود را دنبال می کنند نکردند.
وی درباره حضور جوانان در عرصه دوبله گفت: بیش از 150 جوان کار دوبله انجام می دهند. جوان ها خوب کار می کنند ولی فیلم خوب نیست که بتوانند خودشان را نشان بدهند.
اطلسی درباره «آنسوی آتش» و حضورش در آن فیلم گفت: در اوج جنگ بود که رفتیم اهواز و کار را شروع کردیم. زمانی که هواپیماهای عراقی مرتب موشک می زدند ما در روستا اسکان پیدا کردیم و این قدر شرایط بحرانی بود که با برداشت اول کارگردان قبول می کرد و فیلم ماندنی شد به عقیده خودم بهترین فیلم هایم «آنسوی آتش» و «دوران سربی»است.
وی درباره فعالیتش در حوزه کارگردانی گفت: با آقای پوراحمد کار کردم دوست داشتم از ایشان یاد بگیرم. یک سریال 4 یا 5 قسمتی بود که با اطلاع و رضایت ایشان دو قسمت به آن با اضافه کردیم و در آن کار عنوان من در تیتراژ دستیار بود. در آن دوران برای دریافت پروانه ساخت باید دو دستیاری در کارنامه کاری داشتیم. من فیلمنامه و مدارک دو دستیاری را بردم و مجوز گرفتم. فیلم «مشت» را ساختم که خوب فروخت و من شراکت کردم. «سفر پرماجرا» را هم شریک بودم و به همین دلیل توانستم تهیه کننده شوم و «راز شب بارانی» را تهیه و کارگردانی کردم.
بازیگر «مختارنامه» گفت: متاسفانه امروزه بخش خصوصی کمتر فیلم می سازد و کارگردانان بیکار هستند. بیکاری در سینما بیداد می کند. تنها فیلم های دولتی ساخته می شود. بدنه سینما از معضل بیکاری رنج می برد. .مسئولین ارشاد باید نظارت کنند تا از عواملی در فیلم ها استفاده شود که عضو صنوف باشند.
وی درباره کارهای اخیر خود گفت: سال گذشته فیلم قاسمی جامی و رضا اعظمیان ( دلتنگی های عاشقانه) را کار کردم. در سریال معمای شاه به کارگردانی ورزی بازی می کنم و نقش شاپور بختیار را برعهده دارم.
هفت و «رسوایی» ده نمکی
در ادامه برنامه تلویزیونی «هفت»، منتقدین و کارشناسان به نقد و بررسی فیلم سینمایی «رسوایی» با حضور مسعود ده نمکی، رامین شریف زاده ، حسین معززینیا و حجت الاسلام کریمان مجد پرداختند.
در ابتدا ده نمکی به میزان مخاطب و فروش فیلم اشاره کرد و گفت:خوشحالم که فیلم 5 میلیارد تومان فروش داشته و فیلمی که زبان طنز ندارد و تبلیغات زیادی هم برای آن انجام نشده توانسته با مخاطب ارتباط برقرار کند. ما در مشهد روزانه فروش 16 میلیون تومانی را تجربه کردیم و از این بابت به آن اشاره می کنم که مردم در شهر مذهبی از فیلم استقبال کردند و نشان داد استقبال مردم منحصر به یک ژانر طنز استقبال مخاطب نیست.
رامین شریف زاده با اشاره ای به روند سینما بعد از انقلاب گفت: اعتقاد دارم سینما یک رسانه است و ماهیت یک رسانه پیام رسانی است. در سالهای اول انقلاب فیلم های شعارزده درباره ساواک و رژیم شاهنشاهی ساخته شد که پختگی لازم را نداشت. آقای مخملباف توبه نصوح را ساخت بعدها خودش گفت فیلم نبود بلکه یک بیانیه بود. اما بعد از آن از سال 60 به سمت تثبیت رفتیم و از شعارزدگی دور شدیم اما هنوز سینما معنای واقعی خودش را نداشت.
وی اضافه کرد: درسالهای میانی دهه 60 فارابی قوانین و مقرراتی اعمال کرد که از آن سال سینما به سمت ساخت فیلمهای سفارشی و سینمای گلخانه ای رفتیم. انبوه فیلمهای سفارشی که مردم پسند نبود ، البته فیلم هایی هم ساخته می شد که مورد توجه مردم بود. بعد از جنگ و در دوران سازندگی فیلم ها به سمت تجملگرایی بود و قالب را شکست و فضای جدیدی را ترسیم کرد اما به نوعی باورها و اعتقادات و نیازها مردم را پاسخگو نبود.
وی در ادامه گفت: از سال 72 تا سال 76 فیلم های توقیفی زیاد شد با حضور دولت اصلاحات درب ها باز شد و فیلم هایی با شعارهای سیاسی و بیانیه های سیاسی مثل اعتراض و متولد ماه مهر در آن فضا ساخته شد. از سال 83 فیلم هایی با مفاهیم اجتماعی و منطبق با نیاز مردم ساخته شد و فیلم های مختلف ده نمکی که از جنس خود مردم بود. مردم باورهای خود را در سینما دیدند که این نوع فیلمسازی که مختص آقای ده نمکی نیست تعدادی از فیلمسازان به این صورت فیلم می سازند حاصل فضای آرامش در سینما است که به جای موضع گیری تند به سمت نیازهای عاطفی، اجتماعی و اخلاق رفتند.
معززی نیا: فیلم های ده نمکی مضمون محور است
در ادامه حسین معززی نیا منتقد درباره فرم فیلم «رسوایی» گفت: درباره فیلم های آقای دهنمکی نقد موضوعیت ندارد. نقد فیلم با شکل شناخته شده اش کارکرد درباره فیلم ندارد. تحلیل فرم و محتوا بحث مهمی است. اما در مورد آثار آقای دهنمکی شکلی از بیان مضامینی است که مورد علاقهاش است البته سلیقه واحدی را از مقالاتی که می نوشتند تا بعدها مجلات و فیلم ها و مستندها دنبال کردند و یک نوع نگاه است. فیلم های ایشان مضمون محور و محتوا محور است.
وی در ادامه توضیح داد: ایشان احساس می کند چه مضمونی باید بیان شود و از اهمیت برخوردار است و اجتماع نیاز دارد و کدام قشر از سیاستمداران باید به آنها پرداخته شود و براساس مضمون، داستانش شکل می گیرد. بر این اساس فیلم فاصله می گیرد از منطق ضروری درام نویسی و به سمت اثری می رود که مضمون را به هر قیمت بیان می کند چون از جنس مردم می آید و همانگونه که در کوچه و بازار با هم ارتباط دارند داستان نوشته می شود برای مردم قابل فهم و قابل لمس می شود و با آن درگیر می شوند.
معززی نیا گفت: کارهای آقای دهنمکی یک شکل از فیلمسازی است . سلیقه درام نویسی ایشان است نمی توانیم بگوییم غلط است چیزی جز مضمون نیست و مضمون را به فیلم تسری می دهد. همانگونه که در اخراجی ها3 صرفا بیانیه بود درباره آنچه که در انتخابات رخ داده است
در ادامه نقد و بررسی فیلم «رسوایی» حجت الاسلام کریمان مجد به روحانی فیلم اشاره کردو گفت: روحانی فیلم سه مشخصه دارد کارکردن در نیمه های شب که طعنه به تامین معاش روحانیون است. حاج یوسف غیب گویی می کند شاید برخی بگویند تیزهوشی است اما اشارات فیلم فارغ از تیزهوشی است. شاخصه سوم عدم از استفاده از هدایای مراسمات اهل بیت است. شاید کارگردان مقابله با نفس را دلیل کار کردن فرار از شهرت طلبی بداند باید مقطعی برای آن در نظر می گرفت. اما کارکردن حاج یوسف همیشگی است وبا نشان دادن کار کردن این روحانی مخاطب را از فضای روحانیون و نظام تشیع فاصله می گیرد با این کار مخاطب روحانی مسجد را با روحانی فیلم مقایسه کند نسبت به روحانیون بدبین می شود.
روحانیت در قاب فیلم های ده نمکی
مسعود ده نمکی در پاسخ به انتقاداتش از سوی منتقدین گفت: سینما تعریف دارد برای این که به منتقدین پاسخگو باشم مجبورم قواعد آن را مطالعه کنم. فیلمنامه مشخصه هایی دارند که می توان راجع به آن ها بحث کرد. در کتاب های دانشگاه که شما آن ها را تدریس میکنید گفته می شود به تعداد فیلم هایی که ساخته شده ژانر وجود دارد. سینما را به صرف سینما نگاه نمی کنم به یک ظرف مناسب برای طرح بسیاری از مفاهیم عمیق به آن می نگرم. خالقان این هنر صنعت هم از آن برای انتقال مفاهیم معنوی، سرگرمی، سیاسی و... را از پتانسیل استفاده کنند. چه از منظر سینمایی چه از منظر دینی معتقدم بلاغت شیوایی و به آسانی سخن بر زبان جاری کردن است به گونه ای که مردم بفهمند برای من فهمیدن مردم الگو است. منتقد آنچه می گوید وحی منزل نیست و معتقدم فیلم هم بی اشکال نیست.
وی درادامه گفت: اگر روحانی ارایه می دهم روحانی است که مولفه های سخنان رهبری در آن وجود داشته باشد. ایشان گفتند روحانی ذی طلبگی را حفظ کند. در گذشته روحانی به مردم سرکشی می کرد که امروزه قابل باور نیست . حاج یوسف شب کار می کند اصلا نقطه عار نیست. روحانیت تا تن به سختی و معیشت ندهد مراحل سلوک را پیدا نمی کند. کارکردن حاج یوسف به مقوله عرفان بازمیگردد . من با شناخت عمیق از روحانیت و شناخت از عرفان فیلم را ساختم.
رامین شریف زاده در ادامه بحث گفت: فیلم هایی که پسوند معنا دارند باید سه خصیصه در آنها جست و جو کرد. ابتدا هدف فیلمساز از ساخت فیلم، نکته دوم مکانیزم کارگردان برای ساخت و در نهایت پرداختن به جزئیات . از پرداختن به جزئیات از هدف فیلم نباید غافل شد. در فیلم بحث بر سر این نیست که روحانی بتواند غیب گوی کند یا خیر. ایشان می خواهد فراتر از این صحبت کند. در چارچوب فقه همه چیز خلاصه نمی شود با باید و نباید فقه به سرانجام نمی رسیم . عقل و عشق باید کمک کند. بایدها و نبایدها در جامعه پررنگ شده است.
وی در ادامه گفت: حاج یوسف با طلبه ها به بحث می نشیند . اما جایی که قرار است جامعه را اصلاح کند باید بداند چگونه با یک خانم برخورد کند. برای باورپذیر شدن تنها بایدها و نبایدها نیست باید با عقل همراه شود. از زاویه محبت به سمت اصلاح می رود.
دهنمکی ادامه داد: حاج یوسف در بوته امتحان قرار می گیرد و امتحانش در گروی آبرویش است. باید از پتانسیل سینما استفاده کرد. ما روحانیونی چون سید قوام، ابوترابی و... را داریم اما بهره لازم از این مفاهیم نمی بریم درحالی که غرب از کمترین داشته هایش بیشترین بهره ها می برد .
حجت الاسلام کریمان مجد در ادامه به کرامت حاج یوسف اشاره کرد و گفت: نشانه هایی از روحانی محبوب را به مردم نشان می دهید او صاحب کرامت است و نکته مثبتی است اما آیا هدف رسیدن به کرامت است.
دهنمکی پاسخ گفت:ما باید اصل تعمیم را از سینما و سطح جامعه دور کنیم . من در فیلم ترازی از روحانیت رانشان دادم که منافات با آموزهای دینی نداریم . وقتی با زهد و پرهیزکاری صاحب کرامت شود بد نیست نشان بدهیم که یکی از نقاط مثبت روحانیون است. مردم بعد از اشتباه شان درباره حاج یوسف پشت سر روحانی به نماز می ایستند و از زود قضاوت کردن خود شرمنده می شوند.
حجت الاسلام کریمان مجد در ادامه گفت: روحانی فیلم با تمام فضلش از سخنرانی و منبر اهل بیت وجهی دریافت نمیکند درحالی که روحانی توصیه شده است که نان و نمک را از روضه امام حسین کسب کند و این روحانی رزقش را از منبر و روضه دریافت نمی کند به عقیده من شما روحانی را به درستی نشناختید. کاری که اولاست و ارزش است را حاج یوسف انجام نمی دهد و در روحانی شما تضاد دیده می شود.
ده نمکی در پاسخ به حجت الاسلام کریمان مجد گفت: ما در جامعه امروز زندگی می کنیم و باید با زبان مردم سخن بگوییم در شرایط امروز در سینما فیلمی ساخته شده که روحانی شخصیت مثبت آن است و آبروی خود را در گرو راهنمایی و کمک به یک دختر هزینه می کند و در بوته امتحان قرار می گیرد . آفات شهرت را طرح می کند، زود قضاوت کردن را نفی می کند. من این فضاها را به خوبی می شناسم و با شناخت از روحانی فیلم را ساختم. فیلم قصه برصیصای زاهد نیست.
خبرگزاری قرانی ایکنا و رسوایی:کینه هایی به جای نقد
دو عکس جدید از تست گریم الناز شاکردوست
فیلم سینمایی آتش بازی به کارگردانی بهمن گودرزی و تهیه کنندگی مرتضی شایسته و بازی امین حیایی و الناز شاکردوست کلید می خورد

(بسم الله الرحمن الرحیم)
اعطای جایزۀ اسکار به جدایی نادر از سیمین بعضی از هموطنانمان را خرسند کرد و برخی را نیز غضبناک. لکن امسال جایزه اسکاری که به آرگو داده شد تأسف همۀ ایرانیان را برانگیخت. زیرا در این فیلم مردم ایران بسیار غیرواقعی تصویر شدهاند و همچنین وقایع تاریخی آن نیز بسیار تحریفشده است خصوصاً که غیرهنری و سیاسی بودن اعطای جایزه نیز قابل کتمان نیست. اما عجیب اینجاست که در این میانه، برخی از دوستان نتوانستند خرسندی خود را کتمان کنند. زیرا اکنون دلیل بهتری به دست آوردهاند تا مدعی شوند فیلم جدایی نادر از سیمین نیز یک فیلم سیاسی بوده و به همین علت است که جایزه اسکار به آن تعلق گرفته. در این مقال قصد داریم تا نظرگاه این دوستان را نقد کنیم و بگوییم آنچه را که یک سال قبل از گفتن آن امتناع ورزیدیم.
پس از اینکه جایزۀ اسکارِ بهترین فیلم در سال 2012 به آرگو داده شد برخی از دوستان فرصت را غنیمت جسته، ناسزاگوییهای سال گذشته خود به فیلم جدایی نادر از سیمین را تکرار کردند و هر دو فیلم را با یک چوب رانده، مدعی شدند پیام این دو اثر را میتوان در این جمله خلاصه کرد: «ایران کشور بدی است که باید از آن فرار کرد». این تحلیل در برنامۀ هفت توسط رئیس سابق بنیاد سینمایی فارابی که قشر وسیعی از این تفکر را رهبری میکند در روز جمعه یازدهم اسفند مطرح شد.
برای نشان دادن بطلان این نظریه نخست باید عیار واقعی این دو فیلم را سنجید، و این همان چیزی است که این دوستان در کمال تأسف از آن عاجز هستند. زیرا با اینکه خود را در جبهۀ اسلام و انقلاب میبینند متأسفانه ملاک و معیار صحیحی از حق در دست آنها نیست. مثلاً اگر شما در حضور ایشان محتوای آیهای از قرآن یا جملهای از احادیث معصومین را بدون ذکر منبع بر زبان آورید چه بسا که آن را منکر شوند و حتی شاید شما را نصیحت کنند که از این عقاید خرافی خود دست بردارید. چیزی که آنها احتمالاً میشناسند اساطیر یونان و خدایان کوه المپ است که در تمام سخنرانیهایشان گریزی به آن میزنند حتی اگر به مناسبت سالگرد شهادت سید مرتضی آوینی به سخنرانی دعوت شده باشند. و عجیب نیست اگر خبر دهیم که ایشان در همان زمان که سید مرتضی سردبیر ماهنامۀ سوره بود نهتنها تجلی نور حکمت آن عزیز در آن جریدة وزین را نمیدیدند بلکه برایش نامۀ نصیحتآمیز هم مینوشتند. بگذریم و از سخن اصلی خود دور نیفتیم.
بعد از دیدن فیلم جدایی نادر در جشنواره بیستونهم فیلم فجر، در خاطرم گذشت که بهترین فیلم تمام عمرم را تماشا کردهام. آن شب نه تنها فیلم دیگری ندیدم بلکه میخواستم روزهای بعد هم به سالن برج میلاد نیایم. جدا از تکنیک و فیلمنامۀ عالی فیلم، مضمون آن نیز بسیار حیرتانگیز بود. یک دلیل محتواییاش این بود که برخی از آنچه را که بنده ضمن مقالات خود در خصوص ظهور فمینیسم در قوانین موضوعة کشورمان و غلبۀ این نحله در جامعه، آورده یا در دست تحقیق داشتم به درستی روایت میکرد.
موضوع فیلم جدایی نادر از سیمین بر خلاف آنچه این دوستان مطرح میکنند نه مهاجرت است و نه دروغگویی ایرانیها. در واقع این فیلم به مسئله زن امروز پرداخته است، زنی که به سبب تحصیلات و طبقۀ اجتماعی بالاتری که نسبت به نسل قبلی یافته، دیگر حاضر نیست نقش سنتی خود را در خانواده ایفاء نماید و به این سبب مشکلاتی بر شوهر و خانواده تحمیل میکند. و این همان معضلی است که از حدود پنجاه سال قبل در جوامع غربی نهادینه شده و آنها خیلی عمیقتر با این مشکلات دست به گریبانند.
پنجاه سال قبل، هفتاد درصد از مردم ایران روستانشین بودند. زنان روستایی بسیاری از مایحتاج خانه مانند لباس، فرش و قالی، نان و سایر ارزاق را تولید میکردند. آنها در ضمن تربیت بچههای زیاد و رفت و روب خانه، در مزارع نیز به شوهرانشان مدد میرساندند و مطیع ایشان بودند. مردان نیز به کارهای مهمی همچون کشاورزی و باغداری و دامداری اشتغال داشتند. با شیوع مدرنیسم و گسترش رفاه، تأمین آن مایحتاج خانه بر دوش شوهران افتاد. زنان امروز مدتها است که لباس و حتی ظرفهایشان با ماشینهای اتوماتیک شسته میشود ولی با این حال از کار کردن در خانه ابا دارند. به عنوان یک نمونۀ افراطی، باید به رفتار زنان فرانسوی اشاره کنم که مدتها است خود را از غذا پختن فارغ کردهاند. لذا یکی از دغدغههای خانوادههای فرانسوی آن شده است که رستوران مناسب خود را پیدا کنند. و البته همۀ اینها هزینههایی است که بر دوش مردان بار میشود.

هرچند که عموم زنان ایرانی هنوز به این حد افراطی نرسیدهاند اما همسران خود را در محذوریتهای دیگری قرار میدهند که فقط مخصوص ایرانیان است. یک نمونهاش دریافت مهریههای نجومی است که برای وصول آن حتی شوهران را به زندان میافکنند. مجمع تشخیص مصلحت چند مصوبۀ مجلس را که شورای نگهبان به دلیل خلاف شرع بودن رد کرده بود، به تصویب رساند. سه نمونه از این مصوبات اینها است: گرفتن حق طلاق از شوهر و اعطای آن به دست قاضی، افزایش مدت حضانت مادر برای اولاد ذکور از دو سال به هفت سال و همچنین دریافت مهریه به نرخ روز. در یک اسفتاء که از حضرت امام خمینی(ره) صورت گرفته ایشان با تبدیل مهریه به نرخ روز مخالفت کردهاند. بدین ترتیب ملاحظه میشود که مجمع تشخیص مصلحت عملاً آرزوی فمینستها را به جای مصلحت جامعه نشانده است.
خلاصه اینکه زنان امروز به جای همراهی و معاونت شوهر، میخواهند رئیس آنها باشند. کسی نیست بپرسد آیا مردی که به خواستگاری زنی رفته به دنبال یافتن رئیسی برای خود بوده است، یا معاون و همراه؟ پایین آمدن آمار ازدواج و همجنسخواهی در غرب ریشه در همین واقعیت دارد. امروزه حق خود را از شوهر به عنوان مدیر خانواده طلب میکنند بدون اینکه تکلیف خود را انجام داده باشند یا او را به مدیریت خانواده قبول داشته باشند. مردان غربی، بیش از هر جای دیگری درد این مشکلات را چشیدهاند و به همین جهت فیلم جدایی نادر از سیمین که واقعیت زنان مدرن و سنتی را به درستی و با یک فیلمنامه و کارگردانی خوب تصویر کرده، بر دل آنها مینشیند.
سیمین معلم زبان است و ظاهراً قصد دارد به دنبال آمال خود، ایران را ترک کند اما شوهرش نادر راضی به همراهی او نیست. لذا میخواهد از وی جدا شود و در عوضِ بخشیدن مهریه حضانت دخترشان را نیز بگیرد. قاضی دادگاه این بهانه برای طلاق را نمیپذیرد و از کشورمان دفاع میکند. در دقیقه 62 فیلم، ترمه به مادرش خبر میدهد که پدر فهمید که ادعای خارجه رفتن تو دروغ بوده است. سیمین دخترش را ملامت میکند که چرا این موضوع را بر پدرش فاش کرده است. وقتی سیمین در دقیقه 85 از تهدید حجت برای فرزندشان حرف میزند نادر به طعنه میگوید: میخواهی زندگیمان را شبانه جمع کنیم و برویم خارج؟ سیمین جواب میدهد: گور بابای خارج!
عجیب است که با این دلالات واضح، باز هم ایشان مدعی هستند که این فیلم در موضوع مهاجرت و فرار از ایران است. البته این دوستان دقت نکردهاند که سیمین در فیلم نقش مثبت ندارد و به قولی سینماییها «بدمن» است اما نه چندان واضح و گلدرشت که غالباً در فیلمهای دیگر دیدهایم. کارگردان واضحاً علیه یا له شخصیتها موضع نگرفته بلکه سعی وافر در واقعنمایی داشته است.

مشکل خانوادۀ نادر با رفتن سیمین شروع میشود و لذا است که ترمه مادرش را ملامت میکند که اگر تو خانه را ترک نکرده بودی امشب بابا در زندان نبود. ترمه در طول فیلم هیچگاه جانب مادرش را نگرفت و به درخواستهای مکرر او نیز اعتنا نکرد و فقط یک شب به توصیۀ پدرش به نزد مادر رفت. شخصیت ترمه در فیلم بیانگر منظر کارگردان است. او با دقت تمام سعی دارد بفهمد چه کسی مقصر است. لذا حرف پدرش را باور کرد که قانون میان دانستن و ندانستن، مرزی قائل نیست. نادر به او گفته بود که «من گرچه میدانستم راضیه باردار است اما در لحظۀ بیرون کردن او متوجه بارداریاش نبودم. من به خاطر تو بود که دروغ گفتم. زیرا فکر کردم اگر سه سال بروم زندان، تو نزد چه کسی خواهی ماند. اکنون هم اگر تو بخواهی حقیقت را به دادگاه میگویم.» ترمه در قبال این سخن سکوت کرد و روز بعد به سؤال قاضی اینطور جواب گفت که من بودم که پدرم را از بارداری راضیه باخبر کردم. در صحنۀ بعد ترمه را در صندلی عقب اتومبیل پدرش میبینیم که بیصدا اشک میریزد و احتمالاً برای این دروغ ناخواسته استغفار میکند. در انتها هم واضح شد که ذمۀ نادر اصولاً بری بوده و سقط جنین، ربطی به او نداشته است.
با توجه به این موارد، واضح است که ترمه در دادگاه پایانی فیلم، پدرش را انتخاب خواهد کرد. او به درستی فهمید که پدرش سهواً خطا کرده اما خطای مادرش که سرمنشأ تمام مشکلات خانواده گشته، عمدی است. اما این دوستان به گزاف مدعی هستند که سیمین در این فیلم قهرمان قصه است و ترمه نیز در انتها مادرش را انتخاب خواهد کرد! در حالیکه واضحاً این فیلم مدافع سنتها است و ما در ضمن آن با نادر که از پدرش نگهداری میکند قرابت بیشتری احساس میکنیم.

فیلمساز برای آنکه ما چهرۀ بهتری از زن سنتی ببینیم راضیه را به قصه وارد کرده است، یک زن چادری که دومین فرزند خود را باردار است و به سبب بیکار شدن شوهرش به خانۀ نادر آمده تا نظافت منزل و پرستاری پدر او را بر عهده بگیرد، کارهایی که قاعدتاً سیمین باید انجام میداد. تصویری که فیلم از این خانوادۀ سنتی میدهد تمجید عملی از آنها است. انتخاب شهاب حسینی و ساره بیات برای این نقشها نیز مؤید این ادعا است. فیلم بر حلالخوری این خانواده تأکید فوق العاده میکند. راضیه به درستی عقیده دارد که مال حرام در نسل انسان اثر سوء میگذارد و لذا به سیمین تأکید میکند که شما نباید دیه را به شوهرم بپردازید. سیمین در جواب او میتوانست بگوید: «چون جنین شما در حین مراقبت از پدر شوهرم، سقط شده پس ما به پرداخت این مبلغ راضی هستیم.» اما او وقیحانه با راضیه عصبانیت کرد و علیرغم نهی اکید او، با شوهرش به خانۀ آنها رفت.
آن پول شبههناک به زندگی حجت و راضیه داخل نگشت و آنها همچنان در مشکلات مالی خود گرفتار ماندند. از سوی دیگر، در خانوادۀ نادر مشکلات به مراتب بزرگتری همچنان لاینحل باقی ماند؛ مشکلاتی از نوع روانی که به سبب عقاید سیمین که نمونهای از زنان جامعة مدرن است پدید آمدهاند، و لذا راه حلی برای آن دیده نمیشود جز جدایی.
جدایی نادر از سیمین نهتنها سیاسی نیست بلکه در واقع اخلاقیترین فیلم جشنواره بیستونهم فجر بود، و اعتدال و انصاف کارگردان در بازنمایی صحیح شخصیتهایش میتواند درسآموز دیگران باشد (قابل توجه تهمینه میلانی و طرفدارانش که تماشاگر از همان ابتدای فیلم میفهمد که نظر کارگردان با کدام شخص است و چه کسانی قرار است تمسخر شوند). جناب فرهادی شخصیت منفی سیمین را آنقدر با اعتدال معرفی کرده است که این دوستان به گزاف او را قهرمان قصه تصور کردهاند.
در نوروز 1390 اکران همزمان جدایی نادر و اخراجیها 3 موجب شد که جناح سبز از فرهادی در مقابل دهنمکی حمایت کند. در حالیکه فیلم جدایی نهتنها سیاسی نیست بلکه بیشترین جوایز خود را از جشنواره فیلم فجر دریافت کرده است؛ جایزۀ بهترین فیلمنامه، کارگردانی، فیلمبرداری و صدابرداری و نیز دو دیپلم افتخار برای شهاب حسینی و ساره بیات، همچنانکه سیمرغ بهترین فیلم از نگاه تماشاگران را نیز نصیب خود کرد. و البته حق این فیلم بیش از اینها بود. جدایی در 48 جشنوارۀ دیگر نیز شرکت کرد و توانست در آنها 59 جایزه بگیرد و نامزد دریافت 19 جایزۀ دیگر شود. و از جملۀ اینها، باید به جایزۀ اسکار برای بهترین فیلم خارجی زبان و همچنین نامزدی بهترین فیلمنامه سال 2011 اشاره کرد. و این کمترین کاری است که امریکاییها با توجه به اقبال بلند این فیلم میتوانستند برای آبروی هنری در جوایز اسکار صورت دهند.
اما بر این دوستان عزیز کرده وطنی چه رفته است که به مقابلۀ این فیلم برآمدند؟ آنها برای آنکه مدعی شوند فیلم جدایی اصولاً سیاسی بوده است به همین جوایز جشنوارهها استدلال کردند که مگر میشود کشور امریکا به فیلمی از جمهوری اسلامی ایران جایزه بدهد؟ چند پاسخ میتوان به این پرسش داد. مثلاً میتوان از ایشان که تحسینکنندة فیلم ملکوت آسمان/ رایدلی اسکات (2005) هستند اینطور پرسید که چرا کمپانی هالیوودی فوکس قرن بیستم بر چنین فیلمی سرمایهگذاری نموده، و یا چرا رایدلی اسکات که عداوت خود را با اسلام پنهان نمیکند آن را کارگردانی کرده است؟ آیا چرا شما از آقای طالبزاده درخواست کردهاید که یک قسمت از برنامة «راز» را به تحسین و تمجیدهای شما از این فیلم اختصاص دهد؟
در مراتب بعد میتوان به نامزدی فیلم بچههای آسمان ساختۀ مجید مجیدی به عنوان بهترین فیلم خارجی زبان سال 1999 اشاره کرد، نامزدیای که شادی هموطنانمان و دوستداران این فیلم را به دنبال داشت. (جناب مجیدی با این فیلم در شمار اعضای آکادمی اسکار درآمد، به طوریکه هر ساله رأی او را نیز دربارة فیلمها اخذ میکنند.) آیا فیلم بچههای آسمان نیز سیاسی بود؟
باید از این دوستان پرسید وقتی که فیلم جدایی نادر را در جشنواره بیستونهم فجر دیدید چه حکمی دربارۀ آن کردید؟ آیا منتظر ماندید تا ببینید بیگانگان دربارۀ آن چه میگویند تا تکلیف خود را بشناسید؟ یا بعد از آنکه به صلاح و خوبی این فیلم حکم کرده بودید با دریافت جوایز جشنوارهها، در قضاوت خود شک نموده به دشمنان این فیلم تبدیل شدید؟ و یا از همان اسفند 89 که جبهۀ سبز این فیلم را به نفع خود مصادره کرد رأی خود را در قبال این فیلم تغییر دادید؟ یا اصلاً از همان جشنوارۀ فجر به بدی این فیلم حکم کرده بودید؟ در صورت اخیر، باید دلایلی برای بدی این فیلم ارائه کرده باشید، که البته نکردهاید و جز با تکلّف بسیار نخواهید توانست.

چطور میشود پنجاه جشنوارۀ جهانی را با هم هماهنگ کرد تا به یک فیلم جایزه بدهند؟! جوایز فیلم جدایی نادر در مقولۀ سایر جوایز سینمای ایران از جشنوارههای خارجی نمیگنجد که مثلاً به فیلمی از جعفر پناهی یا عباس کیارستمی در یکی دو جشنواره جایزه داده باشند. مخالفت مسعود فراستی با جدایی نادر نیز به سبب همین جشنوارهها بوده است. جناب فراستی در این وقت تماماً از کسوت منتقد سینما درآمده و با معیارهای ملیگرایی خود دربارۀ این فیلم حکم کرده است. او نیز همان جملۀ سیمین برای مهاجرت را گرفته و چکش خود را بر سر فیلم کوبیده است. در اینجا، نه در جواب ایشان بلکه برای کسانی که کتاب خدا را میشناسند باید یادآوری کنم که خداوند حکیم بسیاری از اقوال کفرآمیز شیطان را در قرآن عیناً نقل فرموده است. واضح است که نقل یک سخن بد در یک کتاب یا فیلم به معنی تأیید آن نیست.
شما اگر شخصیت منفی سیمین را که همۀ مشکلات با او شروع میشود نفهمیدهاید، پس باید در منتقد بودن خود شک کنید. از قضا حمایت جناب فراستی از فیلم اخراجیها نیز به سبب همین ملیگرایی افراطی اوست و نه چیزی دیگر. لذا کسانی که داعیۀ اسلام و انقلاب دارند باید از اینکه ایشان را معیار یا دیدهبان خود قرار دهند شدیداً حذر کنند. زیرا ممکن است آزمونی مانند فیلم «من مادر هستم» ساختۀ فریدون جیرانی ناگهان پیش آید که جناب فراستی به سبب رفاقت با کارگردان و یکی دو مسئلۀ حاشیهای دیگر از آن حمایت کند، و دیگر حتی به دستور زبان سینما، فیلمنامه افتضاح، خطای دوربین روی دست، عدم باورپذیری و حتی ملیگرایی افراطی خود نیز کاری نداشته باشد.
پاسخ ما به این پرسش صد در صد منفی است. مشکلاتی که در خانوادۀ نادر دیده میشود همانطور که ترمه به مادرش گفت با رفتن سیمین از خانه پدید آمده است. سیمین نمایندۀ زن مدرن غربی است، او معلم زبان است، موهای رنگکردۀ قرمزش حاکی از آن است که او به حجاب اعتقادی ندارد، پیانو مینوازد و آلبوم شجریان گوش میدهد، مصلحت خود را بر مصلحت خانواده مرجّح میدارد، دخترش را فقط برای خود میخواهد و به نیاز او به پدر توجه نمیکند، سیگار میکشد، در خانۀ خود آشپزی نمیکند (ولی در خانۀ مادرش احتمالاً مجبور است)، از پول شوهرش بیاجازه برمیدارد و بدین سبب راضیه را دچار مشکل میکند، بر خلاف نادر و حجت که سوگند بر کتاب مقدس (قرآن) را موجه میدانند و نیز راضیه که بر امامان شیعه سوگند خورد، او میگوید: «قسم یعنی چه؟» (سکانس آمدن حجت به مدرسه)، مادر سیمین که از نسل قبل است با دخترش همراهی ندارد و در عوض با نادر خوشرفتار است و برای او سند خانهاش را گرو میگذارد، سیمین گرچه تحصیلکرده است (برخی کتابهایش را نیز قبل از رفتن با خودش میبرد) اما از علمش فایده نمیبرد و کار صحیح را انجام نمیدهد، و جزئیات دیگری که در فیلم بر این واقعیت دلالت دارند.
کارگردان به درستی نشان میدهد که مصایبی که این زن با افکار غربی برای خانوادۀ خود پیش آورده چطور دامن خانوادۀ سنتی حجت و راضیه را نیز میگیرد. جناب فرهادی همین مسئله را در فیلم چهارشنبه سوری نیز قبلاً به نوع خفیفتری مطرح کرده بود. زن مدرنی همچون مژده (هدیه تهرانی) که از زندگیاش احساس رضایت ندارد از چادر روحانگیز (ترانه علیدوستی) برای پوشش خود در وقتی که در کمین شوهرش نشسته استفاده کرد. این نظافتچی که با خرسندی به منزل آنها آمده بود تا انتهای شب به مصائب این زوج گرفتار بود و نهایتاً هم بدون چادر از خانۀ آنها بیرون آمد و به نزد نامزدش محبوبش رفت. فرهادی در هر دو فیلم به درستی نشان داده که طبقات فقیر راحتتر زندگی میکنند و خوشبخت نیز هستند.
نادر و راضیه هر دو سنتی و دیندار هستند. و عجیب نیست که از رقابت با یکدیگر دست میکشند، نادر از ادعا در خصوص مشکل جسمیای که برای پدرش پیش آمده و راضیه از ادعا بر سقط جنینش. این مسئله نیز یکی از بزرگترین پیامهای فیلم برای جوامع غربی است.
بگذارید مثالی بزنم. در فیلم تغییر مسیر (2002) Changing Lanes که در ایران نخستین مرتبه از برنامۀ صد فیلم شبکۀ سوم سیما پخش شد، بن افلک و ساموئل ال. جکسن را میبینیم که به سبب تصادف ناخواستهای که در بزرگراه پیش میآید در یک بازی الاکلنگ، از هم انتقام میگیرند و به اموال یکدیگر آسیب میرسانند. برای غربیها که نمونۀ این فیلمها را بسیار دیدهاند و آن را در زندگی خود نیز لمس کردهاند فیلمی مثل جدایی با این رفتارهای گذشتآمیز راضیه و نادر بسیار عجیب است. متأسفانه دشمنان وطنی این فیلم، خود را در خصوص این مسائل و تصویر صحیحی که فیلم جدایی از خانوادۀ سنتی به دست میدهد تجاهل میکنند.
آرگو فقط بر موضوع فرار شش امریکایی از درب پشتی سفارت تمرکز کرده است و حتی در این خصوص نیز به واقعیتها وفادار نیست. بن افلک در این فیلم فقط از بیست درصد وقایع استفاده برده و سعی کرده تا تاریخ را دوباره بنویسد. از جمله مسائلی که فیلم در خصوص آن دروغ میگوید شخصیت حضرت امام(ره) و نیز واقعیت مردم ایران است، همچنین رفتار مسالمتآمیز دانشجویان پیرو خط امام با جاسوسان امریکایی. مثلاً حضرت امام در 26 آبان 1358دستور کتبی داد که زنان و سیاهپوستان دستگیرشده به دلیل مظلومیتشان در جوامع غربی، فوراً به کشورشان برگردانده شوند، که روز بعد سیزده نفر بدین سبب آزاد شدند. اما شما در این فیلم از ابتدا هیچ سیاهپوستی در سفارت امریکا نمیبینید خصوصاً که رفتار ایرانیها را با کارمندان زن سفارت، بد نشان میدهد.
خیلی جالب خواهد بود اگر بدانید 000ر48 از پنجاه هزار مستشار امریکایی که در ایران بودند به تدریج از 22 بهمن 1357 تا 13 آبان 1358 از طریق فرودگاه مهرآباد از ایران خارج شدند و کسی نیز مزاحم آنها نشد. حتی در روز 21 بهمن 1357 وقتی انقلابیون به فرماندهی محمد بروجردی (معروف به مسیح کردستان که بعدها در دفاع مقدس به شهادت رسید) یکی از مقرهای ارتش را تسخیر کردند بیست امریکایی را اسیر نمودند که به دستور حضرت امام خمینی(ره) آنها را همان شب به سفارت امریکا تحویل دادند. لذا این شش امریکایی که در فیلم بر ترس فوق العادة آنها تأکید میشود میتوانستند بلیت بخرند و از ایران خارج شوند. بر خلاف آنچه که در فیلم نشان میدهد حتی گروگانهای دستگیرشدة امریکایی ترس از مرگ نداشتند و مرحوم سید احمد خمینی سه نوبت از سوی امام به دیدار آنها آمده و به ایشان پیغام داده بود که شما در امان هستید و غرض ما آن است که دولت امریکا شاه جنایتکار را در عوض شما به ما پس دهد.
فیلم آرگو امداد خداوند به دانشجویان ایرانی در خصوص احیاء کردن اسناد رشتهشدۀ لانه جاسوسی که حیرت همه را برانگیخت، علناً تمسخر کرده است زیرا آنها را به اطفال دبستانی سپرده که نهایت هنرشان این است که بتوانند یک عکس را تا اندازهای کامل کنند. فیلم آرگو همچنین مردم ایران را بسیار ابله تصویر میکند و عجیب آن است که در عین حال هوش آنها را میستاید و خوف خود را از قدرت ایشان کتمان نمیکند.
اگر امریکاییها فقط چهرۀ غضبناک ما را دیدهاند این مسئله نشان دهندۀ همان حقیقتی است که خداوند در قرآن خبر میدهد که رسول الله و یارانش را در تورات و انجیل مثال زده است. مطابق آیۀ 29 از سورۀ مبارکۀ فتح، آنها کافرانی هستند که فقط از «اشدّاء علی الکفار» نصیب بردهاند و از رحمتی که میان مسلمانان است بیبهره ماندهاند. مثالی که این آیه به آن اشاره میکند در سه انجیل نخست مسیحی (متی، مرقس و لوقا) آمده است. در انجیل متی 13/ 31 از قول حضرت عیسی(ع) نقل است که مثال ملکوت خدا همچون دانۀ خردلی است که سریع رشد میکند و به زودی درخت تناوری میشود. این مثال به رشد سریع اسلام در صدر اول اشاره دارد. همچنین در تورات مذکور است که دین پیامبر موعود برای یهود، همچون شریعت آتشین است (تثنیه 33/ 2). و میدانیم که بهرۀ عموم یهودیان از قرآن و رحمت حضرت رسول الله(ص) شمشیر در دنیا و آتش در دوزخ شد و در این چهارده قرن فرزندان ایشان نیز به همان راه رفته و میروند.
در فیلم آرگو از سوی دیگر باید به شخصیت کن تیلور سفیر کانادا در ایران که به شش فراری از سفارت در منزلش پناه داد اشاره کرد. تیلور همین چند سال پیش رسماً فاش نمود که مأمور سازمان سیا بوده است و خبر این اعتراف حتی در سایت ویکیپدیا نیز منتشر شد. اگر سفیر کانادا جاسوس باشد آیا از امریکاییها که کودتای سال 1332 را در ایران راه انداختند ( عملیات آژاکس T.P. AJAX) و 25 سال دیگر از شاه حمایت کردند انتظار دارید که سفارتخانهاش با عرف قوانین بینالمللی اداره شود و کارمندانش جاسوس نباشند؟ الحمدلله که خداوند قلوب دانشجویان را به درستی هدایت کرد و چیزی را که مهندس بازرگان و دولتش از فهم آن عاجز بودند از طریق ایشان و تأیید حضرت امام به ظهور رساند.
فیلم آرگو همچنین به بهترین نحو بر جعل سند توسط امریکاییها تأکید میکند. ما مشابه این واقعه را قبلاً در فیلم اکسدوس (1960) ساختۀ اتو پرهمینجر هم دیدهایم. در آنجا پل نیومن بدون اجازۀ انگلیسیها که قیمومت فلسطین و قبرس را در اختیار دارند به این جزیره میآید و با جعل سند یک کشتی حامل مهاجران یهودی را به فلسطین میبرد.
واقعۀ گروگانگیری که توسط گروهی از دانشجویان به صورت خودجوش انجام شد تأیید امام خمینی(ره) را و استعفای دولت بازرگان را در پی داشت. این واقعه عملاً آبروی امریکا در دنیا و ابرقدرتی آن کشور را زیر سؤال برد. لذا آنها سعی کردند با عملیات پنجۀ عقاب در زمین چمن استادیوم شیرودی که مقابل سفارت است فرود آیند و گروگانها را از سفارت ربوده، هلیبرد کنند که به اذن خداوند قاهر واقعۀ طبس پیش آمد و هشت نظامی امریکایی کشته شده و یک هواپیما و چهار بالگرد نیز منهدم شد. نتیجه آنکه امریکا شاه را از کشورش بیرون راند و مرگ مشکوک او در مرداد 1359 در مصر باعث شد تا آنها برای آزادی گروگانهایشان، در الجزایر پای میز مذاکره با ایران بنشینند و 5ر2 میلیارد از داراییهای ایران را مسترد دارند و تعهد بدهند تا دیگر در امور ایران دخالت نکنند.
فیلم جدایی نادر از سیمین واضحاً دخلی به سیاست ندارد. آنهایی که میخواهند اهداف سیاسی از آن بیرون بکشند به جای توجه به متن، بر حاشیه تمرکز کرده و کارشان شبیه کسی است که در یک نمایشگاه نقاشی به قابها خیره میشود تا بلکه چیزی از آن بیرون بکشد تا در تفسیر اثر هنری به کار گیرد. این دوستان که در سالهای 1386 و 1387 بنیاد سینمایی فارابی به ایشان سپرده بود از قضا بنیان فکر خود را بر حق و عدل نساختهاند بلکه در عوض از همان سنین بیست سالگی برای خلایق خطابه کرده، از صراط انصاف و اعتدال دور افتادهاند و لذا نمیتوانند نمایندۀ جامعۀ دیندار ما باشند. مثال ایشان همچون قاضیای است که فقه و شریعت نمیداند و گاهی بالاجبار نگاهی به قانون مدنی و آیین دادرسی انداخته است و در وقت قضاوت جانب کسی را میگیرد که به نحوی از او خوشش آمده باشد، پس به وقت محاکمه سعی دارد نکتهای از طرف مقابل بگیرد و بر او مدعی شود. اینها همه بدان سبب است که قاضی علی الاطلاق به ایشان منصب قضاوت نداده است و لذا در این مسیر امدادشان نخواهد فرمود.
از این دوستان هیچ بعید نیست اگر دیدید که مثلاً از فیلم گام معلق لکلک (1991) To meteoro vima tou pelargou ساختۀ تئو آنجلوپولوس تمجید کنند و جدایی نادر از سیمین را به حضیض ببرند و تفاسیری از آن بیرون بکشند که نه تنها به ذهن کارگردانش بلکه به عقل جن هم نرسیده است. مثلاً مقایسه کنید که چطور فیلم آرگو را جشنوارههای امریکایی حلوا حلوا کردند اما فیلم جدایی نادر را جشنوارههای بسیاری در شرق و غرب عالم. امتیاز فیلم جدایی نادر در سایت IMDb 5ر8 از 10 است و فعلاً رتبة 106 از 250 فیلم برتر تاریخ سینما به انتخاب مخاطبان دارا است. در سایت متاکریتیک 41 نفر از منتقدان به این فیلم رأی دادهاند که نتیجة آرای ایشان 95 از 100 بوده است.
یکی از دلایل اعطای جایزه به آرگو را میتوان موضع انفعالی امریکاییها تلقی کرد که سعی در جبران جایزه سال گذشته به فیلم جدایی نادر کردهاند. و این کار از سوی دشمنان کینهتوز امریکایی صورت گرفته که در رأس آنها کاخ سفید قرار دارد که حالا دیگر فاش شده که بر روی فیلم آرگو سرمایهگذاری نموده و بن افلک را برای ساخت این فیلم انتخاب کرده بودند. به همین دلیل بود که جایزه را بر خلاف عرف مراسم اسکار، همسر رئیس جمهور به بن افلک اهدا نمود.
سخن را کوتاه میکنم و در پایان به لحن تکبرآمیز این دوستان خاله خرسه در سخنگفتن اشارهای میکنم. گوئیا که حکم کردن در خصوص دیگران، فرصتی برای پرداختن به خود باقی نگذاشته و ایشان همه فرامین خداوند را از دشمنان خویش مطالبه میکنند، حتی لزوم مجاهدۀ نفس را.
- امیر اهوارکی-مشرق
----------------------------------------------------------------
- پی نوشت ها:
- 1- پاسخ امام(ره) این است: «مقدار مهریه همان است که در عقد قرار داده شده، و با اختلاف ارزش پول و قدرت خرید تغییر پیدا نمیکند». نگا. استفتائات از محضر امام خمینی(ره)، 3 ج، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1366 تا 1381؛ جلد 3، ص 183آنهایی که این قانون را تصویب کردند گویا قیامت را از یاد بردهاند و گمان دارند که باید همه پاداشها در این دنیا و از سوی شوهر اعطا شود. لازم است به واقعیت تلخی که یک شاهد عینی برایم گفت اشاره میکنم که یک روز بعد از تصویب این مصوبه در مجمع تشخیص، یک صف سیصد متری از زنانی که برای دریافت مهریه خود آمده بودند مقابل دادگاه خانواده تشکیل شد و زوجهای زیادی به سبب این مسئله حتی بعد از پنجاه سال زندگی به طلاق رسیدند. در حالیکه مصلحت خانواده که متأسفانه مجمع آن را تشخیص نکرده در این است که انسان گاهی از خیر عاجل و صلاح شخصی خود بگذرد تا خانواده دوام داشته باشد. قرآن مجید در نساء/ 128 به زنان توصیۀ اکید کرده است که اگر شوهر شما وظایف زوجیت (مانند نفقه و نکاح) را انجام نداد و یا از شما اعراض کرد (و زن دیگر گرفت) شما در صلح با او باشید و حکم آن را به خدای تعالی بسپارید. طبق آمار سال 1387 هشتاد در صد از دادخواستهای طلاق را زنان ثبت میکند و این چیزی است که در فیلم جدایی، به خوبی نشان داده شده است.
- 2. http://www.rferl.org/content/Former_Canadian_Ambassador_Admits_To_Spying_For_CIA/1938176.html

علی سرتیپی مدیر پخش فیلمیران در گفت و گو با خبرنگار سینمایی فارس گفت: فیلم سینمایی «رسوایی» بعد از تعطیلات نوروز توانست با مخاطب بیشتری ارتباط برقرار کند و در هفته هفتم نمایش نیز فروش خوبی داشته است. فروش «رسوایی»روز پنج شنبه در تهران 62 میلیون تومان و روز جمعه به فروش 63 میلیون تومان رسید و تاکنون فروش آن از مرز 4 میلیارد تومان در تهران و شهرستان گذشته است.
وی در ادامه گفت: روز گذشته فروش فیلم در سه سالن هویزه، آفریقا و سیمرغ شهر مشهد 17 میلیون تومان بوده است که بسیار خوب است این در حالی است که این فیلم در شهر قم نمایشی ندارد.
سرتیپی درباره مقایسه فروش فیلم «رسوایی» با «اخراجیها 3» گفت: «رسوایی» تا پایان هفته رکورد فروش «اخراجیها3» را در تهران پشت سرمیگذارد و تاکنون فروش آن از مرز دو میلیارد تومان در تهران گذشته است
بنابراین گزارش، «مسعود ده دنمکی» در آخرین ساخته خود از حضور اکبر عبدی، محمدرضا شریفی نیا، الناز شاکردوست و کامران تفتی برای ایفای نقشهای اصلی بهره برده است.
براي خودم هم باورکردني نبود که براي چهارمين بار به تماشاي فيلم رسوايي مسعود ده نمکي بنشينم و تازه بخواهم براي آن يادداشتي هم بنويسم! مخاطبان انبوه، فروش ميلياردي و حواشي دائمي فيلم هاي ده نمکي موضوعي نيست که بتوان به سادگي از کنار آن گذشت، هرچند که ارزش هنري و ماندگاري يک اثر سينمايي چندان به چنان عواملي هم بستگي ندارد.با اينکه شخصا علاقه زيادي به فيلمهاي مسعود ده نمکي ندارم، اما به نظرم مسعود ده نمکي با فيلم رسوايي خودش نشان داد پتانسيل لازم براي خلق و معرفي گونه جديدي در سينماي ايران را پيدا کرده است.گونه اي که علي رغم بحران مخاطب سينماي روشنفکري، توانسته مخاطب خودش را به خوبي پيدا کند.«سينماي ده نمکي» با همه ضعف ها و قوت هايش پديده اي است جذاب که ساير سينماگران هم مي توانند در رشد و پرداخت آن سهيم باشند.در معرفي چنين سينمايي مي توان موارد ذيل را اشاره نمود:
1-سينماي ده نمکي به شدت «ساده» است! و البته اين ساده بودن به معني بي ارزش بودن نيست! متاسفانه تحت تاثير فضاي رسانه اي و شعارزده حاکم، ما عادت کرده ايم همه مردم ايران را نخبه بشناسيم و دم از بالا بودن آي.کيو خودمان بزنيم! اما واقعيت آن است که در مواجهه با آثار علمي و هنري، بسياري از ما مثل خيلي از مردم دنيا زياد هم نخبه و فرهيخته نيستيم! (که البته درستش هم همين است).بنابراين جامعه ما هم در کنار سينماي فاخر و معناگرا، به سينمايي ساده و روان و فارغ از پيچيدگي هاي ساختاري و مضموني نيازمند است.سينماي ما همانقدر که به امثال عباس کيارستمي ،اصغر فرهادي و مجيد مجيدي نيازمند است به مسعود ده نمکي هم محتاج است! مخصوصا در شرايط اجتماعي و فرهنگي فعلي، ما به شدت به سينمايي ساده،مردمي،اخلاقي و اميدبخش نيازمنديم که بتواند خلاء هاي فرهنگي جامعه را در بعدي وسيع پوشش دهد.ورود به چنين ميداني و فيلم ساختن به زبان مردم کوچه بازار چندان هم ساده نيست، کما اينکه بسيار کم هستند علما و بزرگاني که علي رغم داشتن علم و فضل بسيار، جلسات عمومي برگزار مي کنند و با زبان عاميانه و ساده با مردم کوچه و بازار از اخلاق و معنويت سخن مي گويند! و خدا مي داند که چه معجزه ها که نمي کنند!
2-«قصه محور» بودن ويژگي بارز فيلم هاي ده نمکي است.بسياري از فيلم هاي امروز داستان و قصه مشخصي ندارند و براي همين نمي توان آنها را در چند جمله براي کسي تعريف کرد! عموم مردم فيلمي را مي پسندند که قصه و آغاز و پايان مشخص و روشني دارد.به ويژه براي اکثر ما ايراني ها که چه دوست داشته باشيم و چه نداشته باشيم هنوز در فضايي سنتي نفس مي کشيم و زندگي مي کنيم و با داستان و ادبيات مدرن و پست مدرن خو نگرفته ايم، داستان هاي خطي ، کلاسيک ، واقعي و يا اسطوره اي که هماهنگ با ريشه هاي فرهنگي ،تاريخي و اعتقادي مان است، بيشتر مي چسبد تا داستان هاي سيال ذهن و سورئال وارداتي از دنياي غرب! پس طبيعي است که فيلم هايي با قصه هاي ساده و جذاب چون «رسوايي» بيشتر به مذاقمان خوش بيايد تا فيلم هايي با قصه هاي پيچيده و معناگرا چون «استاکر» تارکوفسکي!
3-«بومي» بودن و تلفيق دقيق و به جاي عناصر فيلم شامل موضوع فيلم،شخصيت ها، بازيگران،ديالوگ ها، موسيقي ،تيتراژ و تبليغات و حتي زمان ساخت و اکران فيلم و... باعث هم زاد پنداري بيشتر و در نتيجه علاقه مخاطبان به سينماي ده نمکي شده است.اما چنين علاقه اي به شدت تاريخ دار و محدود به مخاطب ايراني است.بعيد مي دانم ده سال بعد نوجوان و يا جواني با تماشاي اخراجي ها3 احساس خوشي داشته باشد، چرا که مخاطب آن روز حواشي و جريانات انتخابات 88 را اصلا تجربه نکرده است! يا مثلا يک آفريقايي و آمريکايي بتواند رسوايي را تماشا کند و لذت ببرد! البته غرض خرده گرفتن نيست، بلکه بيان واقعيتي است درباره مختصات «سينماي ده نمکي».اما براي مخاطب امروز ايراني، استفاده از موسيقي زورخانه اي و ضرباهنگ دف در سکانس هاي حساس فيلم،تيتراژ هنرمندانه و تاثيرگزار،اشارات تيز و ظريف سياسي و فرهنگي،پرداخت جسورانه به معضلات اجتماعي و اخلاقي جامعه از قبيل فاصله طبقاتي،فساد،ريا،خودخواهي،نفاق و قضاوت هاي سطحي از مهمترين المان هايي هستند که در فيلم هاي ده نمکي به خوبي باهم چفت شده و در انتقال پيام کلي فيلم به خوبي عمل مي کنند.مخاطب ايراني در اين فيلم ها انعکاسي از خود و جامعه خودش را مي بيند با همه زشتي ها و زيبايي هايش! و البته همچنان اميدوار به آينده و رفع همه معضلات و پليدي ها! نماز آخر حاج يوسف «رسوايي» ، آرزوي آرماني همه ماست.رسيدن به اخلاق و ديانتي که خودش را از حصار ديوارهاي مسجد بالا بکشد و همه شئون جامعه را با محبت و جذبه خود فتح کند.به خدا لذتي دارد حضور در نماز جماعتي که امامش حاج يوسف باشد و صف هايش داخل کوچه هاي بازار!
4-اهالي فرهنگ خوب مي دانند که بازار محصولات فرهنگي کساد است! بارها اتفاق افتاده که فيلمي خوب را فقط با چند نفر در سالن سينما تماشا کرده ام! بارها اتفاق افتاده که سراغ کتابي معروف و باارزش را از کتابفروشي ها گرفته ام و با بهت و بي خبري طرف روبرو شده ام! بارها اتفاق افتاده که کتابي را به امانت به دوستي سپرده ام و بعد يک سال شنيده ام که فقط ده صفحه اش را خوانده! ...
از اين منظر بايد مسعود ده نمکي را قدر دانست که توانسته با فيلم هاي ساده و پرمخاطب خود رونقي به بازار کساد فرهنگ بدهد و يک محصول فرهنگي را در ميان متن مردم و رسانه ها مطرح کند.شايد از نظر برخي هنرمندان و سينماگران ايراداتي هنري و محتوايي به کارهاي مسعود ده نمکي وارد باشد، اما مي توان اميدوار بود ساير هنرمندان هم (حتي در زمينه هايي چون داستان،شعر،موسيقي و تاتر) با استفاده صادقانه از تجربيات کاري ايشان واصلاح نقص ها و ضعف ها، در توليد آثار هنري مردمي و البته به دور از ابتذال و بي مايگي به تعاريف و افق هايي جديد دست يابند.
اهل فرهنگ و هنر خوب مي دانند کشاندن مردم به سالن هاي فرسوده سينماها چه شق القمري است در روزگار ما! و چه ارزش و صفايي دارد گرفتن چند قطره اشک از تماشاگراني که به عشق ضامن آهو بغض مي کنند و اشک مي ريزند در تماشای سکانس ملکوتي «آمده ام...آمدم اي شاه پناهم بده...»!

به گزارش «تابناک»، آغاز دولت محمود احمدینژاد با تغییر رویکرد بسیاری از اشخاص همراه بود و یکی از این اشخاص مسعود ده نمکی روزنامه نگار بود که نشریات را به کنار گذاشت و دوربین به دست گرفت. او البته نخستین بار در اواخر دولت دوم خاتمی با ساخت مستند جنجالی «فقر و فحشا» وارد این فضا شد، ولی فعالیت حرفهای فیلم سازی را سال ۸۵ و ۸۶ با تولید نخستین فیلم سینماییاش آغاز کرد.
بنا بر این گزارش، نوع فیلمسازی ده نمکی بیش از آن که فنی باشد، غریزی بود و او که بدون دانش آکادمیک و با تکیه بر تجارب محدود و خواندههایش وارد این عرصه شده بود، نخستین بار با تکیه بر داستانی اقتباسی از خاطرات دفاع مقدس به ساخت «اخراجیها» پرداخت؛ کمدی درباره جنگ که آزمونی بزرگ برایش به شمار میرفت و میتوانست پایاندهنده راه برای او یا دستگک شروع ناامیدکنندهای باشد و ده نمکی را در همراه اشخاصی قرار دهد که بودجههای کلان از دولتهای نهم و دهم دریافت کردهاند، ولی فیلمهایشان شکستی به تمام معنا بوده است.

«اخراجیها» با فروشی چندین میلیاردی، ده نمکی را برای استمرار راهش امیدوارتر ساخت و او شروع به ساخت «اخراجیها ۲» و «اخراجیها ۳» کرد که «اخراجیها ۲» با میلیاردها تومان فروش به پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران مبدل شد و در این کش و قوس حتی سخن از ساخت «اخراجیها ۴» به میان آمده بود؛ اما ده نمکی ترجیح داد در نقطهای به این کمدی پایان دهد و سراغ فضای جدیتری برود و این گونه بود که با «رسوایی» گره خورد.
«رسوایی» به عنوان یک ملودرام انتقادی، آزمون دیگری به شمار میرفت و دهنمکی برای جذب مخاطبی که به خاطر خندیدن حاضر به پرداخت هزینه بلیت فیلمهای پیشین را داده بود، نیازمند یک محتوای خاص بود؛ بنابراین، داستان روحانی را به تصویر کشید که در معرض اتهام رابطه نامشروع با دختری بدکاره قرار میگیرد. نقش روحانی به اکبر عبدی بازیگر ثابت سه فیلم پیشین دهنمکی و نقش دختر بدکاره به الناز شاکردوست رسید که با آرایش خاص مقابل دوربین دهنمکی حاضر شده بود.
تردیدها درباره میزان فروش آخرین ساخته ده نمکی اما تنها تا اکران فیلم در کاخ جشنواره سی و یکم پابرجا بود و زمانی که این فیلم یکی از پنج سانس بسیار شلوغ جشنواره را از آن خود کرد و سالن برج میلاد در آستانه انفجار بود و البته سالن کنفرانس نیز پس از نمایش فیلم شرایط مشابهی را داشت، مشخص شد بلیت آقای کارگردان یک بار دیگر هم برده و باید چشم انتظار فروشی چندمیلیاردی برای این فیلم بود و این اتفاق در چند هفته اخیر رخ داد و فروش فیلم ده نمکی از مرز سه میلیارد تومان هم گذشت که در فضای کنونی سینمای ایران یک برد است.

«رسوایی» به شکل محسوسی از کیفیت فنی بالاتری نسبت به سه گانه پیشین ده نمکی برخوردار بود و به ظاهر کارگردان که در حال فراگیری سینما از ابراهیم حاتمی کیاست و در زمینه دانش فیلم سازیاش تعصبی ندارد، در تلاش است تا آثار بعدیاش از استانداردهای فنی و هنری کافی برخوردار باشد و نقطه ضعف همه فیلمهایش رفع شود که تا اندازهای در این زمینه موفق بوده؛ هرچند فیلمهای او همچنان با اشکالات فرمی و محتوایی جدی همراه است.
با وجود این، شاید بتوان چنین تعبیر کرد که نقطه ضعف اصلی آثار ده نمکی پیش از داستان و در مرحله نگارش فیلمنامه است و ای کاش او، نوشتن فیلمنامه را به یک چهره متخصص در این حوزه میسپرد و تنها در بعد فیلم سازی در پی تکامل خود بود تا شاهد ساخت آثار پرکشش تری از سوی بیننده بودیم و اندکی از شعارزدگی این اثر کاهش مییافت. با همه این نقدها، نمیتوان فیلم ده نمکی را فاقد جذابیتهای دراماتیک متصور شد که اگر چنین فضایی حاکم بود، این فیلم فاقد جنبه کمیک در گیشه شکست میخورد.
با همه اینها، پرسشی که پس از فروش چشمگیر آخرین فیلم مسعود ده نمکی برای مخاطبان عامتر پیش آمده، این است که چگونه آثار این کارگردان با هر محتوایی به فروشهای نجومی دست مییابد و در باشگاهها میلیاردیها قرار میگیرد؟ برای پاسخ به این پرسش نخست میبایست سراغ این مقوله مهم رفت که اکران در ایران همچون دیگر کشورها واجد قواعدی است که در صورت عدم همراهی با این قواعد، فیلم در گیشه شکست میخورد، هرچند از کیفیت فنی بالایی برخوردار بوده و لشکری از ستارههای سینما را در خود جای داده باشد.

بنابراین میتوان با نوع اکران، شمار سالنهای اختصاص یافته به فیلمها، به ویژه در شهرستانها که در بسیاری نقاط تک سالن هستند و خواسته یا ناخواسته تنها فیلم اکران شده را میبینند، به اکران جهت داد و در فروش فیلمها اثرگذار بود. ده نمکی در واقع در زمینه اکران، یکی از حرفهایترین کارگردانهاست و قواعد «صنعت سینما» را پیش از قواعد «هنر سینما» فرا گرفته و همین نکته یکی از مهمترین درسهایی است که به شدت در بقای یک فیلمساز مؤثر است.

موضوع مهم دیگری که در فروش یک اثر مؤثر است، سوژه انتخابی و امکان گرفتن مجوز ساخت و اکران اثر مورد نظر است. بيگمان ده نمکی شامه خوبی دارد و میداند چگونه با سادهترین نمادهای اجتماعی و دیالوگهای نه چندان پیچیده، مخاطب عام را جذب فیلمهایش کند و هیچ گاه برای منتقد و مخاطب خاص ـ حداقل تاکنون ـ نیز فیلم نساخته و چنین ادعایی نیز ندارد و اینکه یک کارگردان با خودش کنار آمده و تکلیفش را مشخص کرده باشد، رخداد مهمی است که برخی کارگردانان ایرانی با چندین برابر سابقه ده نمکی، هنوز به آن دست نیافتهاند و همچنان در حال تغییر موقعیت بوده و شاهد یک رویکرد تثبیت شده به عنوان زاویه نگاهشان نیستیم.
با این حال، ده نمکی از آزادی عمل بیشتری نسبت به بسیاری از کارگردانان برخوردار است و در واقع شاید همین «رسوایی» با امضای بسیاری از کارگردانان هیچ گاه مجوز ساخت نیز دریافت نمیکرد، چه رسد به مجوز اکران و این فیلم با وجود آنکه توسط ده نمکی ساخته شده و او در ماههای پیش از اکران با برگزاری چندین اکران خصوصی برای روحانیون و مسئولان به توجیه تصمیم سازان پرداخت، همچنان در قم اکران نشد؛ این یعنی اگر یک کارگردان دیگر میساخت، احتمالاً اتفاقاتی شبیه آنچه برای اکرانهای نوروزی ۹۱ رخ داد، برایش به وقوع میپیوست. البته ده نمکی چنین اتفاقی را بیش از آنکه مدیون آزادی عمل اختصاصیاش بداند، مرهون شجاعتش خوانده که در جشنواره نیز بر آن تأکید ورزید.
فروش بالای چهارمین فیلم ده نمکی، او را در ریسک تغییر ژانر مصممتر ساخته و احتمالاً اثر بعدی او نیز یک ملودرام خواهد بود؛ آزمونی دشوارتر برای آقای کارگردان، به ویژه اگر دولت یازدهم همچون دولتهای نهم و دهم سر سازگاری و دوستی با آقای کارگردان را نداشته باشد و شرایط پیچیدهتری بر فضای اکران حاکم شود؛ اما او دستکم تا این جای کار، توانسته مخالفانش را به تسلیم وادارد و البته همچنان با خوشبینی درباره آینده سخن میگوید، هرچند وقتی در پاسخ به اینکه چرا در این فیلم این میزان گفتار گنجانده شده، عنوان کرد: «چون گفتم شاید فیلم آخرم باشد».

به گزارش فارس، فیلم سینمایی «رسوایی» جدیدترین ساخته مسعود ده نمکی که مورد اقبال مخاطبان قرار گرفته است هنوز نتوانسته درسالن های سینمای قم به نمایش درآید. این درحالی است که مسئولین سینمایی کشور اعلام کردند که فیلم مشکلی برای نمایش در شهرستان ها ندارد.شنیده ها حاکی از آن است که فیلم برای گروهی از روحانیون شهر قم به نمایش درآمده است و احتمالا نمایش فیلم در این شهرستان پس از سپری شدن ایام سوگواری شهادت حضرت زهرا (س) خواهد بود و در هفته جاری تعداد سالن های نمایش فیلم در شهرستان ها افزایش خواهد یافت.
فروش فیلم سینمایی «رسوایی» به مرز سه میلیارد تومان نزدیک شد. فروش فیلم در شهرستان ها به مرز 1 میلیارد و 300صد میلیون تومان و در تهران به مرز یک میلیارد و 600 تومان رسیده که احتمالا تا روز شنبه با ادامه اقبال گسترده مخاطبین فروش فیلم از مرز سه میلیارد خواهد گذشت. اقبال تماشاگران درحالی است که «رسوایی» برخلاف سه گانه «اخراجی ها» کمتر از تبلیغات تلویزیونی و میدانی بهره مند شده است.

سعید جابری انصاری در گفتوگو با فارس، در خصوص اخبار منتشر شده در برخی از رسانهها در خصوص عرضه کپی غیر مجاز دو فیلم سینمایی «رسوایی» و «حوض نقاشی» در پایتخت گفت: در ایام نوروز ماموران ستاد حمایت و صیانت از محصولات فرهنگی و هنری با همکاری نیروی انتظامی عملیات گستردهای را در دو استان مازندران و تهران و مناطق غربی استان تهران انجام دادند که هیچگونه گزارشی مبنی بر مشاهده عرضه لوح فشرده این دو فیلم به صوت غیرمجاز نداشتهایم.
وی افزود: اگر هم چنین موضوعی صحت داشته باشد که بنده آنرا را رد میکنم، معلول یکسری علتهایی است که یک گروه کارشناسی برای آن باید تشکیل شود که تهیهکننده و سرمایهگذار باید از عاملان آن شکایت کنند و ما هم به عنوان ستاد حمایت و صیانت از محصولات فرهنگی و هنری تلاش خودمان را میکنیم که با کسانی اقدام به چنین تخلفاتی میکنند،قاطعانه برخورد کنیم.
او در خاتمه اظهار داشت:تمام تلاش ما صیانت از آثار هنرمندان است و ستاد در سال جدید نیز با همکاری نیروی انتظامی تمام تلاش خود را خواهند کرد، البته با توجه به سازوکاری که خود تهیهکنندگان با نصب دوربینهای مدار بسته انجام دادهاند، عرضه کپی غیرمجاز محصولات روی پرده کاهش زیادی داشته است هرچند که برخی متخلفان با وجود اینکه سینماداران در سالنهای خود دوربین مدار بسته گذاشتهاند اما بازهم از حسن اعتماد سوء استفاده میکنند و باید با افرادیکه در این کار نقش دارند برخورد قاطعانه شود.

به گزارش «بانی فیلم»، فروش روز پنجشنبه اين فيلم فقط 70 ميليون تومان بود تا در تهران اين فيلم يك و نيم ميلياردي شود. با احتساب گيشه 35 ميليوني «رسوايي» در روز چهارشنبه مجموع گيشه اين فيلم يك ميليارد و 554 ميليون تومان شود. به تعداد سينماهاي فيلم«رسوايي» 3 سالن اضافه شده است تا اين فيلم 28 سالن در اختيار داشته باشد. «حوض نقاشي» چهارشنبه و پنجشنبه به ترتيب 22 و 41 ميليون تومان فروش داشت. فيلم مازيار ميري كه 20 سالن در اختيار دارد تاكنون 861 ميليون تومان فروخته است. «تهران 1500» رقيب «حوض نقاشي» در جدول اكران طي دو روز 57 ميليون تومان فروخت. اين فيلم با در اختيار داشتن 25 سالن بعد از 23 روز به مجموع فروش 834 ميليون تومان رسيده است. فروش روز پنجشنبه اين فيلم 37 ميليون تومان بود. «قاعده تصادف» با اضافه شدن سينما فرهنگ به جمع سالنهايش، 10 سينما در اختيار دارد. اين فيلم روز چهارشنبه 5/6 و پنجشنبه 8 ميليون تومان فروخت. فيلم بهنام بهزادي درحاليكه وارد هفته سوم نمايشاش شده 177 ميليون تومان فروخته است. «رژيم طلايي» نيز طي دو روز حدود 22 ميليون تومان فروش داشت. فيلم رضا سبحاني كه همچنان گروه قدس را در اختيار دارد بعد از 23 روز 273 ميليون فروخته است.
در این بین همزمان با اکران سراسری فیلم رسوایی در 60 سینمای کشور با خبر شدیم که اکران این فیلم عرفانی – اجتماعی در سینماهای قم با ملاحظات برخی از مسئولین روبرو گردیده و تا کنون مجوز اکران این فیلم به سینماهای قم داده نشده است.
پیگیری های خبرنگار پایگاه 598 از دست اندرکاران سینماهای قم حکایت از ممانعت برخی از مسئولین در ارائه مجوز اکران این فیلم در سینماهای قم به بهانه حساسیت زا بودن این فیلم را دارد.

بنابر اعلام پخش کننده فیلم رسوایی، فروش این اثر تاکنون از رقم 1میلیارد و 200 میلیون متعلق به تهران و 800 میلیون مربوط به فروش شهرستان گذشته است.
لازم به ذکر است که رسوایی چهارمین ساخته بلند سینمایی مسعود ده نمکی به شمار میآید که داستان یک روحانی عارف و زاهد را به تصویر میکشد وده نمکی در این فیلم سعی کرده روحانیت و معضلات اجتماعی را به نقد بکشد و تصویری زیبا از بندگی صحیح خداوند به نمایش در آورد.
محمد ابوالحسنی تهیهکننده «تهران ۱۵۰۰» با اعلام دلیل حذف نام مهران مدیری در تبلیغات تلویزیونی این فیلم، از تعداد کم سینماهای در اختیار این فیلم به نسبت «رسوایی» و «حوض نقاشی» گلهمند شد…
[-] | اندازه متن | [+] |
جام گیشه؛
مسعود دهنمکی در خصوص فروش دو میلیاردی «رسوایی» در اکران نوروزی گفت: اینکه چرا مردم از فیلمی که مایههای عارفانه و ملو دارم دارد آن هم در حضور فیلمهای طنز اینچنین استقبال میکنند را باید کارشناسان پاسخ بدهند اما «رسوایی»فیلمی است که توانست برخی از مخاطبینی که به سینما نمیرفتند را به سالن سینما بیاورد.

به گزارش فارس، «گذشته»، آخرین ساخته اصغر فرهادی، کارگردان فیلم برنده اسکار «جدایی نادر از سیمین» است که پس از ماهها، اولین پوستر و تریلر آن منتشر شده است.این فیلم انتظار میرود که یکی از رقابتکنندگان جشنواره کن امسال برای رسیدن به جایزه نخل طلا باشد.تاریخ اکران پروژه سینمایی «گذشته » هنوز منتشر نشده و تریلر آن بدون زیر نویس انگلیسی و به زبان فرانسه است.در این فیلم بازیگرانی چون علی مصفا، برنیس بژو، بازیگر فیلم «هنرمند» و طاهر رحیم ایفای نقش کردهاند.«گذشته» داستان مرد ایرانی است که در پی اختلاف شدید با همسرش، تصمیم میگیرد که به ایران سفر کند ولی پس از بازگشت از ایران، متوجه میشود که همسرش با مرد غریبهای آشنا شده و با وجود دخترانش، او را به خانه آورده است.
فیلم «گذشته» قرار است 15 می (۲۵ اردیبهشت) در فرانسه اکران شود.
حجت الاسلام و المسلمين پورمحمدي با بيان اينکه "فيلم رسوايي" در مجموع صحنهپردازيهاي خوب و نتيجهگيري قابل قبولي داشت، گفت: به آقاي دهنمکي گفتم اگر خواستيد اخراجيهاي جديد بسازيد سوژههايش ما هستيم که از اخراجيهاي3 هم گذشته ايم.
به گزارش کافه سینما، حجت الاسلام و المسلمين مصطفي پورمحمدي در گفتگو با باشگاه خبرنگاران؛ درباره فيلم "رسوايي" ساخته «مسعود دهنمکي» اظهار داشت: فکر ميکنم فيلم پيامهاي خوبي داشت و شخصيتسازي خوبي در آن صورت گرفته بود.
رئيس سازمان بازرسي کل کشور افزود: در مجموع فکر ميکنم فيلم مثبت و تاثيرگذاري است؛ پيامهاي خوبي دارد. بيننده وقتي دربرابر اين 100 دقيقه فيلم وقت ميگذارد فکر ميکنم دريافت هاي مثبت و موثري از آن خواهد داشت.
وي با بيان اينکه بازتاب و عکس العمل بيندگان نشان ميداد که فيلم تاثيرگذاز و مثبت بوده است، گفت: هم جنبه هنري اين فيلم قابل توجه بود، هم اينکه سعي کردند يک رسالت اجتماعي را به خوبي نشان دهند.
حجت الاسلام و المسلمين پورمحمدي اضافه کرد: "فيلم رسوايي" در مجموع صحنهپردازيهاي خوب و نتيجهگيري قابل قبولي داشت.
رئيس سازمان بازرسي کل کشور با اشاره به اينکه در قسمتهايي از فيلم، پيامها، خيلي آشکار و شفاف بود که شايد نياز نبود به اين آشکاري پيامها منتقل شود، گفت: بينندگان بايد خودشان پيامها را دريافت کنند، البته اگر فيلمساز اين رسالت را بر عهده بگيرد اين هم ارزش خودش را دارد.
وي درباره تصويري که از "روحانيت" در اين فيلم به نمايش درآمد عنوان کرد: به طور کلي تصوير مثبت و بسيار خوبي بود، اما صحنههايي به اين روشني کمتر {در واقعيت} اتفاق مي افتد.
حجت الاسلام و المسلمين پورمحمدي در اين باره ادامه داد: ولي در مجموع کار هنري بود که بايد برجستهسازي در آن شکل بگيرد. ديالوگها خيلي خوب بود و تکيه کلامها منطقي و برآمده از آموزههاي ديني ما بود.
رئيس سازمان بازرسي کل کشور در پاسخ به اين سوال که در حين تماشاي فيلم انتقادي به آقاي دهنمکي داشتيد؟ گفت: به شوخي به ايشان گفتم داريد فيلم ساز ميشويد؛ اگر خواستيد اخراجيهاي جديد بسازيد سوژههاي جديدش ما هستيم که از اخراجيهاي 3 هم گذشته ايم.
هفته گذشته دکتر احمدی نژاد به همراه خانواده به تماشای فیلم "رسوایی" نشسته است. احمدی نژاد این فیلم را در دفاع از روحانیت و حوزه های علمیه دانسته است.
مشرق
[-] | اندازه متن | [+] |
جام فرهنگی؛ پیش از این، تلویزیون که باران کوثری بازیگر سینما را هم ممنوع التصویر کرده، در یکی از تیزرهای مربوط به فیلمی که او در آن ایفای نقش می کرد، تنها صدای او را پخش کرد و از نشان دادن تصویر و اشاره به نام او ممانعت به عمل آورد.
قابل ذکر است، داستان انیمیشن "تهران ۱۵۰۰" درباره پیرمردی است به نام اکبر با بازی مهران مدیری که ۱۶۰ سال سن دارد و در آستانه مرگ از نوه اش با بازی هدیه تهرانی که در کره ماه درس می خواند، می خواهد که به زمین برگردد و اول ازدواج کند و بعد مدرکی را پیدا کند مبنی بر اینکه او در دهه ۱۳۶۰ در نمایش های سیاه بازی شرکت داشته است.
اکبر این گواهی را می خواهد برای اینکه آرزوی او این است که در قطعه هنرمندان به خاک سپرده شود. نوه او با ورود به ایران گرفتار دردسرهای شهر تهران در چند دهه بعد می شود. یک راننده تاکسی جوان با بازی بهرام رادان نیز گرفتار عشق این خانم می شود و………
البته بسیاری از منتقدان سینمایی، انتقادات زیادی نسبت به ضعف داستان این انیمیشن مطرح کرده اند و تنها حسن آن را "ساختار مناسب" و "افکت های تصویری" عنوان کرده اند که تا به امروز در سینمای ایران بی سابقه بوده است.
منابع: انتخاب، عصر ایران

به گزارش باشگاه خبرنگاران، علي مطهري نماينده تهران با اشاره به آموزنده بودن فيلم رسوايي اظهارداشت: بنده قبل از اکران اين فيلم در سي و يکمين جشنواره فيلم فجر، در مورد آن اظهار نظر کرده بودم.رسوايي در مجموع يک فيلم آموزنده و تاثير گذار است.
عضو کميسيون فرهنگي مجلس تصريح کرد: اين فيلم گرايش اخلاقي و عرفاني دارد و همچنين روش تاثير گذاشتن در افراد را ميآموزد.
نماينده تهران در ادامه اظهار داشت: اما اين فيلم نقاط ضعفي هم دارد مثلا آنجاي که آقاي روحاني با چند خانم به گردش ميرود و در اذهان عمومي سوالاتي را به وجود ميآورد قابل تامل است.
مطهري ادامه داد: در اسلام آمده است که مومن نبايد خود را در معرض اتهام قرار بدهد، ضمن اين كه آبروي مومن بالاتر از اين حرفهاست.
نماينده مردم تهران در مجلس خاطرنشان كرد: در خصوص فيلم رسوايي بايد مجموع را در نظر گرفت و اين فيلم مجموعا آثار مثبت داشته و آموزنده است.

به گزارش «بانی فیلم»، «رسوایی» هم چنان پرمخاطب ترین فیلم اکران نوروزی در شهرستان هاست. علی سرتیپی مدیرعامل موسسه فیلمیران در خصوص گیشه این فیلم در خارج از تهران گفت: «مشهد و اصفهان پرمخاطب ترین شهرهای این فیلم هستند. به طوری که تاکنون «رسوایی» در 3سینما در مشهد بیش از 130 میلیون تومان فروخته و فروش فیلم در 2 سینما در اصفهان نیز از مرز 100 میلیون تومان گذشته است.» به گفته سرتیپی فیلم ده نمکی تاکنون در شهرستان ها بیش از 500 میلیون تومان فروخته است.
«رسوایی» به عنوان جنجالیترین فیلم جشنواره سیو یکم فجر و یکی از فیلمهای پر حرف و حدیث سالی که در ابتدای آن قرار داریم، فارغ از جهتگیریهای اعتقادی و سیاسی سازندهاش، مانند هر اثر سینمایی دیگری دارای نقاط قوت و ضعفیست که باید آنها را گفت و در مورد آنها بحث کرد، و طبعا این نه به معنای مخالفت با سازندهاش خواهد بود و نه به معنای تائید یا رد یکسرهی اثر. آخرین ساختهی مسعود دهنمکی، مانند تمام آثار سینمایی پیش از خود ممکن است در درون جبهه انقلاب نیز مخالفان و موافقانی داشته باشد و بنابراین از بحث و جدلهای صورت گرفته در مورد آن قاعدتا نباید برداشتهای فرامتنی کرد و از آنها برداشتهای غیرسینمایی داشت.

این منتقد اظهار داشت: بعد از همه ی این موارد حال باید این فیلم را نقد کرد که این اثر آیا در حقیقت مشکلات و معضلات اجتماعی را به دوش فرد می اندازد به طور مثال حاجی بازاری دروغگو که دین را دستاویز منافع خودش قرار می دهد و به عنوان یک انسان نفاق پیشه با دیدی عمیق ساختارهای اجتماعی را مورد بررسی قرار می دهد. وی ادامه داد: به نظر من "ده نمکی" از همان "اخراجی ها" در ارتباط با شکستن یکسری تابوهای جعلی که به وسیله ی قدرت در جامعه به وجود آمده است به نقد پایه می پردازد و همواره همه ی امتیازدهی هایی که در حوزه انقلاب اسلامی شکل گرفته و همه ی عواملی که باعث شده توده های بسیار وسیع مردم را دچار نارضایتی کرده مورد نقد قرار می دهد. وی افزود: در "رسوایی" نیز با این دغدغه از نظر شماتیک روبرو می شویم که عوامل اجتماعی احساس عواl بوده و آنچه که باعث گمراهی فرد در جامعه می شود ریشه در مناسبات پیچیده تری مبتنی بر سوء استفاده از مکنت ها و ایدئولوژی هاست که این دیده نگرشی منتقدانه به حساب می آید. وی بیان کرد: اولین ویژگی این فیلم، گرایش داشتن به تصویری از اسلام به عنوان اسلامی خالص، ژرف، باطنی و حقیقت خواه در برابر اسلام مورد استفاده واقع شده است در این داستان الگوهایی که "ده نمکی" پیشنهاد می کند بر گرفته از افرادی چون دولابی، امام خميني و سيدعلي قاضي است و به هر حال داستان ها و حکايتهايي که در ارتباط با اين شاخه از اسلام معرفتآموز در جامعهي ما رواج دارد لايهي دوم فيلم است. ميراحسان اظهار داشت: دو شخصيت اصلي فيلم ميرزا روحاني که اکبر عبدي نقش آن را ايفا ميکرد نماد اسلام مذکور است و در برابر آن شريفي نيا اسلام منافقانه و سودجويانه و زراندوز را نمايندگي ميکند. اين منتقد ادامه داد: تودههاي موجود در اين فيلم با داشتن موقعيتي جالب داراي قضاوت هايي عجولانه و اکثراً انسان هاي دنبالهرويي هستند که با داشتن فطرتي پاک مورد استفاده واقع مي شوند و در صورت داشتن يک رهبري درست با توجه به تأثيرپذيري انسان ها به راه درست هدايت ميشوند و در صورت اثبات حقيقت به آن روي ميآورند. ميراحسان بيان کرد: اين مفاهيم در عين حال با بيان چالش هاي دروني ديني ما آنها را دربرمي گيرد و به عنوان يک قصه هدايتگر است گرچه ظهور حضرت امام خميني به الگوي از دين داري و مرجعيت گره خورده و با عرفان و تزکيهي نفس به اين جايگاه رسيده اما بعد از انقلاب سوءاستفاده هايي از اين موضع مورد نفع قرار گرفت همه ميدانيم که ارتباط با قدرت در بسياري از مواقع اين پديده را به وجود ميآورد که دينداري با رياکاري آلوده شود و در جامعهي ما نيز همينطور بوده است. وي افزود: در صدر اسلام هم منافقان حق، نقش وحشتناکي را در تحريف حقايق دين داشتهاند و جامعه از اين منظر دچار سردرگمي شده است از نظر من لايههاي اجتماعي، انسانشناسي و عرفاني فيلم رسوايي محتوايي را بيان ميکند که دغدغههاي ده نمکي در عرصهي يک دين، نجات بخشي است ولي اين ايده از نظر روشن فکري لائيک هم از سوي دينداراني که خودشان جز رياکاران جامعه محسوب مي شوند مورد حمله قرار مي گيرد. وي ادامه داد: کساني که اين فيلم را نميپسندند خودشان را در فيلم ميبينند و بخش ديگر نيز از زاويهي شريعت به دين نگاه ميکنند و آن را امري فاسد ميدانند که هنرپيشهاي با کفش قرمز و ماتيک پررنگ ديده مي شود ولي سينما به عنوان پديدهاي مدرن طبيعتاً ناگريز به استفاده از چنين شيوههايي است. ميراحسان تصريح کرد: در اين چهارچوب و محدوديت که سينما در آن پديدار شده است بسياري از دينداران موقعيت الناز شاکردوست را قبول نميکنند و اداي او براي درام حرام ميدانند. " میر احسان " افزود: خود این موضوع یک چالش جدیدی در سینما و حوزه ی دینی به وجود می آورد و از زاویه ی دیگر بدون این فضا که میلیون ها دختر توانایی تحت تأثیر قرار گرفتن از این فیلم را دارند این امکان فراهم نمی شود. وی ادامه داد: از نظر ساختاری فیلم "رسوایی" با کنار نهادن الگوی مفرح اقتصادی سه گانه ی اخراجی ها نشان داد که در متن سینمایی درآماتیک اجتماعی فیلمسازانی هستند که می توانند نظر بسیاری از مردم را به خود جلب کنند زیرا این فیلم بازتابی از ر وانشناسی عمومی و انسان شناسی جامعه ی ایران است. "میر احسان" اظهار داشت: بسیاری از مردم ایران مسلمان هستند و در عین حال این مسلمان ها از اینکه دین ملعبه قدرت و هوای نفس قرار گیرد ناراضی اند و ما توانایی سر پوش گذاشتن بر معضلات اجتماعی خود را نداریم زیرا این کار فساد است. وی عنوان کرد: در این مقطع تاریخی " رسوایی " پیشنهاد کننده ی یک شکل پاکیزه ی دین است در برابر اشکالی که از دین مورد استفاده قرار می گیرد./ي
بانی فیلم آنلاین: محمد صادق آهنگران مداح اهل بیت نامهای را خطاب به دهنمکی نوشته که متن کامل آن در اختیار خبرگزاری فارس قرار گرفت. متن نامه در ادامه میآید:بسمالله الرحمن الرحیم برادر هنرمند متعهد و انقلابیام،جناب آقای حاجمسعود دهنمکی،سلام علیکم بما صبرتم و نعم عقبی الدار شب شنبه توفیق یافتم تا در جریان برگزاری سی و یکمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر و در کنار یکدیگر به تماشای فیلم رسوایی بنشینیم. البته توجه من به این فیلم از نوروز امسال و در جریان سفرمان به عتبات عالیات و در کربلای معلی آنجا که از مضمون فیلم و برنامههایی که برای تولید آن در نظر گرفته بودی و برایم گفتی جلب شده بود و من مشتاق بودم که ماحصل تلاش و کوشش تو و همکارانت را به چشم ببینم. خاطرم هست آن شبی که در جوار سیدالشهدا علیهالسلام برای ساخت این فیلم متوسل شدی و اولین برگههای فیلمنامه را در آنجا نوشتی، بر همین اساس و در خلال تولید و تصویربرداری هم بنا به دعوتی که کرده بودی شبی را در کنارت و سایر عوامل فیلم به صبح رساندیم و من شاهد تلاش خستگی ناپذیر و مخلصانه تو و همکارانت برای خلق اثر ماندگار و ارزشمند بودم. امشب که بحمد و سپاس الهی ثمر و نتیجه آن زحمات را دیدم لازم دانستم تا نکاتی چند پیرامون فیلم رسوایی این اثر زیبا و دوست داشتنی مسعود دهنمکی مرقوم کنم. 1- ورود تو به حوزه هنر هفتم و استفاده از زبان مقدس سینما به نظرم یکی از توفیقات بزرگی بوده که خدای مهربان شامل حالت کرده و فکر میکنم ناشی از همان حس بصیرت و تشخیص صحیح انقلابی و حضور در عرصههای خطیر و خطرساز بوده که ویژگی بارز فرزندان انقلابی روحالله است. روزی که ضرورت ایجاب کرد، سلاح برداشتیم و به مصاف دشمن متجاوز رفتیم و امروز ضرورت است که قلم و دوربین برداریم و به مصاف دشمنانی برویم که از دشمن بعثی دیروز در دشمنی خود با انقلاب و این ملت به مراتب مهیاتر و پیچیدهتر و کینهجو ترند. زبان سینما و تئاتر زبان گویا و روشن و مؤثری است که میتوان مضامین توحیدی و اخلاقی و عرفانی را از این طریق به مخاطب منتقل کرد و تو در این فیلم مبلغ ارزشهای نهفته در باورهای دینی ملت ایران شدی و نشان دادی ظرفیت هنر و هنرمندی ایرانی و اسلامی بسیار غنی و ارزشمند است. این سرمایه بزرگ را باید قدر شناخت و مراقبت کرد. بودند هنرمندانی که بر سر سفره انقلاب و شهیدان نشسته بودند و با هم عهد بسته بودیم که سرباز انقلاب باقی بمانیم، اما بیتقوایی و بیاخلاقی و فقدان مراقبه امروز از آنان دشمنان قسم خوردهای ساخته که به جنگ با اسلام و ارزشهای انسانی برخاستهاند. خداوند هم ما را هدایت کند و لحظهای به خود وانگذارد و العاقبت للمتقین. 2- آنچه که در اینجا بیان میکنم از دیدگاه یک بیننده علاقهمند و غیرکارشناس در حوزه سینماست. البته مسلما نقد بهترین هدیهای است که میتواند باعث بلوغ هنرمند و آثارش باشد. صرفنظر از رای محترم منتقدان جشنواره به گمان من آنچه حائز اهمیت است بیان ساده و صادقانه فیلم و ارتباط صریح و صمیمی با مخاطب عام میباشد. خاطرم هست در دوران هشت سال دفاع مقدس برخی عزیزان با مراجعه به من نسبت به اشعاری که میخواندم که عمدتا توسط استاد حبیبالله معلمی سروده میشد، نقد داشتند. معتقد بودند اشعار فاقد مؤلفههای جدی هنری است آنها پیشنهاد میکردند به جای این اشعار ساده از اشعار شعرایی که از نظر قوت شعر در سطح بالا باشند بخوانم تا مثلاً فخامت و صناعات و بدایع شعر در خواندههایم بیشتر نمایان شود. شاید از نظر اصول ادبی حرف آنها درست هم بود. اما شاعر اشعار من حبیب الله معلمی یک کشاورز سادهای در اهواز بود و زبان شعر او همچون رسم و پیشهاش یک زبان ساده و همه فهم و بدور از صناعات پیچیده ادبی داشت و این بیان با ذهن و دل مخاطبی که بعضا از دور افتادهترین روستاها و از پایینترین اقشار به جبهه آمده بود سخت نزدیک و آمیخته و قابلپذیرش بود و به سرعت مفهوم و منظور شاعر و خواننده به مخاطب القا میشد. این بیان برگرفته از ادبیات و گفتمان امام راحل عظیمالشانمان بود و امروز به هنگام تماشای فیلم رسوایی به این میاندیشیدم که چقدر زبان و بیان بکار گرفته شده در این فیلم به زبان ساده انقلاب و امام و دفاع مقدس نزدیک و پیام ارزشمند این فیلم و روش بیان آن چقدر خواستنی و دوست داشتنی است و به ادبیات و هنر انقلاب اسلامی مانوس میباشد. 3- وقتی که از سینما بیرون میآمدم حس عجیبی داشتم. فیلم رسوایی مرا به فکر وادار کرده بود. به فکر محاسبه نفس خویش افتاده بودم و پیش از آنکه به حسابم رسیدگی کنند. در این اندیشه بودم که آیا به کسی ظلم کردهام؟ آیا ابروی کسی را به خطر انداختهام؟ آیا پشت کسی حرف زدهام؟ آیا مرتکب گناه زشت تهمت شدهام؟ این دلشوره اما برایم ارزشمند بود چون مرا به حرکت و امید واداشت و مرا بیش از پیش مشتاق عاقبت بخیری میکرد. فیلم رسوایی اگر هیچ اثری نداشته باشد اینکه مخاطبی مثل من را متحول کرده و به استغفار و پشیمانی از گناه واداشته به هدف خود دست یافته است. گاهی اوقات در خلال فیلم به تماشاچیان که از اقشار گوناگون بودند نگاه میکردم و اشکهایشان گویای این حس مشترک بین همه مخاطبان بود. باید ایجاد این نوع تحول یعنی سازنده و رو به جلو رسالت همه فیلمسازان و هنرمندان ما باشد. 4- مضمون اصلی فیلم بیان درد امروز ماست. ریختن آبروی برادران مؤمن و بیتوجهی به حرمت اجتماعی اشخاص در سطوح مختلف از بداخلاقیهایی است که این روزها دامن بسیاری را گرفته است، قضاوتهای نابجا و عجولانه، تهمتهای زشت، سند سازیهایی بیمبنا و بیتوجهی به این مسئله که گاهی یک تهمت کیان خانواده فردی را منهدم میکند، اینها مشکلات امروز جامعه ماست و با کمال تأثر در رفتار و گفتار برخی از صاحبان قدرت و مسئولیت شاهد آن هستیم.این بلای بزرگ مخصوص به این روزهای ما نیست رسول گرامی اسلام نیز از این قبیل تهمتها در امان نبود و در این فیلم بخوبی شاهد زشتی این گناه بزرگ و زیبایی پردهپوشی و تقوا و استعانت از خدا و اخلاص بودیم.فردا عازم سفر عتبات عالیات هستم. تنها کاری که از دستم برمیآید این است که برای تو و همه دستاندرکاران این اثر گرانمایه در جوار حرم نورانی امیرالمومنین و امام حسین (ع) و ابالالفضل العباس علیهمالسلام و سایر مشاهد مشرفه دعاگو باشم و توفیق روز افزون شما را در این راه سخت و خطیر مسالت نمایم. محمدصادق آهنگران
نقدی بر "رسوایی" ده نمکی

کارنامه سینمایی مسعود ده نمکی از چهار فیلم میلیاردی تشکیل شده است ، این استقبال مخاطب از کجا سرچشمه می گیرد ؟
شاید ده نمکی همان چیزی را به مخاطبش می دهد ، که مخاطب می خواهد . شاید هم ده نمکی چیزی را به مخاطب می دهد که مخاطب تا به حال نمونه اش را ندیده است .
اخراجی ها 1 نمونه ای است برای همین ادعا ، در این فیلم مخاطب وقایع و اتفاقاتی را می بیند که تا پیش از این خط قرمز سینمای ایران بوده است ، چگونه این خط قرمز ها برای ده نمکی به خط سفید تبدیل شده اند ، نمی دانم !
اما همین عبور از خطوط قرمز باعث جذب مخاطب می شود .
اخراجی ها 2 هم به دنبال موفقیت نسخه ی پیشین به فروش خوبی می رسد .
اخراجی ها 3 . . . چیزی نمی گویم !
و اما رسوایی . . .
تا پیش از رسوایی معتقد بودم بعد از سه گانه اخراجی ها ، مسعود ده نمکی دیگر جایی در سینمای ایران ندارد ، اما انگار او تازه جایش را در سینمای ایران پیدا کرده است .
ده نمکی کدام طرفی است؟ نمی دانم . . . اما هر طرفی که هست ، مردم هم همانطرف هستند ، در واقع او طرف مردم است و مردم هم طرف او .
رسوایی یک گام به جلو است ، یک حرکت سعودی ، حرکتی که با اخراجی های 1 و 2 به اوج رسید با اخراجی ها 3 رو به نابودی رفت ، اما رسوایی دوباره روند فیلمسازی ده نمکی را سعودی کرد .
رسوایی قصه ای زیبا را ساده بیان می کند ، قصه ای که البته باز هم کمی خط قرمزی است ، اما ده نمکی به خوبی روی این خط قرمز ها راه رفته است .
سراسر فیلم پر است از دیالوگ های که هر کدام می تواند دیالوگی ماندگار باشد .
فیلمنامه با اینکه حرفی شعاری دارد ، اما به خوبی از روایت شعاری گریخته است و حرفش را تازه و نو به مخاطب می زند . مهم ترین نکته در فیلمنامه ، شخصیت پردازی آن است و این برای اولین بار است که تیپ های ده نمکی به شخصیت تبدیل شده اند .
بازی متفاوت و زیبای استاد اکبر عبدی یکی از اصلی ترین عوامل موفقیت فیلم است و در کنار او الناز شاکردوست هم بازی قابل قبولی را ارائه کرده است .
در مجموع "رسوایی" فیلم خوبی است و دست ده نمکی را رو می کند ، بدون شک قویترین و بهترین فیلم سینمایی مسعود ده نمکی تا به امروز همین "رسوایی" است .
مشهد سینما
محمد مهدی توفیقی